شمارهٔ ۸۰ - وقال ایضاً یمدحه
این خرّمی نگرکه مرا ناگهان رسید
وین مملکت نگرکه بمن رایگان رسید
بختم بخواب نیز نیارست دید هم
کاری چنین شگرف که او را عیان رسید
عمری بمانده بنده درین آزو آرزو
تاچون توان بدرگه شاه جهان رسید
ناگه خبرشنیدم ویارب چه خوش خبر
کاینک رکاب شاه سوی اصفهان رسید
خورشیدخاندان،شرف الملک والملوک
کش زاسمان لقب،شه صاحبقران رسید
آن شاه نوجوان که به تأیید بخت او
پیرانه سرزمانه به بخت جوان رسید
بارندگیّ زرچو بدیدم درین دیار
ظنّم چنان فتاد که فصل خزان رسید
گوشم گرفت عقل وبمالیدوگفت هی
آگه نه یی که پادشه زرفشان رسید
ای شاه شاه زاده که براوج قدر تو
نه خاطر یقین ونه وهم گمان رسید
دردست وبازوی تو تماشاگه ظفر
کارمصاف چونکه بگرز گران رسید
جرم هلال از بر این سبز پهنه چیست؟
مانا زسمّ اسب تو بر وی نشان رسید
حالی بذکر فتح ملک افتتاح کرد
چون صبح رانفس زگلو بر دهان رسید
ایمن زدزد فتنه بخسبدکنون جهان
کز تیغ هندوی ملکش پاسبان رسید
گرخون گرفت خنجرخسروشگفت نیست
کزبس که کشت دشمن ملکت بجان رسید
می گفت آفتاب من و رای شاه ، عقل
گفتش به طنز:کارتواکنون بدان رسید؟
درپوست می نگنجد غنچه ازاین نشاط
کزخلق تو دمی بدل گلستان رسید
گردون نهادکام جهانش درآستین
هرکوبآستان درت یک زمان رسید
کشتّی اهل معنی برخشک مانده بود
لیکن سخای دست تو فریاد آن رسید
نایاب وتنگ گشت متاع نیازوآز
در هر دیارکز کرمت کاروان رسید
دردشمن توتیغ تو زان می نهد زبان
کورا همه نواله ازو استخوان رسید
ازصلب آن شهی توکه ازهمّت بلند
صیت و عطای او بهمه قیروان رسید
خسروحسام دولت ودین اردشیرآنک
منشورملکش ازقلم کن فکان رسید
دانی که چون رسد بجهان نورآفتاب
انعام عام او بجهان همچنان رسید
ازنام شاه حرز کمربندخویش ساخت
رستم درآنزمان که سوی هفتخان رسید
کان خاک کردبرسروبحرآب شدزشرم
صیت سخای اوچوبدریاوکان رسید
خون ازمسام کوه چولاله برون دمید
آسیب حمله اش چوبکوه گران رسید
درعهدآنکه دولت بخشید کردگار
ملک ابد بخسرو مازندران رسید
ازچرخ هفت پایه خرد نردبان نهاد
تابرنخست پایه ازین آستان رسید
باآسمان مری کنداکنون زمین ما
چو فرشاه زاده بدین خاکدان رسید
گر دیرتر رسید رهی سوی این جناب
کز وی توان به مملکت جاودان رسید
کاری گزاف نیست زمین بوس درگهش
جای چنین بیاری دولت توان رسید
آورد جان خشک رهی،تاکند نثار
چون ازغبارخیل ملک میهمان رسید
بپذیر عذر بنده اگرچه نه لایق است
کش دست خودبجان ودلی ناتوان رسید
میراث یافتم زپدرمدح پادشاه
والحق ازین شرف سرمن بآسمان رسید
نتوان بصدهزار زبان گفت شکرآن
انعام هاکه ما را زین خاندان رسید
نایافته ازو شرف دستبوس بود
این نیزدولتم زملک ناگهان رسید
گرمن بخدمت تورسیدم عجب مدار
درملک، تیغ شاه، بزخم زبان رسید
نتوان گزارد حقّ ثنای ملک بشعر
نتوان برآسمان ز ره نردبان رسید
بادا نصیب جان شه وشاهزادگان
هرشادیی کزوبدل مدح خوان رسید
پاینده باد ملک تودرظلّ خسروی
کزعدل او بهرطرفی داستان رسید
اومیددارم ازکرم حقّ که عن قریب
بایکدگر بکام دل دوستان رسید
عیدت خجسته بادکه عیدبزرگ ما
آنروزشد که موکب توشادمان رسید
شمارهٔ ۷۹ - وله ایضاً: چگونه در چمن خوشدلی کنم پروازشمارهٔ ۸۱ - وقال ایضاًیمدح الاتابک الاعظم سعدبن زنگی طاب ثراه ویصف الفرس: مملکت رازنوی داد شکوهی دیگر
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این خرّمی نگرکه مرا ناگهان رسید
وین مملکت نگرکه بمن رایگان رسید
هوش مصنوعی: این خوشحالی را ببین که ناگهان به من رسید و این سرزمین را هم ببین که بدون هیچ زحمتی به من داده شد.
بختم بخواب نیز نیارست دید هم
کاری چنین شگرف که او را عیان رسید
هوش مصنوعی: بخت من حتی در خواب هم نتوانست کار بزرگی را که او انجام میدهد، ببیند و این نشانهای است که چقدر کارش شگفتانگیز و چشمگیر است.
عمری بمانده بنده درین آزو آرزو
تاچون توان بدرگه شاه جهان رسید
هوش مصنوعی: عمری را در انتظار و آرزو گذراندهام، تا اینکه به خانه و درگاه شاه جهان برسم.
ناگه خبرشنیدم ویارب چه خوش خبر
کاینک رکاب شاه سوی اصفهان رسید
هوش مصنوعی: ناگهان خبری شنیدم که چه خوب است! اینک زین و اسب شاه به سوی اصفهان آمده است.
خورشیدخاندان،شرف الملک والملوک
کش زاسمان لقب،شه صاحبقران رسید
هوش مصنوعی: خورشید خاندان و سردار بزرگ، از آسمان لقب «سلطان بزرگ» به او رسید.
آن شاه نوجوان که به تأیید بخت او
پیرانه سرزمانه به بخت جوان رسید
هوش مصنوعی: آن پادشاه جوان که به کمک شانس و اقبالش، در زمانی که باید پیری و کهولت را تجربه میکرد، در بهترین روزهای جوانیاش قرار گرفت.
بارندگیّ زرچو بدیدم درین دیار
ظنّم چنان فتاد که فصل خزان رسید
هوش مصنوعی: وقتی که بارانی طلا مانند را در این دیار دیدم، گمان کردم که فصل پاییز فرا رسیده است.
گوشم گرفت عقل وبمالیدوگفت هی
آگه نه یی که پادشه زرفشان رسید
هوش مصنوعی: گوشم پر از صداهای ناهمگون شد و عقل من به تردید افتاد و گفت: آیا تو نمیدانی که پادشاه از طرف او یا از دور دست به شهر نزدیک میشود؟
ای شاه شاه زاده که براوج قدر تو
نه خاطر یقین ونه وهم گمان رسید
هوش مصنوعی: ای شاهزادهی برجسته که مقام و مرتبت والای تو نه به یقین و صداقت قابل شناخت است و نه در حد گمان و خیال میتوان به آن رسید.
دردست وبازوی تو تماشاگه ظفر
کارمصاف چونکه بگرز گران رسید
هوش مصنوعی: در دستان و بازوهای تو محل پیروزی و تماشای موفقیت در جنگ و نبرد است، همانطور که وقتی به ضربتی سنگین دست میزنی.
جرم هلال از بر این سبز پهنه چیست؟
مانا زسمّ اسب تو بر وی نشان رسید
هوش مصنوعی: تأثیر و نشانه هلال ماه بر این دشت سرسبز چیست؟ آیا نشانهای از سم اسب تو بر روی این زمین باقی مانده است؟
حالی بذکر فتح ملک افتتاح کرد
چون صبح رانفس زگلو بر دهان رسید
هوش مصنوعی: حالتی شادمند به یاد پیروزی ملک آغاز شد، چون صبح از گلویش نفس کشید و به دهانش رسید.
ایمن زدزد فتنه بخسبدکنون جهان
کز تیغ هندوی ملکش پاسبان رسید
هوش مصنوعی: دشمنان از خطرات و آشوبها دور شدهاند، اکنون دنیا به خواب رفته و نگهبانی آن به دست کسی افتاده که قدرت و توانایی زیادی دارد.
گرخون گرفت خنجرخسروشگفت نیست
کزبس که کشت دشمن ملکت بجان رسید
هوش مصنوعی: اگر خنجر خسرو خونین شود، دلیل این نیست که او دشمنان را به خاطر وطنش نمیکشد.
می گفت آفتاب من و رای شاه ، عقل
گفتش به طنز:کارتواکنون بدان رسید؟
هوش مصنوعی: میگفت که من و صدای شاه همانند آفتاب هستیم، اما عقل به طعنه پاسخ داد: آیا حالا از کار خود آگاه شدهای؟
درپوست می نگنجد غنچه ازاین نشاط
کزخلق تو دمی بدل گلستان رسید
هوش مصنوعی: غنچه به قدری شوق و شادی دارد که نمیتواند در پوست خود بگنجد، این شادی ناشی از حضور توست که لحظهای به بهشت گلها منتقل شده است.
گردون نهادکام جهانش درآستین
هرکوبآستان درت یک زمان رسید
هوش مصنوعی: جهان به هر شکل و با هر صفتی که باشد، در دست قدرتمند تو قرار دارد و در یک لحظه به درگاه تو میرسد.
کشتّی اهل معنی برخشک مانده بود
لیکن سخای دست تو فریاد آن رسید
هوش مصنوعی: کشتی اهل معنی در خشکی متوقف شده بود، ولی generosity تو صدای کمک آن را به گوش رساند.
نایاب وتنگ گشت متاع نیازوآز
در هر دیارکز کرمت کاروان رسید
هوش مصنوعی: نیاز و آرزو در هر جای دنیا کمیاب و محدود شده است، اما از رحمت و کرم تو کاروانی به اینجا رسیده است.
دردشمن توتیغ تو زان می نهد زبان
کورا همه نواله ازو استخوان رسید
هوش مصنوعی: دشمن تو با ضربهاش زبان ناتوان را به زانو درآورده و همهی آلام و رنجهایش را از تو دریافت میکند.
ازصلب آن شهی توکه ازهمّت بلند
صیت و عطای او بهمه قیروان رسید
هوش مصنوعی: از وجود آن پادشاه بزرگ که به خاطر بلندپروازی و بخششهایش، نام و یاد او به همه جا و در دلها نفوذ کرده است.
خسروحسام دولت ودین اردشیرآنک
منشورملکش ازقلم کن فکان رسید
هوش مصنوعی: خسرو و حاکمیت و دین اردشیر، آنکه دستور سلطنت را از قلم خود نوشت و به تحقق رساند.
دانی که چون رسد بجهان نورآفتاب
انعام عام او بجهان همچنان رسید
هوش مصنوعی: میدانی که وقتی خورشید به جهان میتابد، نور و برکت آن به همه جا میرسد و همگان از آن بهرهمند میشوند؟
ازنام شاه حرز کمربندخویش ساخت
رستم درآنزمان که سوی هفتخان رسید
هوش مصنوعی: رستم، در زمانی که به هفت خان رسید، کمربندش را از نام شاه به عنوان یک سپر یا محافظت ساخته بود.
کان خاک کردبرسروبحرآب شدزشرم
صیت سخای اوچوبدریاوکان رسید
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و حیا از عظمت بخشش او، زمین به درختی بر روی آب تبدیل شد و چوبی از دریا به او رسید.
خون ازمسام کوه چولاله برون دمید
آسیب حمله اش چوبکوه گران رسید
هوش مصنوعی: خون از منافذ کوه چولاله جاری شد و آسیب حمله چوبهای سنگین به آنجا رسید.
درعهدآنکه دولت بخشید کردگار
ملک ابد بخسرو مازندران رسید
هوش مصنوعی: در زمانی که خداوند به ما خوشبختی و نعمت بخشید، سرزمین جاودانه مازندران به دست ما رسید.
ازچرخ هفت پایه خرد نردبان نهاد
تابرنخست پایه ازین آستان رسید
هوش مصنوعی: از نظام کیهانی و سرنوشت، آدمی نردبانی ساخته است تا به اولین مرحله و پایه از این درگاه دست یابد.
باآسمان مری کنداکنون زمین ما
چو فرشاه زاده بدین خاکدان رسید
هوش مصنوعی: امروز آسمان با زمین ما مانند فرزند پادشاهی است که به این سرزمین آمده است.
گر دیرتر رسید رهی سوی این جناب
کز وی توان به مملکت جاودان رسید
هوش مصنوعی: اگر دیرتر به سمت این بزرگوار بیایی، با او میتوان به سرزمینی جاویدان رسید.
کاری گزاف نیست زمین بوس درگهش
جای چنین بیاری دولت توان رسید
هوش مصنوعی: به زمین بوسیدن آستان یار، کار بزرگی نیست؛ بلکه جایگاه کسی که به چنین کسی خدمت کند، به راستی به سعادت و موفقیت خواهد رسید.
آورد جان خشک رهی،تاکند نثار
چون ازغبارخیل ملک میهمان رسید
هوش مصنوعی: روح بیجان راه را گشود، تا میوهها را نثار کند؛ زیرا از غبار سپاه مهمان به او رسید.
بپذیر عذر بنده اگرچه نه لایق است
کش دست خودبجان ودلی ناتوان رسید
هوش مصنوعی: از من عذرخواهی بپذیر، هرچند که شایسته نیست. چون با دستان و دل ناتوان خودم آمدهام.
میراث یافتم زپدرمدح پادشاه
والحق ازین شرف سرمن بآسمان رسید
هوش مصنوعی: من از پدرم ارثی بهدست آوردهام که در حقیقت، بهخاطر این مدح و ستایش پادشاه، منزلت من به درجهای رسیده که تقریبا به آسمانها میرساند.
نتوان بصدهزار زبان گفت شکرآن
انعام هاکه ما را زین خاندان رسید
هوش مصنوعی: نمیتوان به هزار زبان شکرگزاری کرد از این نعمتهایی که از این خاندان به ما رسیده است.
نایافته ازو شرف دستبوس بود
این نیزدولتم زملک ناگهان رسید
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که نرسیدن به مقام و احترام او، همچون دست بوس بودن است و این نیز نشان میدهد که این نعمت و ثروت ناگهانی به من رسید.
گرمن بخدمت تورسیدم عجب مدار
درملک، تیغ شاه، بزخم زبان رسید
هوش مصنوعی: اگر به خدمت تو آمدهام، چه جای تعجب است، در ملک، تیغ شاه به زخم زبان رسید.
نتوان گزارد حقّ ثنای ملک بشعر
نتوان برآسمان ز ره نردبان رسید
هوش مصنوعی: نمیتوان حق ستایش پادشاه را با شعر ادا کرد و نمیتوان با نردبان به آسمان رسید.
بادا نصیب جان شه وشاهزادگان
هرشادیی کزوبدل مدح خوان رسید
هوش مصنوعی: امیدوارم که برای جان شاه و شاهزادگان هر شادی و خوشی که از مدح و ستایش به وجود میآید، فراهم شود.
پاینده باد ملک تودرظلّ خسروی
کزعدل او بهرطرفی داستان رسید
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که سرزمین تو همیشه پایدار و برقرار باشد، تحت حمایت و عدالت پادشاهی که عدالت او به هر سمت و سو پیام میفرستد و داستان آن در همه جا شنیده میشود.
اومیددارم ازکرم حقّ که عن قریب
بایکدگر بکام دل دوستان رسید
هوش مصنوعی: امیدوارم به زودی با لطف خداوند، دلهای دوستان به آرزوهایشان برسد.
عیدت خجسته بادکه عیدبزرگ ما
آنروزشد که موکب توشادمان رسید
هوش مصنوعی: عید تو مبارک که جشن بزرگ ما از روزی آغاز شد که ورود تو باعث شادی ما شد.