شمارهٔ ۷۲ - ایضاً له
فروغ روی شریعت تویی که همواره
سواد مسند تو پشت ملّت و دین بود
تو شهسوار بدی در صف کرم آنگاه
که نقره خنگ سپهر از هلال نوزین بود
ز شوق گوهر لفظ تو ای بسا شبها
که آستین من از روی من گهر چین بود
اگر ز هجر تو تلخست زندگانی من
عجب مدار که وصل تو جان شیرین بود
هر آن نفس که زدم در فراق خدمت تو
چو صبح تعبیه دروی هزار زوبین بود
جهانیانرا در غیبت تو شد معلوم
که شرع راز شکوهت چه مایه آیین بود
ز یکدگر بپراکند چون بنات النعّش
زمانه جمعی کان رشک نظم پروین بود
چو شاه شرع ز ما در عرای غیبت شد
همه تسلّی اهل هنر بفرزین بود
زمانه ناگهش از ما بر غم ما بر بود
زهی زمانه که با ماش اینهمه کین بود
اگرچه فرقت آن صدر هر یکی ده کرد
جراحتی که درین سینه های غمگین پود
امید وصل تو اکنون محقّقست از آنک
وصال یوسف و یعقوب ز ابن یامین بود
شمارهٔ ۷۱ - وله ایضاً یمدحه و یعاتبه فیها: تویی که همّت تو از کرم جدا نبودشمارهٔ ۷۳ - و قال ایضآ یمدحه: سروری که سرو امانی بباغ فضل
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فروغ روی شریعت تویی که همواره
سواد مسند تو پشت ملّت و دین بود
هوش مصنوعی: نور و درخشش شریعت تو باعث روشنی و هدایت ملت و دین بوده و همواره پشتوانهای برای آنها بوده است.
تو شهسوار بدی در صف کرم آنگاه
که نقره خنگ سپهر از هلال نوزین بود
هوش مصنوعی: تو در دنیای زیبایی و لطف مانند سوارکاری ماهر هستی، به ویژه زمانی که درخشش و زیبایی ماه نو بر آسمان نمایان میشود.
ز شوق گوهر لفظ تو ای بسا شبها
که آستین من از روی من گهر چین بود
هوش مصنوعی: از شوق و علاقه به کلمات تو، شبهای زیادی را گذراندهام که آستینم پر از اشک و حسرت بوده است.
اگر ز هجر تو تلخست زندگانی من
عجب مدار که وصل تو جان شیرین بود
هوش مصنوعی: اگر زندگی من به خاطر دوری از تو تلخ و سخت است، تعجب نکن که خوشبختی و لذت واقعی در کنار تو قرار دارد.
هر آن نفس که زدم در فراق خدمت تو
چو صبح تعبیه دروی هزار زوبین بود
هوش مصنوعی: هر نفسی که به خاطر دوری از تو کشیدم، همانند صبحی است که هزار زوبین به سوی من پرتاب شده باشد.
جهانیانرا در غیبت تو شد معلوم
که شرع راز شکوهت چه مایه آیین بود
هوش مصنوعی: جهانیان متوجه شدند که در غیبت تو، چه مقدار آیین و قوانین مذهبی به خاطر عظمت و زیبایی تو وجود دارد.
ز یکدگر بپراکند چون بنات النعّش
زمانه جمعی کان رشک نظم پروین بود
هوش مصنوعی: چون که زمانه به هم میریزد و افراد از هم پراکنده میشوند، مانند ستارگان که در آسمان به شکل خاصی جمع شدهاند، کسی که در آن زمان وجود دارد، حسرت نظم و زیبایی ستارگان پروین را در دل میپروراند.
چو شاه شرع ز ما در عرای غیبت شد
همه تسلّی اهل هنر بفرزین بود
هوش مصنوعی: وقتی که پیشوای دین از ما غایب شد، تمامی آرامش و دلگرمی اهالی هنر از بین رفت.
زمانه ناگهش از ما بر غم ما بر بود
زهی زمانه که با ماش اینهمه کین بود
هوش مصنوعی: زمانه ناگهان از ما دور شد و غم ما را برد. چه بدبختی است که این همه کینه با ما در این دوران وجود دارد.
اگرچه فرقت آن صدر هر یکی ده کرد
جراحتی که درین سینه های غمگین پود
هوش مصنوعی: با اینکه جدایی او هر کدام از ما را زخمی کرده است، اما جراحتی که در دلهای غمگین ما ایجاد شده، به گونهای است که ما را به هم متصل میکند.
امید وصل تو اکنون محقّقست از آنک
وصال یوسف و یعقوب ز ابن یامین بود
هوش مصنوعی: اکنون امید دیدار تو به حقیقت پیوسته است، چراکه وصال یوسف و یعقوب به برادرش ابن یامین وابسته بود.