گنجور

شمارهٔ ۵۱ - و قال ایضاً

خواجه از کبر آن پلنگ آمد
که همی با وجود بستیزد
راتق وفاتقش یکی موشست
کز پلیدیش سگ بپرهیزد
هر کران این بقصد زخمی زد
حالی آن دگر برو میزد
هر کجا موش گشت جفت پلنگ
ابله آنکس بود که نگریزد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواجه از کبر آن پلنگ آمد
که همی با وجود بستیزد
هوش مصنوعی: یک شخص با اعتماد به نفس و کبر مانند پلنگی به میدان آمده که با قدرت و وجود خود به مقابله با دیگران می‌پردازد.
راتق وفاتقش یکی موشست
کز پلیدیش سگ بپرهیزد
هوش مصنوعی: هر دو طرف یک موضوع، در واقع به یک چیز مرتبط هستند و مانند موشی هستند که به خاطر ناپاکی آن باید از سگی دوری کرد.
هر کران این بقصد زخمی زد
حالی آن دگر برو میزد
هوش مصنوعی: هر طرف این درخت زخم‌هایی دارد، و حالا شاخه‌ای دیگر از آن درخت هم آسیب دیده است.
هر کجا موش گشت جفت پلنگ
ابله آنکس بود که نگریزد
هوش مصنوعی: هر جا که موش با پلنگی همراه شود، آن فرد احمق است که فرار نمی‌کند.