شمارهٔ ۷ - و قال ایضآ یمدح الصّدر المعظّم فخر الدّین
روز عیدست بده جام شراب
وقت کارست ، چه داری؟ دریاب
مغزم از بانگ دهل کوفته شد
مرهمش نالۀ چنگست و رباب
مدّتی شد که دهان بربستم
همچو غنچه زشراب و زکباب
وقت آنست که همچون نرگس
بر نداریم سر از مستی و خواب
بار دیگر بزه اندوز شویم
که نمی آید ما را ز ثواب
رفت آن دور که دوران فلک
هرزه می داشت دلم را بعذاب
این زمان گر بچخد با دل من
بدو ساغر دهمش باز جواب
زین سپس دست من و ساغر می
پس ازین کام من و باده ناب
هر کجا شربتی از می بینم
بر سرش خیمه زنم همچو حباب
بیک امشب همه اسباب جهان
عکس مطلق شده است از هر باب
آنکه دی آب نمی خورد نهان
آشکارا خورد امروز شراب
و آنکه دی معتکف مسجد بود
در خرابات فتادست خراب
آبگینه که پیاله ست امروز
دوش قندیل بد اندر محراب
سرده بزم شرابست امروز
آنکه دی بود امام اصحاب
گیرو دار قدحست ای ساقی
هان و هان! موسم شادی دریاب
آن نشاطی گهر گلگون را
که فتادست ز تیری درتاب
خیزو در عرصۀ میدان آرش
تا بگردد که چنین است صواب
پرده از دختر رز بردارید
که نمی زیبدش این سترو حجاب
می که در روزه ز تو فایت شد
بقضا باز خور اکنون بشتاب
در ده آن جام می گلناری
کش بود رنگ گل و بوی گلاب
خاک در چشم غم انداز چو باد
ز آتشی ساخته از آب نقاب
عقل با این همه نا حفظی عیش
در دهان آرد ازین آتش آب
بادۀ همچو زر سرخ کزو
بگریزد غم دل چون سیماب
دست در هم زده کف بر سر او
همچو مرجان زبر لعل مذاب
از پیاله شده رخشنده چنانک
آفتابی ز میان مهتاب
طرب انگیز و لطیف و روشن
چون رخ صاحب فرخنده جناب
صاحب عالم عادل که ببرد
سخنش آب همه درّ خوشاب
آنکه تا دولت بیدار بدست
مثل او خواجه ندیدست بخواب
نزد اوج شرفش چرخ نژند
پیش فیض کرمش نیل سراب
آنکه با هیبت او نخراشد
نای حلقه بره را چنگ ذیاب
ای شده مدحت تو ورد زبان
وی شده منّت تو طوق رقاب
مایۀ حلم تو در جان رقیب
سرعت عزم تو در عهد شباب
چشمۀ آب کرم را اومید
دیده از چاه دولت تو زهاب
صاحب ار زنده شود بر در تو
باشد او نیز یکی از اصحاب
زیر دست تو کرم همچو عنان
پای بوس تو فلک همچو رکاب
پرتو رای تو دیدست از آن
پشت بر مهر کند اصطرلاب
همّت عالی تو دریاییست
که ندیدست سپهرش پایاب
تیر چرخ ار نبود مادح تو
چرخ از خود کند او را پرتاب
سرخ رویست حسودت زیراک
بر رخ از خون جگر کرد خضاب
زحل آن روز شود مقبل نام
کش کنی هندوک خویش خطاب
هر که چون پسته زبان بر تو گشاد
سرخ روی آید همچون عنّاب
هر کجا سیم دهی وقت عطا
باشدش بر سر انگشت حساب
تویی آنکس که بهنگام سخا
بودت در سر انگشت سحاب
احتشام تو و لله الحمد
نیست محتاج بحصر القاب
فخر دین ابن نظام الدّین بس
بیش ازین شرط نباشد اطناب
چه زند پهلو با دست تو بحر
می نترسد که سخایت بعتاب
ناگهان خاک از او برگیرد
وانگهی ناید ازو آب بآب
چون بدریای ثنای تو رسد
کشتی و هم فتد در غرقاب
سپری هم نشود مدحت تو
ور بسازند دو صد باره کتاب
تا که اسباب جهان ساخته است
در جهان ساخته بادت اسباب
خیمۀ دولت و اقبال ترا
در مسامیر ابد بسته طناب
رای تو در همه اندیشه مصیب
خصم تو در همه احوال مصاب
عید فرخنده بشادی گذران
در جهان هر چه مرادست بیاب
لبت اندر لب جام گلگون
دستت اندر کمر زلف بتاب
شمارهٔ ۶ - و قال ایضاًَ یمدح الّصدر الّسعید رکن الدّین صامد و یصف الشّمس: چیست این جرم منوّر سال و ماه اندر شتاب؟شمارهٔ ۸ - و له ایضا فی رمد عینه: جانم ز درد چشم بجان آمد از عذاب
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روز عیدست بده جام شراب
وقت کارست ، چه داری؟ دریاب
هوش مصنوعی: در روز عید، زمانی برای نوشیدن شراب و خوشگذشتن است. پس چرا در این لحظه به کار فکر میکنی؟ از این فرصت استفاده کن و لذت ببر.
مغزم از بانگ دهل کوفته شد
مرهمش نالۀ چنگست و رباب
هوش مصنوعی: سر و صدای دهل به شدت به ذهنم ضربه زده، و تنها چیزی که میتواند آرامشام را بازگرداند، نالههای چنگ و رباب است.
مدّتی شد که دهان بربستم
همچو غنچه زشراب و زکباب
هوش مصنوعی: برای مدتی است که مانند یک غنچه، از نوشیدنی و غذاهای لذیذ دوری کردهام و سکوت اختیار کردهام.
وقت آنست که همچون نرگس
بر نداریم سر از مستی و خواب
هوش مصنوعی: زمانی است که باید مانند نرگس، از خواب و مستی خود بیدار نشویم و سر نزنیم.
بار دیگر بزه اندوز شویم
که نمی آید ما را ز ثواب
هوش مصنوعی: دوباره به کارهایی دست بزنیم که شاید برای ما مفید نباشد، چون پاداشها و ثوابهایی که برای ما در نظر گرفته شده، به راحتی به ما نمیرسد.
رفت آن دور که دوران فلک
هرزه می داشت دلم را بعذاب
هوش مصنوعی: ایام خوشی که دوران زندگی، دل مرا به رنج نمی انداخت، به پایان رسیده است.
این زمان گر بچخد با دل من
بدو ساغر دهمش باز جواب
هوش مصنوعی: اگر حالا با دل من خوش باشد، به او یک جام میدهم و دوباره جواب دادن را آغاز میکنم.
زین سپس دست من و ساغر می
پس ازین کام من و باده ناب
هوش مصنوعی: از این به بعد، دست من در دست ساغر است و از این پس، لذت من باده خالص خواهد بود.
هر کجا شربتی از می بینم
بر سرش خیمه زنم همچو حباب
هوش مصنوعی: هر جا که بوی نوشیدنی خوشی به مشامم برسد، به مانند حبابی روی آن جا میایستم و لذت میبرم.
بیک امشب همه اسباب جهان
عکس مطلق شده است از هر باب
هوش مصنوعی: امشب تمام وسایل دنیا به شکلی کامل و بینقص تغییر کردهاند و از هر جهتی به هم مرتبط شدهاند.
آنکه دی آب نمی خورد نهان
آشکارا خورد امروز شراب
هوش مصنوعی: کسی که دیروز از آب مستتر مینوشید، امروز بهطور آشکار شراب مینوشد.
و آنکه دی معتکف مسجد بود
در خرابات فتادست خراب
هوش مصنوعی: کسی که دیروز در مسجد مشغول عبادت و زهد بود، اکنون در میخانه و محفل گناه افتاده است.
آبگینه که پیاله ست امروز
دوش قندیل بد اندر محراب
هوش مصنوعی: امروز، مظهر زیبایی و روشنی مانند پیالهای از شیشه است که در شب گذشته، چراغی در گنبد خانه درخشید.
سرده بزم شرابست امروز
آنکه دی بود امام اصحاب
هوش مصنوعی: امروز جو بزم پارسایی و شادمانی وجود ندارد، بلکه فضایی سرد و بیروح حاکم است، و کسی که دیروز رهبر و پیشوای همراهان بود، امروز در این وضع کمرنگ و محو شده است.
گیرو دار قدحست ای ساقی
هان و هان! موسم شادی دریاب
هوش مصنوعی: به ای ساقی، بشتاب و قدح را پر کن! زمان شادی است، آن را غنیمت بشمار.
آن نشاطی گهر گلگون را
که فتادست ز تیری درتاب
هوش مصنوعی: آن شادی و شوقی که از گل سرخ ناشی میشود، مانند نوری است که از تیرک های نورانی در فضا پخش میشود.
خیزو در عرصۀ میدان آرش
تا بگردد که چنین است صواب
هوش مصنوعی: برخیز و در میدان آرش حرکت کن تا مشخص شود که چنین کاری درست است.
پرده از دختر رز بردارید
که نمی زیبدش این سترو حجاب
هوش مصنوعی: پرده را از روی دختر گل بردارید، چون این پوشش و حجاب به او نمیآید.
می که در روزه ز تو فایت شد
بقضا باز خور اکنون بشتاب
هوش مصنوعی: اگر در روزهای که از تو منع شدهام، دوباره خواهان تو شدم، حالا بیدرنگ بشتاب و دوباره به من برگرد.
در ده آن جام می گلناری
کش بود رنگ گل و بوی گلاب
هوش مصنوعی: در آنجا یک جام می خوش رنگ و با طعم گل و عطر گلاب وجود دارد.
خاک در چشم غم انداز چو باد
ز آتشی ساخته از آب نقاب
هوش مصنوعی: خاکی که در چشم غم میافتد، مانند بادی است که از آتشی ساخته شده است که خود را با آب پنهان کرده.
عقل با این همه نا حفظی عیش
در دهان آرد ازین آتش آب
هوش مصنوعی: عقل با وجود تمام کمبودهایش، لذت را به تلخی و سختی تبدیل میکند و از این آتش، آب میسازد.
بادۀ همچو زر سرخ کزو
بگریزد غم دل چون سیماب
هوش مصنوعی: نوشیدنیای همچون زر سرخ است که غم دل را مثل جیوه فراری میدهد.
دست در هم زده کف بر سر او
همچو مرجان زبر لعل مذاب
هوش مصنوعی: با دستانی که به هم قفل شده، بر سر او کوبید، مثل مرجان درخشانی که از لعل مذاب ساخته شده است.
از پیاله شده رخشنده چنانک
آفتابی ز میان مهتاب
هوش مصنوعی: در این بیت، به زیبایی و درخشش چیزی اشاره شده است که به مانند آفتاب درخشانی از میان مهتاب نمایان شده است. این تصویرسازی نشانگر نور و زیبایی است که از ظرفی، به طور خاص، ساطع میشود. به عبارتی، این تصویر زیباست که جذابیت و روشنی را در مقایسه با یک منبع دیگر (مهتاب) نشان میدهد.
طرب انگیز و لطیف و روشن
چون رخ صاحب فرخنده جناب
هوش مصنوعی: شادیآور و نرم و روشن همانند چهرهٔ صاحب بخت و اقبال.
صاحب عالم عادل که ببرد
سخنش آب همه درّ خوشاب
هوش مصنوعی: اگر انسان عادل و دانا سخن بگوید، هر کلام او مانند آب زلال و خوشبو از درّ (جوهر با ارزش) است.
آنکه تا دولت بیدار بدست
مثل او خواجه ندیدست بخواب
هوش مصنوعی: کسی که حتی در خواب هم مانند او ثروت و نعمت را ندیده است.
نزد اوج شرفش چرخ نژند
پیش فیض کرمش نیل سراب
هوش مصنوعی: در نزد اوج مقام و شرافت او، دنیا به حالت افسردگی و ناآرامی است، و برکات و لطف او مانند آب نیل است که تنها در خیال وجود دارد.
آنکه با هیبت او نخراشد
نای حلقه بره را چنگ ذیاب
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر قدرت و بزرگیاش هیچ کس جرات نمیکند با او مخالفت کند، توانایی ایجاد تغییرات عمیق و مثبت در امور را دارد.
ای شده مدحت تو ورد زبان
وی شده منّت تو طوق رقاب
هوش مصنوعی: بستگان و دوستان، عواملی چون توصیف تو را به زبان میآورند و یادآوری خدماتت به گردن من افتاده است.
مایۀ حلم تو در جان رقیب
سرعت عزم تو در عهد شباب
هوش مصنوعی: خوی خویشتنداری تو در وجود حریف و سرعت ارادهات در دوران جوانی تو را توصیف میکند.
چشمۀ آب کرم را اومید
دیده از چاه دولت تو زهاب
هوش مصنوعی: چشمهای از آب کرم را امیدوارانه دیده و از چاه مدادت تو حیات و شادابی میجست.
صاحب ار زنده شود بر در تو
باشد او نیز یکی از اصحاب
هوش مصنوعی: اگر کسی که به او تعلق داری زنده شود، او نیز در درگاه تو حاضر خواهد بود و یکی از نزدیکان تو خواهد بود.
زیر دست تو کرم همچو عنان
پای بوس تو فلک همچو رکاب
هوش مصنوعی: زیر دست تو، مخلوقات به نرمی و لطافت مانند کرم هستند و جاه و مقام تو، چنان است که آسمان به خاطر تو ساجد و خاضع میشود مانند رکابی که پای را بر آن میگذارند.
پرتو رای تو دیدست از آن
پشت بر مهر کند اصطرلاب
هوش مصنوعی: پرتو رای و نظر تو چنان تاثیر گذاشته که از دور، مهر را تحت تأثیر قرار میدهد و به مانند اصطرلاب، در اندازهگیری و شناختِ چیزها کمک میکند.
همّت عالی تو دریاییست
که ندیدست سپهرش پایاب
هوش مصنوعی: خودت را بلند همت و با اراده بدان، زیرا عظمت و تلاشهای تو به اندازهای است که آسمان و جهان هم نمیتوانند آن را پایان بپذیرند.
تیر چرخ ار نبود مادح تو
چرخ از خود کند او را پرتاب
هوش مصنوعی: اگر تیر چرخ وجود نداشت، به خاطر مدح و ستایش تو، چرخ خود را رها میکرد و پرتاب میشد.
سرخ رویست حسودت زیراک
بر رخ از خون جگر کرد خضاب
هوش مصنوعی: چهرهات از حسادت بیدلیل سرخ شده است، چونکه بر رویت رنگی به مانند خون دل نشسته است.
زحل آن روز شود مقبل نام
کش کنی هندوک خویش خطاب
هوش مصنوعی: اگر آن روز زحل به تو روی خوش نشان دهد، پس به هنگام برخورد با کسی از خانوادهات، به او احترام بگذار و با محبت سخن بگوی.
هر که چون پسته زبان بر تو گشاد
سرخ روی آید همچون عنّاب
هوش مصنوعی: هر کسی که زبانش برای تو باز شود و با تو سخن بگوید، به اندازهی میوهی عناب از شادابی و زیبایی چهره برخوردار خواهد شد.
هر کجا سیم دهی وقت عطا
باشدش بر سر انگشت حساب
هوش مصنوعی: هر جا که طلا یا پولی به کسی داده شود، زمان و فرصت برای آن فرد در حسابش به حساب میآید.
تویی آنکس که بهنگام سخا
بودت در سر انگشت سحاب
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که در زمان بخشندگیات، ابرها را به انگشت اشارهات فرا میخوانی.
احتشام تو و لله الحمد
نیست محتاج بحصر القاب
هوش مصنوعی: احترام و شخصیت تو نیازی به القاب و عناوین ندارد و به خودی خود ارزشمند است.
فخر دین ابن نظام الدّین بس
بیش ازین شرط نباشد اطناب
هوش مصنوعی: افتخار دین ابن نظام الدین بیشتر از این نیاز به توضیح و تفصیل ندارد.
چه زند پهلو با دست تو بحر
می نترسد که سخایت بعتاب
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که وقتی شما در کنار کسی هستید و او دستش را به سمتی دراز میکند، در حقیقت آن شخص به قدری قدرت و جرات دارد که حتی دریا هم از او نمیترسد. این به معنی این است که حضور و تواناییهای شما باعث افزایش اعتماد و شجاعت در دیگران میشود.
ناگهان خاک از او برگیرد
وانگهی ناید ازو آب بآب
هوش مصنوعی: به طور ناگهانی، خاک از او جدا میشود و سپس دیگر آبی از او به آب نمیرسد.
چون بدریای ثنای تو رسد
کشتی و هم فتد در غرقاب
هوش مصنوعی: وقتی که ستایش تو به شکل دریا بیفتد، کشتی گم میشود و در عمق غرق میشود.
سپری هم نشود مدحت تو
ور بسازند دو صد باره کتاب
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که بخواهند در وصف تو کتاب بنویسند و تو را وصف کنند، هنوز هم جایگاه تو فراتر از آن است که بتوان به درستی تو را توصیف کرد.
تا که اسباب جهان ساخته است
در جهان ساخته بادت اسباب
هوش مصنوعی: تا زمانی که وسایل و امکانات زندگی در دنیا فراهم شده است، تو نیز با همین امکانات در دنیا زندگی کن و فراهم آوردن آنها را به کار ببند.
خیمۀ دولت و اقبال ترا
در مسامیر ابد بسته طناب
هوش مصنوعی: خیمه و کاخی که نماد موفقیت و خوشبختی توست، محکم با میخهایی به ابدیت و ثبات گره خورده است.
رای تو در همه اندیشه مصیب
خصم تو در همه احوال مصاب
هوش مصنوعی: فکر و تدبیر تو همیشه در حال صیانت و حمایت است، در حالی که دشمن تو در تمام شرایط دچار سختی و مصیبت است.
عید فرخنده بشادی گذران
در جهان هر چه مرادست بیاب
هوش مصنوعی: عید خوشی را گرامی بدار و در زندگی آنچه را که آرزو داری، به دست بیاور.
لبت اندر لب جام گلگون
دستت اندر کمر زلف بتاب
هوش مصنوعی: لبت مانند لب جامی از نوشیدنی خوشرنگ است و دستانت دور کمر زلفی با زیبایی میچرخد.