گنجور

شمارهٔ ۷۳ - و قال ایضآ یمدحه

سروری که سرو امانی بباغ فضل
از چشمه سار لطف تو سیراب می رود
در روزگار دست تو پای امید خلق
چون خامۀ تو پر گهر ناب می رود
از ننگ رنگ روز حسودت شب سیاه
چون زلف ماه رویان در تاب می رود
از بیم کشتنست که غلتان سوی عدم
خصم گریز پای چو سیماب می رود
آز شکم فراخ که هرگز نخورد سیر
از نعمت تو با همه اسباب می رود
بر کام عقل باد تو همچون نفس گذشت
در چشم شیر سهم تو چون خواب می رود
الفاظ دلفروز تو در کسوت حروف
هم بر سبیل گوهر شبتاب می رود
چون پسته هر که با تو دل او دورنگ شد
در خون خویش غرقه چو عنّاب می رود
مخدوم و صدور سیّد و مولا و مقتدا
القاب خاص تست نه اغراب می رود
لکن جلال الاسلام از جمله خوشترست
چون بحث در مجاری القاب می رود
از واجبات مدح تو صد پایه نازلست
چندانکه در ثنای تو اطناب می رود
گر بنده بر وظایف خدمت مقصرّست
یا گه گهی بسنّت اغباب می رود
تا روز هر شب از پی ورد دعای تو
چون شمع سوزناک بمحراب می رود
سرمای این چنین که همی لرزد آفتاب
از ابر اگر چه در بر سنجاب می رود
چون اشک شمع ده تو افسرده بر همست
هر قطره کز دهانۀ میزاب می رود
از بس که سطح اب ز یخ بند محکمست
فاسق چو زاهدان ز بر اب می رود
وحلی چنین که پای اگر بر زمین نهم
تا خایه پایم از پی پایاب می رود
بارندگی چنین که بهر ذرّه یی ز خاک
گویی هزار تیر به پرتاب می رود
این عذرهاست روشن و اندک عتابکی
گه گاه با حواشی اصحاب می رود
چندانکه شکر حضرت عالیست بنده را
اضعاف آن شکایت نوّاب می رود
مقصود همگنان ز تو نقدست پس چرا؟
خادم همیشه از پی نایاب می رود
زین وعدۀ دراز که در پیش می نهد
هر دم دلم ز جای چو طبطاب می رود
تا وقت ارتفاع معطّل نشسته ام
زان بر هوا دلم چو سطرلاب می رود
می گویم این و در خوی خود غوطه می خورم
از بس مبالغت که درین باب می رود
امیّد عفو دارم اگر چه ز انبساط
لفظی نه بر قضیّت آداب می رود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سروری که سرو امانی بباغ فضل
از چشمه سار لطف تو سیراب می رود
هوش مصنوعی: سروری که در باغ فضیلت و دانش قرار دارد، از چشمه‌ی مهربانی تو سیراب و برخوردار می‌شود.
در روزگار دست تو پای امید خلق
چون خامۀ تو پر گهر ناب می رود
هوش مصنوعی: در این دنیا، امید مردم به تو به اندازه‌ای ارزشمند و تولیدکننده است که مانند یک قلم با جواهرات ناب حرکت می‌کند.
از ننگ رنگ روز حسودت شب سیاه
چون زلف ماه رویان در تاب می رود
هوش مصنوعی: از شرم و ننگ روز حسادت، شب تاریک و سیاهی به وجود می‌آید، مانند موی شب‌تابان که در حال رقص و زیبایی است.
از بیم کشتنست که غلتان سوی عدم
خصم گریز پای چو سیماب می رود
هوش مصنوعی: از ترس کشته شدن، دشمن به سرعت به سمت نیستی می‌گریزد، همان‌طور که جیوه به راحتی و تند می‌لغزد.
آز شکم فراخ که هرگز نخورد سیر
از نعمت تو با همه اسباب می رود
هوش مصنوعی: شخصی که همیشه می‌خواهد بیشتر و بیشتر داشته باشد و هیچ‌گاه از نعمت‌های تو سیر نمی‌شود، با همه امکانات و وسایلش به سوی خواسته‌هایش می‌رود.
بر کام عقل باد تو همچون نفس گذشت
در چشم شیر سهم تو چون خواب می رود
هوش مصنوعی: در این بیت، بیان شده که مانند نسیمی که به آرامی عبور می‌کند، عقل و دانایی به سادگی از کنار ما می‌گذرد. همچنین، نشان می‌دهد که در زندگی، دستاوردها و تجربه‌ها، مثل خواب که زودگذر است، به سرعت از دست می‌روند و اثرشان کمرنگ می‌شود.
الفاظ دلفروز تو در کسوت حروف
هم بر سبیل گوهر شبتاب می رود
هوش مصنوعی: کلمات زیبا و دلنشین تو حتی وقتی که به شکل حروف نوشته می‌شوند، مانند جواهر درخشان جلوه‌گر می‌شوند.
چون پسته هر که با تو دل او دورنگ شد
در خون خویش غرقه چو عنّاب می رود
هوش مصنوعی: هر که نسبت به تو دوگانه‌رو باشد و دلش را از تو دور کند، مانند میوه‌ای که در خون خود غرق شده، به تباهی می‌رود.
مخدوم و صدور سیّد و مولا و مقتدا
القاب خاص تست نه اغراب می رود
هوش مصنوعی: عنوان‌هایی مانند ارباب، سرور، و پیشوای تو مختص به خودت است و نه به افراد بیگانه.
لکن جلال الاسلام از جمله خوشترست
چون بحث در مجاری القاب می رود
هوش مصنوعی: اما بزرگی و عظمت اسلام از هر چیز دیگر خوشایندتر است، به ویژه زمانی که صحبت از نام‌ها و لقب‌ها پیش می‌آید.
از واجبات مدح تو صد پایه نازلست
چندانکه در ثنای تو اطناب می رود
هوش مصنوعی: برای ستایش تو اصول نیاز است که در این راستا، فراوانی و گستردگی در بیان احساسات وجود دارد.
گر بنده بر وظایف خدمت مقصرّست
یا گه گهی بسنّت اغباب می رود
هوش مصنوعی: اگر پیشوای خدمت به وظایفش به خوبی عمل نکند یا گاهی به راه‌های اشتباه برود، توقع نباید داشت که دیگران از او بی‌نقص باشند.
تا روز هر شب از پی ورد دعای تو
چون شمع سوزناک بمحراب می رود
هوش مصنوعی: هر شب، به خاطر دعای تو، مانند شمعی که می‌سوزد، به سوی محراب می‌روم.
سرمای این چنین که همی لرزد آفتاب
از ابر اگر چه در بر سنجاب می رود
هوش مصنوعی: سرما به قدری شدید است که حتی خورشید از پشت ابر می‌لرزد، اگرچه سنجاب به راحتی در کنار آن حرکت می‌کند.
چون اشک شمع ده تو افسرده بر همست
هر قطره کز دهانۀ میزاب می رود
هوش مصنوعی: هر قطره‌ای که از دهانۀ میزاب می‌چکد، مانند اشک شمعی است که در حال ذوب شدن و افسوس خوردن است.
از بس که سطح اب ز یخ بند محکمست
فاسق چو زاهدان ز بر اب می رود
هوش مصنوعی: به دلیل قوی بودن سطح یخ بر روی آب، فاسق (آدم گناهکار) هم مانند زاهدان (پرهیزکاران) از روی آب عبور می‌کند.
وحلی چنین که پای اگر بر زمین نهم
تا خایه پایم از پی پایاب می رود
هوش مصنوعی: اگر پایم را بر زمین بگذارم، پایم تا نزدیکی جوی آب حرکت می‌کند.
بارندگی چنین که بهر ذرّه یی ز خاک
گویی هزار تیر به پرتاب می رود
هوش مصنوعی: باران به قدری شدید است که گویی هر قطره‌اش مثل این است که هزار تیر به زمین پرتاب می‌شود.
این عذرهاست روشن و اندک عتابکی
گه گاه با حواشی اصحاب می رود
هوش مصنوعی: این عذرها به خوبی قابل فهم است و گاهی با کمی سخت‌گیری و درگیری‌های جزئی از طرف دوستان ارائه می‌شود.
چندانکه شکر حضرت عالیست بنده را
اضعاف آن شکایت نوّاب می رود
هوش مصنوعی: هرچقدر که شیرینی و خوبی شما زیاد است، شکایتی که من از نواب دارم به مراتب بیشتر از آن است.
مقصود همگنان ز تو نقدست پس چرا؟
خادم همیشه از پی نایاب می رود
هوش مصنوعی: هدف دیگران از تو تنها بهره‌برداری است، پس چرا؟ خدمت‌گزار همیشه به‌دنبال چیزهای نایاب می‌گردد.
زین وعدۀ دراز که در پیش می نهد
هر دم دلم ز جای چو طبطاب می رود
هوش مصنوعی: هر لحظه وعده‌ای که در پیش رو دارم، دلم به شدت می‌تپد و به مکان دیگری می‌رود.
تا وقت ارتفاع معطّل نشسته ام
زان بر هوا دلم چو سطرلاب می رود
هوش مصنوعی: من در حال انتظار برای اوج گرفتن هستم و دلم همچون سطرلاب به آرامی در آسمان می‌چرخد.
می گویم این و در خوی خود غوطه می خورم
از بس مبالغت که درین باب می رود
هوش مصنوعی: می‌گویم این موضوع را و در خودم غرق می‌شوم به خاطر این‌که چه قدر در این زمینه زیاده‌روی می‌شود.
امیّد عفو دارم اگر چه ز انبساط
لفظی نه بر قضیّت آداب می رود
هوش مصنوعی: امید دارم که مرا ببخشند، هرچند که به ظاهر کلامم بر اساس آداب و رسوم نیست.