گنجور

شمارهٔ ۹ - وله ایضآ عند عیادته ایّام

زهی دیدار تو فال سعادت
ترا می زبید آیین سیادت
همه اقبال تو توحید و سنّت
همه افعال تو عدل و عبادت
سرای شرع را از تو عمارت
بنای فضل را از تو اشادت
شب و روز تو مستغرق بخیرات
گه و بیگاه تو علم و افادت
تو اندر یافتی کار من ارنی
چنان بودم چنان دور از سعادت
که جانم غوطۀ تسلیم می خورد
میان عالم غیب و شهادت
روان و قالب من بی علاقت
سکون و جنبش من بی ارادت
حواس از شغل آنها گشته معزول
معطّل مانده در کنج بلادت
ز تخییلات گوناگون دماغم
چو مرفوعات دیوان عمادت
سکون مستولی از اطراف بر تن
ولکن اضطراب دل زیادت
حیات از صحبت جان در تبرّم
قوی از یکدگر در استزادت
نفس آمد شدی میکرد گه گاه
بکوی زندگی با صد نکادت
علل بر هم زده قانون صحّت
همه باطل شده اوضاع عادت
نه چشم از رنگ می دید استراحت
نه مغز از بوی میکرد استفادت
نه هیچ اندر دهانم می نهادند
ز نومیدی بجز لفظ شهادت
طبیب از کار من عاجز شد ارچه
بکار آورد انواع جلادت
ز یأسم کار تا آنجا رسیده
که میکردند یاسین استعادت
قوی رازهره از بیم آب می گشت
بوقت کار زار طبع و مادت
وجودم چشم بسته بر سر پای
بر آهخته اجل تیغ ابادت
زناگه در رسید آواز راحت
که دادت خواجه تشریف عیادت
از آن یک انتعاشم گشت معلوم
که روز حشر چون باشد اعادت
چنان دیدم که اندر عالم کون
مرا آن لحظه بد وقت ولایت
دم جان بخش او جانی نوم داد
که بادش عمر و دولت بر زیادت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی دیدار تو فال سعادت
ترا می زبید آیین سیادت
هوش مصنوعی: دیدار تو نشانه‌ای از خوشبختی و شانس برای توست و به تو زیبایی و رهبری می‌بخشد.
همه اقبال تو توحید و سنّت
همه افعال تو عدل و عبادت
هوش مصنوعی: همه موفقیت‌ها و خوش‌شانسی‌های تو ناشی از یکتاپرستی است و همه کارهای تو بر پایه عدالت و عبادت شکل گرفته است.
سرای شرع را از تو عمارت
بنای فضل را از تو اشادت
هوش مصنوعی: خانه دین با تلاش تو ساخته شده و اساس فضیلت نیز به دست تو بنا شده است.
شب و روز تو مستغرق بخیرات
گه و بیگاه تو علم و افادت
هوش مصنوعی: در هر لحظه از شب و روز، غرق در کارهای خیر و نیکو هستی، چه در آن زمان‌هایی که مشغولیت بیشتری داری و چه در لحظاتی که کمتر فعالیت می‌کنی.
تو اندر یافتی کار من ارنی
چنان بودم چنان دور از سعادت
هوش مصنوعی: تو متوجه شدی که من چه کارهایی انجام داده‌ام و چطور بوده‌ام؛ من از خوشبختی بسیار دور بودم.
که جانم غوطۀ تسلیم می خورد
میان عالم غیب و شهادت
هوش مصنوعی: جانم در حال رنج و منتظر تسلیم است و بین دنیای پنهان و دنیای آشکار غوطه ور شده.
روان و قالب من بی علاقت
سکون و جنبش من بی ارادت
هوش مصنوعی: روح و جسم من بدون علاقه به آرامش و حرکت من بی‌اراده است.
حواس از شغل آنها گشته معزول
معطّل مانده در کنج بلادت
هوش مصنوعی: حواس ما از کار آنها دور شده و در گوشه‌ای از سرزمین تو بی‌کار مانده است.
ز تخییلات گوناگون دماغم
چو مرفوعات دیوان عمادت
هوش مصنوعی: ذهن من مانند مواد و اشیاء مختلفی که در یک دیوان فکری جمع‌آوری شده‌اند، پر از تصورات و خیال‌پردازی‌های گوناگون است.
سکون مستولی از اطراف بر تن
ولکن اضطراب دل زیادت
هوش مصنوعی: سکوت و آرامش در اطراف حاکم است، اما دل به شدت در اضطراب و بی‌قراری به سر می‌برد.
حیات از صحبت جان در تبرّم
قوی از یکدگر در استزادت
هوش مصنوعی: زندگی از گفتگو و ارتباط روح با همدیگر در تلاش برای کشف و کسب حقیقت، به وجود می‌آید.
نفس آمد شدی میکرد گه گاه
بکوی زندگی با صد نکادت
هوش مصنوعی: نفس، گاهی به کوی زندگی می‌آمد و برای من با صد نکته و ادعا صحبت می‌کرد.
علل بر هم زده قانون صحّت
همه باطل شده اوضاع عادت
هوش مصنوعی: علت‌ها به هم ریخته‌اند و قانون‌های درست همگی باطل شده‌اند و وضعیت عادت‌ها به هم ریخته است.
نه چشم از رنگ می دید استراحت
نه مغز از بوی میکرد استفادت
هوش مصنوعی: چشم‌ها از زیبایی‌های رنگین شراب آرامش نمی‌یابند و ذهن نیز از عطر آن بهره نمی‌برد.
نه هیچ اندر دهانم می نهادند
ز نومیدی بجز لفظ شهادت
هوش مصنوعی: در دل من جز کلمه شهادت، از ناامیدی چیزی نمی‌گنجید.
طبیب از کار من عاجز شد ارچه
بکار آورد انواع جلادت
هوش مصنوعی: پزشک از درمان من ناتوان شد، هرچند که انواع روش‌ها و مهارت‌ها را به کار گرفت.
ز یأسم کار تا آنجا رسیده
که میکردند یاسین استعادت
هوش مصنوعی: از ناامیدی کار به جایی رسیده که دیگران از قرآن یاسین درخواست کمک می‌کنند.
قوی رازهره از بیم آب می گشت
بوقت کار زار طبع و مادت
هوش مصنوعی: قویاً به خاطر ترس از آب، به دنبال کار خود می‌رفت و در زمان نبرد، بر شدت لطافت خود می‌افزود.
وجودم چشم بسته بر سر پای
بر آهخته اجل تیغ ابادت
هوش مصنوعی: وجود من به گونه‌ای است که نسبت به زمان مرگم، مانند یک فردی که چشمانش بسته باشد، در انتظار سرنوشتم نشسته‌ام.
زناگه در رسید آواز راحت
که دادت خواجه تشریف عیادت
هوش مصنوعی: زمانی که خبر خوشی برایت می‌آید که آقا برای عیادت تو آمده است.
از آن یک انتعاشم گشت معلوم
که روز حشر چون باشد اعادت
هوش مصنوعی: از آن حالتی که به من دست داد، فهمیدم که در روز قیامت چه تجربه‌ای خواهم داشت.
چنان دیدم که اندر عالم کون
مرا آن لحظه بد وقت ولایت
هوش مصنوعی: من در این جهان لحظه‌ای را مشاهده کردم که زمان بر من تنگ و نامناسب بود و احساس کردم که تحت سلطه و ولایت قرار دارم.
دم جان بخش او جانی نوم داد
که بادش عمر و دولت بر زیادت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وجود او مانند یک دم جان‌بخش است که به زندگی و وجود دیگران نیرو و روح تازه‌ای می‌بخشد. همچنین اشاره دارد که این دم، باعث افزایش عمر و سعادت انسان‌ها می‌شود.