گنجور

شمارهٔ ۶۶ - الهزلیّات والاهاجی و الشّکایة وله فی هجو ضیاءالّدین المزدقانی

تیزی که مغز چرخ ز بانگش فغان کند
تیزی که روزگار بدو امتحان کند
تیزی که مردگان همه از بیم درریند
گر نفخ صورصدعت خود را چنان کند
تیزی که چون زمنفذ سفلی گشاد یافت
در سنگ خاره قوّت زخمش نشان کند
تیزی که زیر دامن چرخ ارکند بخور
تیزش از دماغ زحل خون روان کند
تیزی که رازهای تجاویف جانور
بانگ بلند او بفصاحت بیان کند
تیزی که برزنخ بشکافد بسحر موی
در معرضی که دعوی زخم زبان کند
تیزی که گر بد بینی کهسار بر شود
ارکانش از تخلخل چون موشدان کند
تیزی که در بهار اگر دم بر آورد
رنگ زریر بر دورخ ارغوان کند
تیزی گه شمّه یی ز نسیم معطّرش
هشیار را چو مستان خیزان فتان کند
تیزی که چو کواکب منقّضه گاه رجم
با ریش بلمۀ شب تیره قران کند
تیزی که برشود بفلک همجو گردباد
پس راه کهکشان چو ره گه کشان کند
تیزی که خرمن مه تابان دهد بباد
گرچه نفخه یی زهبوبش عیان کند
تیزی که بر سپهر بمیرد چراغ روز
گراوپفی بقصد سوی نیّران کند
تیزی که بانگ رعد بود جفت ساز او
در زیر لب چو دندنه ناتوان کند
تیزی که پرده های فلک منخرق شود
گر عزم بر شدن بدماغ جهان کند
تیزی که همچو تیر سحرگاهی از نفوذ
آسان گذار بر سپر آسمان کند
تیزی که بادهای مخالف وزان شود
در بحراگر عزیمت هندوستان کند
تیزی که بگسلد همه افزار لنگرش
هر کشتیی که او طلب بادبان کند
تیزی که هر کجا که یکی پشم توده دید
حالی چو مرغ کور در او آشیان کند
تیزی که جیب صبح بدرّد صدای او
وقت سحر که نغمگکی دلستان کند
تیزی که همچو صاعقه از بیخ برکند
هر ریش کهنه یی که تشبّث بدان کند
تیزی که گر تبیره زنش بانگ بشنود
بر بوق وگاودم ز غضب سرگران کند
تیزی که گر عنان بنسیم صبا دهد
حالی جعل نشاط گل و گلستان کند
تیزی که از چنار همی گوزتر دمد
گر فی المثل گذار سوی بوستان کند
تیزی که ناف آهو چون کون سگ شود
گر بر دیار چین گذری ناگهان کند
تیزی که کور گردد از وچشم روشنان
گر با هشام چرخ بلند اقتران کند
تیزی چنان دراز نفس کامتداد آن
در بینی زمین و زمان ریسمان کند
تیزی که چون سموم بهر کس که باز خورد
از وی بموی اربجهد موزیان کند
تیزی که طاس چرخ بگیرد طنین او
تیزی که نای زهره زبادش فغان کند
تیزی که بر کبوتر دم کش سبق برد
تیزی که قاقیا بتر از ماکیان کند
تیزی که بر بروت هر آنکس که بگذرد
خراورهاش حشو شکم در دهان کند
تیزی که بر نبات زنخندان چو بروزد
از ریختن حکایت برگ خزان کند
تیزی که باشد استرۀ تیزش آرزو
هر ریش کو مجاورتش یک زمان کند
تیزی که گر خر نرش آواز بشنود
شرم آیدش که بار دگر عان عان کند
تیزی که خاص از جهت مغز احمقان
از گند و گوه لخلخه رایگان کند
تیزی که چون گذشت ز خلوت سرای خاص
میدان بار عام ز ریش فلان کند
تیزی که ز اصفهان چو کند عزم مزدقان
مبداء دم زدن ز در گوز دان کند
تیزی چنین که گفتم و امثال این هزار
دزریش آنکه دشمنی شاعران کند
این اختیار کس نکند پس اگر کند
آن خرس روی خر صفت گاوبان کند
گرگ کهن، ضیاءمضّل آنکه چربکش
اغراء گوسفند بخون شبان کند
آن سرد مسخر، که بهنگام ظرف و لطف
فصل تموز را بدمی مهرگان کند
گر دست او بچشمۀ خورشید در شود
چیزی ز تیرگّی شبش در میان کند
در عمر اگر حدیثی گوید چو تیر راست
تضریبکی چو پیکان پیوند آن کند
گر ظاهرا نماید با تو تملّقی
آن دم ازو بترس که قصدت بجان کند
سرمایۀ دروغ و نفاقست و کبر و بخل
بس سودها که خلق برین اهریان کند
از مهر آفتاب کند سرد ذرّه را
گر در خیال رای بتضریبشان کند
از همرهیّ سایۀ خود منقطع شود
هرک اختیار صحبت آن بدگمان کند
از یکدگر بتیغ قطعیت جدا شوند
گر یک نفس مجالست فرقدان کند
پیوند آن کس از زن و فرزند بگسلد
کورا بعمر خویش شبی میهمان کند
خون ریزش افکند گهر و تیغ را بهم
چون او بخبث تیغ زبانرا فسان کند
ناخن بقصد گوشت برآرد ز پوست سر
گر او بگاه فکر نظر در بنان کند
با ثروتی چنان که با فلاک بر رسد
از سیم خویش گر بمثل نردبان کند
انبان زر بخانه رها کرده می رود
تا بهر لقمه زخمت بر پاسبان کند
مسکین زنش زبیم نیارد شکست نان
از بیم آنکه خواجه امامش لعان کند
گوید که آشکاره عبادت ریا بود
زیر زکات مال ز سایل نهان کند
در معرضی که یافت مجال سعایتی
آن لطفها که در حق پیر وجوان کند
هر ساده دل که داد بدو رست اعتماد
طرّاردیده یی که چه با ترکمان کند
جولاهه ییست همسر او در سرای او
کوکسوت شریف ورا پود وتان کند
گر شعر بافئی کند از تار ریش او
کون پوش مرکبان جهان پلهوان کند
علم خلاف گوید فنّ منست لیک
باشد خلاف علم هر آنچ او بیان کند
خطّش زریش گنده تر و نطقش از بیان
پس قدح بر ائمّۀ بسیار دان کند
گه گه که در افادت علمی کند شروع
تا همچو خویش خر کره را درس خوان کند
الفاظ بسته اش ز زبان شکسته اش
باشد چوسنده کو گذر از ناودان کند
الحق خوش آیدم که ریم در دهان او
خاصه چو دعوی نسب و خاندان کند
ای بی حافظ شرم نداری که چون تویی
بر اهل فضل بیشی در اصفهان کند
آزرده آنکه از تو نگشتست نان تست
دیگر همه کس از تو امان الامان کند
بر چون منی مزاحمت ای سفلۀ خسیس
آنکس کند که او زسلامت کران کند
خصمّی شاعران نه متاعی بود و لیک
ریش بزرگ، مردم را قلتبان کند
از گفت و گوی کون خران مردگاوریش
گر محترز نشیند واجب همان کند
آن بز گرفتن تو و روباه بازیت
روزی ترا نوالۀ شیر ژیان کند
خروارکی دو جو بر بودی ولی ببین
تا این هجا کرای دوخر زعفران کند
آن جوخری دگر خورد و شعر من ترا
بر روی روزگار یکی داستان کند
پرهیز کن ز تیغ زبانی که هجو او
در سینه ها نیابت نوک سنان کند
پرپشت و گردن از چه کشد باروزرخلق
آن کوشکم زخوان کسان پر زنان کند
آنکس که وصف تیز بدین سان کند ببین
تا وصف سنده یی چو تو خود بر چه سان کند
تا دامن قیامت هر کس که این بخواند
بر جان تو وظایف نفرین روان کند
تا با کسی که دوست بود مزدقانیی
قصدش بجاه و مال و بخان و بمان کند
بادا سقیم در وطن خود بعجز وذل
هر مفسدی که نسبت بامزدقان کند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تیزی که مغز چرخ ز بانگش فغان کند
تیزی که روزگار بدو امتحان کند
هوش مصنوعی: تیزی که از صدای خود، چرخ زندگی را به درد و فریاد می‌آورد، همان تیزی‌ای است که سرنوشت برای آزمایش کردن آن را می‌آزماید.
تیزی که مردگان همه از بیم درریند
گر نفخ صورصدعت خود را چنان کند
هوش مصنوعی: اگر صدای تند و مهیب تو به گوش مردگان برسد، آنان از ترس جان به در می‌روند.
تیزی که چون زمنفذ سفلی گشاد یافت
در سنگ خاره قوّت زخمش نشان کند
هوش مصنوعی: تیزی که مانند یک تیغه تیز از ریشه‌های سنگ‌ها بیرون آمده، نشان‌دهندهٔ قدرت و شدت زخمی است که می‌تواند به وجود آورد.
تیزی که زیر دامن چرخ ارکند بخور
تیزش از دماغ زحل خون روان کند
هوش مصنوعی: دست‌خطی که زیر دامن چرخ آسیاب قرار دارد، به قدری تند و تیز است که می‌تواند از دماغ سیاره زحل خون بریزد.
تیزی که رازهای تجاویف جانور
بانگ بلند او بفصاحت بیان کند
هوش مصنوعی: تیزی که رازهای عمیق وجود جانور را به وضوح و با صدای بلند بیان می‌کند.
تیزی که برزنخ بشکافد بسحر موی
در معرضی که دعوی زخم زبان کند
هوش مصنوعی: تیز بودن محبت مثل چاقو است که از برزنی عبور می‌کند، همان‌طور که موی زیبا در معرض دید قرار دارد و می‌تواند زخم زبان یا انتقادهای دیگران را به همراه داشته باشد.
تیزی که گر بد بینی کهسار بر شود
ارکانش از تخلخل چون موشدان کند
هوش مصنوعی: اگر تیزی را ببینی که به کوه‌ها می‌رسد، ارکان آن مانند موش‌ها از هم فاصله می‌گیرد و متلاشی می‌شود.
تیزی که در بهار اگر دم بر آورد
رنگ زریر بر دورخ ارغوان کند
هوش مصنوعی: تیزی که در بهار دم برمی‌آورد، رنگ زردی را به دور صورت ارغوانی می‌دهد.
تیزی گه شمّه یی ز نسیم معطّرش
هشیار را چو مستان خیزان فتان کند
هوش مصنوعی: نسیم خوشی که از سوی بهار می‌وزد، می‌تواند فردی هشیار و هوشیار را به حالتی شگفت‌آور بیفکند و او را مانند مستان به رقص و حالت شیدایی درآورد.
تیزی که چو کواکب منقّضه گاه رجم
با ریش بلمۀ شب تیره قران کند
هوش مصنوعی: تندی و تیزی که مثل ستاره‌های در حال سقوط، گاه به زمین می‌افتد و در تاریکی شب بر چهرهٔ چاله‌های عمیق می‌تابد.
تیزی که برشود بفلک همجو گردباد
پس راه کهکشان چو ره گه کشان کند
هوش مصنوعی: تیزی که به سمت آسمان برود، همچون گردبادی است که راه کهکشان را از میان کشید.
تیزی که خرمن مه تابان دهد بباد
گرچه نفخه یی زهبوبش عیان کند
هوش مصنوعی: وزش بادی که خرمن نور ماه را به هم می‌زند، هرچند که اثر آن به وضوح نمایان است.
تیزی که بر سپهر بمیرد چراغ روز
گراوپفی بقصد سوی نیّران کند
هوش مصنوعی: زمانی که ستاره‌ای در آسمان ناپدید می‌شود، روز روشن از آن به خاطر خواهد آورد و به سمت نورهای دیگر می‌رود.
تیزی که بانگ رعد بود جفت ساز او
در زیر لب چو دندنه ناتوان کند
هوش مصنوعی: صدای رعدی که بسیار بلند و قوی است، مانند صدای ناله‌ای خفیف از زیر لب آن دندان‌های ناتوان را به هم می‌زند و به جریان می‌اندازد.
تیزی که پرده های فلک منخرق شود
گر عزم بر شدن بدماغ جهان کند
هوش مصنوعی: اگر خواسته باشم با دقت و جدیت برکشم، شکاف‌های آسمان را پاره می‌کند و اگر اراده کنم، می‌توانم به سمت جهانی نو بروم.
تیزی که همچو تیر سحرگاهی از نفوذ
آسان گذار بر سپر آسمان کند
هوش مصنوعی: تیزی که مانند تیری در سحرگاه به راحتی از دیواره آسمان عبور می‌کند.
تیزی که بادهای مخالف وزان شود
در بحراگر عزیمت هندوستان کند
هوش مصنوعی: اگر بادهای مخالف دریا بوزند، تیزی که با خود دارد می‌تواند به سمت هندوستان حرکت کند.
تیزی که بگسلد همه افزار لنگرش
هر کشتیی که او طلب بادبان کند
هوش مصنوعی: تیزی که اگر شکسته شود، تمامی تجهیزات و ملزومات کشتی را از کار می‌اندازد، هر کدام از کشتی‌ها که بخواهد بادبان بر افرازد.
تیزی که هر کجا که یکی پشم توده دید
حالی چو مرغ کور در او آشیان کند
هوش مصنوعی: هرگاه که کسی در جایی توده‌ای از پشم ببیند، به مانند یک پرنده‌ی کور به آنجا پناه می‌برد و در آن آشیانه می‌سازد.
تیزی که جیب صبح بدرّد صدای او
وقت سحر که نغمگکی دلستان کند
هوش مصنوعی: در صبح زود، صدای دلنواز و خوشی به گوش می‌رسد که به زیبایی این لحظه را می‌آراید و حالتی دلنشین به فضا می‌بخشد.
تیزی که همچو صاعقه از بیخ برکند
هر ریش کهنه یی که تشبّث بدان کند
هوش مصنوعی: تیزی مانند صاعقه‌ای وجود دارد که هر ریشه کهنه‌ای را که بخواهد به آن چنگ بزند، از ریشه برمی‌کند.
تیزی که گر تبیره زنش بانگ بشنود
بر بوق وگاودم ز غضب سرگران کند
هوش مصنوعی: نیش زنبور که به او برسد و صدای آن را بشنود، از شدت خشم به سمت بوق و گاو حمله‌ور می‌شود.
تیزی که گر عنان بنسیم صبا دهد
حالی جعل نشاط گل و گلستان کند
هوش مصنوعی: اگر تندی نسیم را بپذیریم، حالتی را تجربه می‌کنیم که شادابی گل و باغ را به وجود می‌آورد.
تیزی که از چنار همی گوزتر دمد
گر فی المثل گذار سوی بوستان کند
هوش مصنوعی: اگر تندی باد از درخت چنار بگذرد، مثلاً به سمت باغ برود،
تیزی که ناف آهو چون کون سگ شود
گر بر دیار چین گذری ناگهان کند
هوش مصنوعی: اگر دمی ناگهان به سرزمین چین بروی، تیزی و زیبایی که ناف آهو دارد، مانند پشت سگ خواهد شد.
تیزی که کور گردد از وچشم روشنان
گر با هشام چرخ بلند اقتران کند
هوش مصنوعی: تیزهوشی که از دیدن چشم‌روشنی‌ها ناامید شود، اگر با شانس و بخت بلند و خوب همراه شود، به کمال و موفقیت می‌رسد.
تیزی چنان دراز نفس کامتداد آن
در بینی زمین و زمان ریسمان کند
هوش مصنوعی: تیزی به قدری عمیق و طولانی است که به راحتی می‌تواند تمامی زمان و مکان را تحت تأثیر قرار دهد و آن را به هم گره بزند.
تیزی که چون سموم بهر کس که باز خورد
از وی بموی اربجهد موزیان کند
هوش مصنوعی: تیزی و شدت این چیز که به همه می‌خورد، اگر کسی را تحت تأثیر قرار دهد، او را به حالتی نامناسب و ناخوشایند می‌برد.
تیزی که طاس چرخ بگیرد طنین او
تیزی که نای زهره زبادش فغان کند
هوش مصنوعی: تیزی که در شعاع چرخ به حرکت درمی‌آید، همچنان که صدای دل‌خراش نای زهره از باد به گوش می‌رسد.
تیزی که بر کبوتر دم کش سبق برد
تیزی که قاقیا بتر از ماکیان کند
هوش مصنوعی: تیزی که بر کبوتر دم کشیده است، به اندازه‌ای است که قاقیا از ماکیان تیزتر و چابک‌تر می‌شود.
تیزی که بر بروت هر آنکس که بگذرد
خراورهاش حشو شکم در دهان کند
هوش مصنوعی: هر کسی که از کنار تو عبور کند، تیزی و زیبایی تو را می‌بیند و تحت تأثیر قرار می‌گیرد، به طوری که گویی در چنگال جذابیت تو گرفتار شده و نمی‌تواند از آن فرار کند.
تیزی که بر نبات زنخندان چو بروزد
از ریختن حکایت برگ خزان کند
هوش مصنوعی: وقتی که زهره‌ای زیبا با لبخند دل‌نشینی باز می‌شود، می‌تواند به روشنی نشان‌دهنده‌ی گذر زمان و نشانه‌های دگرگونی زندگی باشد، همان‌گونه که برگ‌های درختان در فصل خزان می‌ریزند و تغییرات را به تصویر می‌کشند.
تیزی که باشد استرۀ تیزش آرزو
هر ریش کو مجاورتش یک زمان کند
هوش مصنوعی: تیزی و تیزی آرزوهایش مانند شمشیر است که هر کسی که مدتی در کنار آن باشد، تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
تیزی که گر خر نرش آواز بشنود
شرم آیدش که بار دگر عان عان کند
هوش مصنوعی: اگر یک خر صدای نر را بشنود، از خجالت دیگر نمی‌تواند صدا کند و نمی‌تواند به حالت قبلی خود برگردد.
تیزی که خاص از جهت مغز احمقان
از گند و گوه لخلخه رایگان کند
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که افرادی که از نظر عقلانی ناتوان هستند، با تیزدلی خود می‌توانند از بی‌نظمی‌ها و آشفتگی‌ها به نفع خود استفاده کنند. به عبارت دیگر، آنها قادرند از شرایط نامطلوب بهره‌برداری کنند.
تیزی که چون گذشت ز خلوت سرای خاص
میدان بار عام ز ریش فلان کند
هوش مصنوعی: تیزی و تندی‌ای که وقتی از جای خصوصی و آرامش بخش می‌گذرد، به میدان عمومی و شلوغ ورود می‌کند و باعث جلب توجه و واکنش می‌شود، همچون ریش فلانی عمل می‌کند.
تیزی که ز اصفهان چو کند عزم مزدقان
مبداء دم زدن ز در گوز دان کند
هوش مصنوعی: تیز و تندبادی که از اصفهان می‌آید، وقتی اراده کند که به مزدقانی‌ها حمله کند، سپیدارها را به شدت تکان می‌دهد و صدای دمیدن باد را از درختان به گوش می‌رساند.
تیزی چنین که گفتم و امثال این هزار
دزریش آنکه دشمنی شاعران کند
هوش مصنوعی: شاعر به تندخویی و دلخوری اشاره دارد و می‌گوید که اگر کسی به شاعران بی‌احترامی کند و دشمنی ورزد، خود را در معرض انتقاد و تندگویی قرار می‌دهد.
این اختیار کس نکند پس اگر کند
آن خرس روی خر صفت گاوبان کند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس حق ندارد که این کار را انجام دهد؛ اما اگر کسی این کار را انجام دهد، مانند خرسی خواهد بود که همچون گاوبان، بر روی خر سوار شده است.
گرگ کهن، ضیاءمضّل آنکه چربکش
اغراء گوسفند بخون شبان کند
هوش مصنوعی: گرگ قدیمی، نور را می‌گیرد و آن کسی که دیو و دد را تزیین می‌کند، می‌تواند گوسفند را به سوی کشتن شبان بکشد.
آن سرد مسخر، که بهنگام ظرف و لطف
فصل تموز را بدمی مهرگان کند
هوش مصنوعی: سردی که در فصل گرما به کمک ظرف و لطف می‌آید و مهرگان را به یاد می‌آورد.
گر دست او بچشمۀ خورشید در شود
چیزی ز تیرگّی شبش در میان کند
هوش مصنوعی: اگر دست او به چشم‌های خورشید برسد، چیزی از تیرگی شبش در میان قرار خواهد گرفت.
در عمر اگر حدیثی گوید چو تیر راست
تضریبکی چو پیکان پیوند آن کند
هوش مصنوعی: اگر در زندگی، سخنی بگویی که مانند تیر راست و بی‌نقص باشد، آن سخن می‌تواند همچون پیکانی، ارتباطی عمیق و ماندگار برقرار کند.
گر ظاهرا نماید با تو تملّقی
آن دم ازو بترس که قصدت بجان کند
هوش مصنوعی: اگر کسی به ظاهر با تو تملق می‌گوید و چهره‌اش تو را فریب می‌دهد، باید از او بترسی، چون این نوع رفتار ممکن است به قصد آسیب رساندن به تو باشد.
سرمایۀ دروغ و نفاقست و کبر و بخل
بس سودها که خلق برین اهریان کند
هوش مصنوعی: سرمایه‌ای که به دروغ، نفاق، کبر و بخیل بودن تعلق دارد، باعث می‌شود که انسان‌ها نفع‌هایی برای خود به دست آورند.
از مهر آفتاب کند سرد ذرّه را
گر در خیال رای بتضریبشان کند
هوش مصنوعی: اگر آفتاب عشق به ذرات سردی بتابد، بی‌تردید، گرمایی را در خیال و ذهن خود می‌آفریند.
از همرهیّ سایۀ خود منقطع شود
هرک اختیار صحبت آن بدگمان کند
هوش مصنوعی: اگر کسی با وجود شراکت و همراهی، بخواهد به دلایلی از سایه خود جدا شود و دیگران را به شک بیندازد، باید مراقب باشد که همچنان در ارتباط با او بدگمانی وجود دارد.
از یکدگر بتیغ قطعیت جدا شوند
گر یک نفس مجالست فرقدان کند
هوش مصنوعی: اگر لحظه‌ای فرصتی برای گفتگو فراهم شود، حتی دو نفر که با هم در اختلاف و جدایی هستند، می‌توانند از هم دور شوند.
پیوند آن کس از زن و فرزند بگسلد
کورا بعمر خویش شبی میهمان کند
هوش مصنوعی: هر کس که از خانواده و فرزندان خود جدا شود، می‌تواند حتی یک شب به کسی که او را نمی‌شناسد، خوشامد بگوید.
خون ریزش افکند گهر و تیغ را بهم
چون او بخبث تیغ زبانرا فسان کند
هوش مصنوعی: خونی که ریخته می‌شود، باعث می‌شود که گوهر و تیغ به هم برسند. مانند او که با بدی زبان خود، فریب می‌دهد.
ناخن بقصد گوشت برآرد ز پوست سر
گر او بگاه فکر نظر در بنان کند
هوش مصنوعی: اگر ناخن بخواهد به گوشت برسد، باید از پوست سر عبور کند؛ اما اگر او به فکر نگریستن به اثر خود باشد، این کار را نمی‌کند.
با ثروتی چنان که با فلاک بر رسد
از سیم خویش گر بمثل نردبان کند
هوش مصنوعی: با مالی بسیار، مانند اینکه فرد با نردبانی از فلز به جایی بالا برود، اگر انسان به تلاش و کوشش خود ادامه دهد، می‌تواند به موفقیت دست یابد.
انبان زر بخانه رها کرده می رود
تا بهر لقمه زخمت بر پاسبان کند
هوش مصنوعی: مردی که کیسه‌ای از طلا به خانه گذاشته، به سمت میدان می‌رود تا با زحمت و تلاش خود، لقمه‌ای نان به دست آورد و آن را به پاسبان تقدیم کند.
مسکین زنش زبیم نیارد شکست نان
از بیم آنکه خواجه امامش لعان کند
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که زن بیچاره به خاطر ترس از عواقب ناشی از شکستن نان، از بیماری همسرش نگران است. او نگران است که اگر غذا را خراب کند، ممکن است آقا و رییسش او را مورد سرزنش قرار دهد. این نشان‌دهنده‌ی فشارهای اجتماعی و ترس‌هایی است که افراد به خاطر وظایف و انتظارات اجتماعی تحمل می‌کنند.
گوید که آشکاره عبادت ریا بود
زیر زکات مال ز سایل نهان کند
هوش مصنوعی: می‌گوید که عبادتی که به نمایش گذاشته می‌شود، در واقع ریاکاری است و زکات مال را به‌صورت پنهانی ادا می‌کند.
در معرضی که یافت مجال سعایتی
آن لطفها که در حق پیر وجوان کند
هوش مصنوعی: در فضایی که فراهم شده، فرصتی برای تلاش و کوشش وجود دارد تا آن مهربانی‌هایی که به افراد پیر و جوان می‌شود، ابراز گردد.
هر ساده دل که داد بدو رست اعتماد
طرّاردیده یی که چه با ترکمان کند
هوش مصنوعی: هر انسانی که به او اعتماد کرده است، نمی‌داند که او چه کاری با او خواهد کرد و این اعتماد ممکن است به او آسیب برساند.
جولاهه ییست همسر او در سرای او
کوکسوت شریف ورا پود وتان کند
هوش مصنوعی: در خانه او همسرش زنی است که به خاطر نجابت و شرافتش، مورد احترام و توجه است و او را مانند پوستی با ظرافت و لطافت می‌داند.
گر شعر بافئی کند از تار ریش او
کون پوش مرکبان جهان پلهوان کند
هوش مصنوعی: اگر کسی شعری بسازد که تار و پود آن از ریش او باشد، او را به عنوان کسی می‌دانند که در جهان، مردان بزرگ و قهرمانان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به آن‌ها عظمت می‌بخشد.
علم خلاف گوید فنّ منست لیک
باشد خلاف علم هر آنچ او بیان کند
هوش مصنوعی: علم ممکن است چیزهایی بگوید که با حقیقت من متفاوت است، اما هر چیزی که او بیان کند، ممکن است با واقعیت در تضاد باشد.
خطّش زریش گنده تر و نطقش از بیان
پس قدح بر ائمّۀ بسیار دان کند
هوش مصنوعی: خط او بسیار زیبا و گویا است و از سخنانش به وضوح دانش و فهم عمیق او مشخص می‌شود؛ بنابراین، او به راحتی می‌تواند بر امامان بزرگ و دانا تأثیر بگذارد.
گه گه که در افادت علمی کند شروع
تا همچو خویش خر کره را درس خوان کند
هوش مصنوعی: گاهی اوقات که علم و دانش به تو الهام می‌شود، مثل زمانی که شیر خر به یک مؤدب و باهوش درس می‌دهد تا او نیز مانند خویش رشد کند و به تحصیل علم بپردازد.
الفاظ بسته اش ز زبان شکسته اش
باشد چوسنده کو گذر از ناودان کند
هوش مصنوعی: کسی که در بیان خود دچار محدودیت است، به مانند کسی می‌ماند که از یک مسیر تنگ یا ناودان عبور می‌کند. این نشان‌دهنده‌ی دشواری‌هایی است که در انتقال احساسات و افکار وجود دارد.
الحق خوش آیدم که ریم در دهان او
خاصه چو دعوی نسب و خاندان کند
هوش مصنوعی: به راستی که خوشحال می‌شوم وقتی در گفتگوهای او راجع به نسبت و خانواده‌اش صحبت می‌کند.
ای بی حافظ شرم نداری که چون تویی
بر اهل فضل بیشی در اصفهان کند
هوش مصنوعی: ای دوست، چطور می‌توانی بی‌شرم باشی در حالی که کسی به فضل و دانش تو در اصفهان توجه می‌کند؟
آزرده آنکه از تو نگشتست نان تست
دیگر همه کس از تو امان الامان کند
هوش مصنوعی: آشفتگی و ناراحتی کسی که از تو تغذیه نکرده، طبیعی است. دیگران هم از تو کمک و محافظت می‌طلبند.
بر چون منی مزاحمت ای سفلۀ خسیس
آنکس کند که او زسلامت کران کند
هوش مصنوعی: ای فرد پست، مزاحم من نشوید. تنها کسی که به سلامتی و شرافت می‌رسد، به دیگران آسیب نمی‌زند.
خصمّی شاعران نه متاعی بود و لیک
ریش بزرگ، مردم را قلتبان کند
هوش مصنوعی: شاعرانی که در دنیای شعر و ادبیات رقابت می‌کنند، معمولاً تنها برای جلوه دادن خود و به دست آوردن توجه دیگران عمل نمی‌کنند. آنها با کلام خود می‌توانند تأثیر عمیقی بر مردم بگذارند و حتی از لحاظ شخصیتی و معنوی بر دیگران تسلط پیدا کنند.
از گفت و گوی کون خران مردگاوریش
گر محترز نشیند واجب همان کند
هوش مصنوعی: اگر در مکالمه و تعاملات خود با دیگران به درستی رفتار نکنی و از احترام و ادب دور باشی، همانند خران مرده‌ای خواهی بود که باید به دور از هرگونه آگاهی و هوشیاری زندگی کند.
آن بز گرفتن تو و روباه بازیت
روزی ترا نوالۀ شیر ژیان کند
هوش مصنوعی: روزی تو به پاداش زحماتت به ثمر خواهی رسید و نتیجه تلاش‌هایت را خواهی دید.
خروارکی دو جو بر بودی ولی ببین
تا این هجا کرای دوخر زعفران کند
هوش مصنوعی: اگرچه مقدار اندکی از زعفران وجود دارد، اما ببین چگونه همین مقدار کم می‌تواند ارزش زیادی به خود بگیرد.
آن جوخری دگر خورد و شعر من ترا
بر روی روزگار یکی داستان کند
هوش مصنوعی: آن ستاره‌ای که برآمد، به تو اشاره می‌کند و شعر من در روزگاری دیگر، داستانی از تو خواهد گفت.
پرهیز کن ز تیغ زبانی که هجو او
در سینه ها نیابت نوک سنان کند
هوش مصنوعی: از زبان تند و زهرآگین دوری کن، زیرا نقد و تحقیر او در دل‌ها می‌تواند به اندازه تیر و سنان آسیب‌زا باشد.
پرپشت و گردن از چه کشد باروزرخلق
آن کوشکم زخوان کسان پر زنان کند
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که شخصی با اندام تنومند و گردن کلفت، به خاطر تلاش و زحمتی که می‌کشد، بار سنگینی را تحمل می‌کند. همچنین، او می‌تواند از ثروت و نعمت دیگران بهره‌مند شود و همانند پرندگان، به راحتی از سفره‌های دیگران تغذیه کند.
آنکس که وصف تیز بدین سان کند ببین
تا وصف سنده یی چو تو خود بر چه سان کند
هوش مصنوعی: هر کسی که به این شکل درباره ی دیگری صحبت می‌کند، باید بداند که خودش هم لایق همین نقد و توصیف است. یعنی اگر او می‌تواند دیگران را قضاوت کند، دیگران هم حق دارند او را به همین شکل ببینند و درباره‌اش قضاوت کنند.
تا دامن قیامت هر کس که این بخواند
بر جان تو وظایف نفرین روان کند
هوش مصنوعی: هر کسی که این عبارت را بخواند، ممکن است باعث شود که بدبختی‌ها و نفرین‌ها به سوی تو بیفتند.
تا با کسی که دوست بود مزدقانیی
قصدش بجاه و مال و بخان و بمان کند
هوش مصنوعی: اگر با کسی که دوست است، نیتت برای کسب مقام و ثروت باشد، آن را کنار بگذار و در این دنیا بمان.
بادا سقیم در وطن خود بعجز وذل
هر مفسدی که نسبت بامزدقان کند
هوش مصنوعی: بهتر است در سرزمین خود دچار بیماری و ناتوانی شود هر کسی که به پاکان و شایستگان بی‌احترامی کند.

حاشیه ها

1402/08/18 13:11
امیرحسین صباغی

شعر بی‌نظیره. فقط ای کاش اینقدر با غلط املایی توی گنجور گذاشته نمی‌شد. دنبال‌کردنش سخت شده.