شمارهٔ ۴۵ - وقال ایضایمدح الصّاحب السّعیدشرف الدّین معین الاسلام علی بن الفضل حین بناء المدرسة باصفهان
خدای عزّوجلّ هرچه درجهان آرد
همه بواسطۀ امرکن فکان آرد
ولیک بعضی ازآن دروجود ره نبرد
مگرکه دست بشر پای درمیان آرد
چوحکم کردکه ویرانه یی شودمعمور
چنانکه سکنی آن راحت روان آرد
ندا بسرّ دل پادشاه وقت کند
که روی همّت وغمخوارگی بدان آرد
بساط امن دراطراف آن دیارکشد
ردای عصمت درسفت ساکنان آرد
چواین مقدّمه معلوم شدنتیجۀ آن
کنون دعاگو درحیّز بیان آرد
چودرمجاری تقدیرایزدی این بود
که بخت،رخت سعادت باصفهان آرد
خدایگان سلاطین هفت کشور را
که تاج ملک بدو فخرجاودان آرد
شهنشهی که همی زیبدش که پایۀ تخت
زروی مرتبه برفرق فرقدان آرد
جهان پناهی کوراسزدکه هفت اقلیم
بزیرفرمان،ازبخت کامران آرد
برید عزم بهرجانبی که بفرستد
بشارت ظفرو فتح درزمان آرد
شکوه سلطنتش هرکرا مصوّر شد
اگرچه دیو بود،سجده اش عیان آرد
بخون دشمن دین تیغ اوچنان تشنه ست
که ازحکایت آن آب دردهان آرد
ز پشت مهرۀ دشمن صفی درست نماند
ز بس شکست که گرزش دراستخوان آرد
ندیده یی توز دریا که خیزران خیزد
بکلک ورمح نگه کن که دربنان آرد
بروزجنگ،بداندیش اونخستین چیز
که دردل آرد ازاندیشه ها،سنان آرد
چوتیرراست نشیندمخالفش درخاک
چودست شاه خم اندر قدکمان آرد
درآن دیارکه اوخون دشمنان ریزد
چناروسرو همه بار ارغوان آرد
چونیزه هرکه کندسرکشی،سبک اورا
بسر بپای علم چون قلم دوان آرد
چنان شهی را الهام کردوفرمان داد
که روی خیمۀ دولت بدین مکان آرد
سرای علم طرازه ، اساس خیرنهد
درخت ظلم کند خوف را امان آرد
صلیب وخاج بسوزد ، کلیسیا بکند
بنای مدرسه برگنبد گران آرد
زخشت خام یکی جام جم بیاراید
زآب وخاک یکی خلد ناگهان آرد
کلاه گوشۀ خورشیدرا رسد آسیب
چوماه قبّۀ او سر برآسمان آرد
ز برج دلو دهد چرخ که گلش را آب
مهش زخرمن خودکه بکهکشان آرد
زحل زبهرشرف،ناوه یی بشکل هلال
بساخت تاکه برو گل بنردبان آرد
توباش تاشرف قصراو تمام شود
بسا قصورکه درروضۀ جنان آرد
چه مایه رنج کشدپای وهم تاخودرا
از اوج چرخ برین عالی آستان آرد
زشکل قبّه ومنجوق دست معمارش
برای چشم فلک میل وسرمه دان آرد
چوآدم ارچه زخاکست اصل این بقعه
شرف بعلم وتفاخر بعلم دان آرد
روا بود اگر از بهراقتباس علوم
فرشته رخت بدین علم آشیان آرد
چنانکه سنگ زخورشید لعل میگردد
بدانک روی نظرگه گهی بدان آرد
ز فرّ سایۀ یزدان عجب نشاید داشت
که خاک تیره از او رنگ گلستان آرد
زبان خنجرسلطان چو هندوی گوید
ظفر زخامۀ دستور ترجمان آرد
اگرچه حکم سلیمان روزگار کند
ولیک تخت صبا آصف الزّمان آرد
بهمّت شرف الدّین علی تمام شود
هرآنچه خسروآفاق درگمان آرد
خدایگان وزیران مشرق ومغرب
که هرچه حکم کند چرخ همچنان آرد
عجب مدار ز تأثیر حزم بیدارش
که صیت معدلتش خواب پاسبان آرد
کجاحدیث کمالات اوکنند ایراد
چه نقصها که دراحوال باستان آرد
زهی کریم خصالی که غیرت لطفت
نسّیم بادصبا را همی بجان آرد
کف توحاضر ودریاغریق لاف عریض
بطنزصبح ازآن خنده برجهان آرد
بهردیار که بگذشت یاوگیّ طمع
عطای توبسرش لشکری گران آرد
جهان خزان بود از برگهای گوناگون
چوهمّت توامل را بمهیمان آرد
وکیل رزق سرانگشت تست هرچ آرد
همه زپهلوی آن کلک ناتوان آرد
مکارم توپی اندرپیش همی تازد
تفقّدت چوزدل خسته یی نشان آرد
بسی نماند که ازبهرداوری خرگوش
قفای گرگ بگیرد برشبان آرد
مثل زنند بدو تا با نقراض جهان
مآثر تو کسی گر بداستان آرد
زبان چوتیغ لبالب کند زموج گهر
کسی که جود ترا نام برزبان آرد
عواطف توگریبان چون منی گیرد
ز موج لجّۀ آفات برکران آرد
نیاورد بتو داعی ثنای سردستی
ولیک ورد دعا ازمیان جان آرد
معاون همه سلطان شرع مولاناست
که یمن ناصیتش هرچه بایدآن آرد
بخاک درگه او اهل فضل فخر آرند
چنانکه او بجناب خدایگان آرد
لقاطۀ سخن اوست هرچه ماگوییم
ز باغ چیده بودهرچه باغبان آرد
زتو بدفع مضرّت کجا شود خرسند
کسی که نظم ازین گونه دلستان آرد
رسید روزه که هرروز بلکه هرساعت
ترابه دولتی ازغیب مژدگان آرد
دوام عمرتوبادا که چون تویی هیهات
که دور چرخ زتأثیر صدقران آرد
شمارهٔ ۴۴ - وله فی الصّاحب شهاب الدّین عزیزان: اگر در حیّز عالم کسی هستشمارهٔ ۴۶ - و له ایضا یمدحه: خدایگان وزیران جهان فضل و کرم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خدای عزّوجلّ هرچه درجهان آرد
همه بواسطۀ امرکن فکان آرد
هوش مصنوعی: خداوند هر چه در دنیا خلق میکند، همگی به واسطه فرمان او به وجود میآیند.
ولیک بعضی ازآن دروجود ره نبرد
مگرکه دست بشر پای درمیان آرد
هوش مصنوعی: اما برخی از آن چیزها در وجود به راه نمیافتد مگر اینکه دست انسان در میان باشد و تلاش و کوشش کند.
چوحکم کردکه ویرانه یی شودمعمور
چنانکه سکنی آن راحت روان آرد
هوش مصنوعی: هرگاه فرمان داده شود که جایی که آباد است به ویرانی تبدیل شود، این کار باعث میشود که آنجا به مکانی تبدیل شود که سکونت در آن برای روح آرامش به ارمغان آورد.
ندا بسرّ دل پادشاه وقت کند
که روی همّت وغمخوارگی بدان آرد
هوش مصنوعی: ندای دل پادشاه در این است که با تلاش و دلسوزی به موضوعات مهم و نگرانیها بپردازد.
بساط امن دراطراف آن دیارکشد
ردای عصمت درسفت ساکنان آرد
هوش مصنوعی: در محیط آن سرزمین، آرامش برقرار میشود و از عفت و پاکی ساکنان آن حمایت خواهد شد.
چواین مقدّمه معلوم شدنتیجۀ آن
کنون دعاگو درحیّز بیان آرد
هوش مصنوعی: وقتی این مقدمه مشخص شد، اکنون نتیجهاش را در قالب دعا و درخواست بیان میکند.
چودرمجاری تقدیرایزدی این بود
که بخت،رخت سعادت باصفهان آرد
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت الهی اینگونه رقم خورده باشد، پس شانس و خوشبختی به سوی صفحان خواهد آمد.
خدایگان سلاطین هفت کشور را
که تاج ملک بدو فخرجاودان آرد
هوش مصنوعی: خدای بزرگ که بر شش کشور حکومت میکند، تاجی را به او میدهد که نشانه افتخار و جاودانگی سلطنت است.
شهنشهی که همی زیبدش که پایۀ تخت
زروی مرتبه برفرق فرقدان آرد
هوش مصنوعی: پادشاهی که شایسته است، بایستی قدرت و مقامش به گونهای باشد که مانند ستارهای در آسمان، درخشان و بلندمرتبه باشد.
جهان پناهی کوراسزدکه هفت اقلیم
بزیرفرمان،ازبخت کامران آرد
هوش مصنوعی: جهان به هیچوجه برای کسی امن و امان نیست، زیرا هفت منطقه زیر فرمان یک قدرت است که میتواند براساس بخت و اقبال افراد، زندگی آنها را تحت تأثیر قرار دهد.
برید عزم بهرجانبی که بفرستد
بشارت ظفرو فتح درزمان آرد
هوش مصنوعی: عزم سفر به سرزمین بهار را داشته باش که به زودی خبری از پیروزی و فتح در زمان خواهد آمد.
شکوه سلطنتش هرکرا مصوّر شد
اگرچه دیو بود،سجده اش عیان آرد
هوش مصنوعی: سلطنت او به قدری شکوه و grandeur دارد که هر کسی در ذهنش تصویر آن را میسازد؛ حتی اگر او ذاتاً بد باشد، فروتنی و سجدهاش به وضوح بر نیکی و بزرگی او تأکید میکند.
بخون دشمن دین تیغ اوچنان تشنه ست
که ازحکایت آن آب دردهان آرد
هوش مصنوعی: دشمن دین به شدت بیتاب است و همچون تشنهای که در پی آب است، به دنبال داستانی میگردد که او را سیراب کند.
ز پشت مهرۀ دشمن صفی درست نماند
ز بس شکست که گرزش دراستخوان آرد
هوش مصنوعی: از پشت دشمن، هیچ صفی سرپا نماند؛ زیرا به اندازهای شکست متحمل شدند که ضربههایشان به استخوانها رسوخ کرد.
ندیده یی توز دریا که خیزران خیزد
بکلک ورمح نگه کن که دربنان آرد
هوش مصنوعی: این بیت به بیان زیباییهای طبیعت میپردازد. اشاره دارد که اگر کسی دریا را از نزدیک دیده باشد، متوجه جنب و جوش و حرکت چمنزارها و گیاهان خواهد شد. همچنین، وقتی به دقت نگاه کند، احساس میکند که زندگی و لطافت در تمام اجزای طبیعت جاری است. در واقع، زیبایی و جاذبههای طبیعی چنان قوی است که توجه هر ناظری را جلب میکند.
بروزجنگ،بداندیش اونخستین چیز
که دردل آرد ازاندیشه ها،سنان آرد
هوش مصنوعی: در زمان جنگ، فردی که بداندیش است، نخستین چیزی که در دل خود به آن فکر میکند، ایجاد سلاح و قساوت است.
چوتیرراست نشیندمخالفش درخاک
چودست شاه خم اندر قدکمان آرد
هوش مصنوعی: اگر تیر راست به هدف نرسد، مانند آن است که دست شاه بر روی کمان خم میشود.
درآن دیارکه اوخون دشمنان ریزد
چناروسرو همه بار ارغوان آرد
هوش مصنوعی: در آن سرزمین که دشمنان خون میریزند، درختان چنار و سرو همه میوههای زیبا و سرخ رنگ به بار میآورند.
چونیزه هرکه کندسرکشی،سبک اورا
بسر بپای علم چون قلم دوان آرد
هوش مصنوعی: هر کس که سرکشی کند، به زودی سرش زیر پای علم خواهد رفت، گویی قلمی که روی کاغذ میدود، بر او تسلط پیدا میکند.
چنان شهی را الهام کردوفرمان داد
که روی خیمۀ دولت بدین مکان آرد
هوش مصنوعی: خداوند به پادشاهی الهام و فرمان داد که خیمۀ قدرت خودش را در این مکان برپا کند.
سرای علم طرازه ، اساس خیرنهد
درخت ظلم کند خوف را امان آرد
هوش مصنوعی: خانهای پر از علم و دانش است، که پایههای نیکی را بنا مینهد و درخت ظلم را وا میدارد تا از ترس، آرام گیرد.
صلیب وخاج بسوزد ، کلیسیا بکند
بنای مدرسه برگنبد گران آرد
هوش مصنوعی: درخت خار در آتش میسوزد و کلیسا تصمیم میگیرد که مدرسهای بسازد و هزینۀ زیادی برای آن صرف کند.
زخشت خام یکی جام جم بیاراید
زآب وخاک یکی خلد ناگهان آرد
هوش مصنوعی: از غم و اندوه تو، گویی یکی جام جمشید به دست میآورم که از آب و خاک ساخته شده و ناگهان به بهشتی خیال وارد میشود.
کلاه گوشۀ خورشیدرا رسد آسیب
چوماه قبّۀ او سر برآسمان آرد
هوش مصنوعی: کلاه در گوشهی خورشید آسیب میبیند، همانطور که قُبّهی او بر فراز آسمان قد علم میکند.
ز برج دلو دهد چرخ که گلش را آب
مهش زخرمن خودکه بکهکشان آرد
هوش مصنوعی: از برج دلو آبی به زمین میریزد که گلها را سیراب میکند؛ این آب از مزرعهای سرشار میآید و به کهکشانها میرسد.
زحل زبهرشرف،ناوه یی بشکل هلال
بساخت تاکه برو گل بنردبان آرد
هوش مصنوعی: زحل به خاطر شرافتش، نوهای به شکل هلال درست کرد تا به آن گل نردبانی بزند.
توباش تاشرف قصراو تمام شود
بسا قصورکه درروضۀ جنان آرد
هوش مصنوعی: تو باش و عظمت قصر او به پایان برسد، زیرا بسیاری از کاخها در باغهای بهشت وجود دارد.
چه مایه رنج کشدپای وهم تاخودرا
از اوج چرخ برین عالی آستان آرد
هوش مصنوعی: انسان تا چه حد دچار زحمت و درد میشود، فقط برای آنکه خود را از سطح بالای زندگی و خوشبختی به دامان واقعیتها و مشکلات بیاورد.
زشکل قبّه ومنجوق دست معمارش
برای چشم فلک میل وسرمه دان آرد
هوش مصنوعی: شکلی که گنبد و دانههای زینتی به دست معمارش دارند، چشمان آسمان را به سمت خود جذب میکند و به آنها رنگ و زیبایی میبخشد.
چوآدم ارچه زخاکست اصل این بقعه
شرف بعلم وتفاخر بعلم دان آرد
هوش مصنوعی: اگرچه آدم از خاک سرچشمه گرفته است، اما این جایگاه به دلیل علم و دانش شایستگی و ارزش پیدا میکند.
روا بود اگر از بهراقتباس علوم
فرشته رخت بدین علم آشیان آرد
هوش مصنوعی: اگر از زیباییهایت، علم و دانش فرشتهگونهای بیاموزی، جاودانه در این علم ساکن خواهی شد.
چنانکه سنگ زخورشید لعل میگردد
بدانک روی نظرگه گهی بدان آرد
هوش مصنوعی: چنان که سنگ، با تابش خورشید، به رنگ لعل (البته به معنای قرمز) در میآید، به همین ترتیب، گاهی انسان نیز با نگاه به زیباییها و درخششها، دگرگون میشود.
ز فرّ سایۀ یزدان عجب نشاید داشت
که خاک تیره از او رنگ گلستان آرد
هوش مصنوعی: درخشش و سایه خداوند به قدری نیرو دارد که حتی خاک تیره هم میتواند به رنگ گلستان تبدیل شود.
زبان خنجرسلطان چو هندوی گوید
ظفر زخامۀ دستور ترجمان آرد
هوش مصنوعی: خنجر سلطان در زبان هندی، مانند پیروزی است که از شکایتِ زخمهای انسانی به دست میآید.
اگرچه حکم سلیمان روزگار کند
ولیک تخت صبا آصف الزّمان آرد
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است که در زمانهای خاص، قدرت و فرمانروایی سلیمان برقرار باشد، اما در عوض، تخت و عظمت صبا نیز تحت تأثیر و راهنمایی شخصیتی بزرگ و برجسته و پیشرو خواهد بود.
بهمّت شرف الدّین علی تمام شود
هرآنچه خسروآفاق درگمان آرد
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و کوشش شرفالدین علی، هر چیزی که پادشاه جهان در تصور خود دارد، به تحقق خواهد پیوست.
خدایگان وزیران مشرق ومغرب
که هرچه حکم کند چرخ همچنان آرد
هوش مصنوعی: خدای بزرگ که حکمهایش بر عالم حاکم است و هرچه او بخواهد، سرنوشتها بر طبق آن پیش میرود.
عجب مدار ز تأثیر حزم بیدارش
که صیت معدلتش خواب پاسبان آرد
هوش مصنوعی: عجب نکن از تأثیر احتیاط او که نام نیکش حتی خواب نگهبانان را هم به خواب میبرد.
کجاحدیث کمالات اوکنند ایراد
چه نقصها که دراحوال باستان آرد
هوش مصنوعی: چگونه میتوان از ویژگیهای عالی او سخن گفت، در حالی که چه کمبودهایی در احوال گذشته وجود دارد؟
زهی کریم خصالی که غیرت لطفت
نسّیم بادصبا را همی بجان آرد
هوش مصنوعی: افرادی با صفات نیکو و بزرگوار در دل خود، حتی نسیم ملایم صبحگاهی را نیز با احساسات عمیق و محبتآمیز خود احساس میکنند.
کف توحاضر ودریاغریق لاف عریض
بطنزصبح ازآن خنده برجهان آرد
هوش مصنوعی: دست تو حاضر و دامن پهن دریاست که با ناز صبحگاهی، بر جهان لبخند میزند.
بهردیار که بگذشت یاوگیّ طمع
عطای توبسرش لشکری گران آرد
هوش مصنوعی: هر جا که بروم، آرزوی دریافت نعمتها و بخششهای تو در دل من مانند لشکری بزرگ حضور دارد.
جهان خزان بود از برگهای گوناگون
چوهمّت توامل را بمهیمان آرد
هوش مصنوعی: دنیا مانند پاییز است و پر از برگهای مختلف، همچنانکه تلاش تو میتواند مهمانان را به خود جلب کند.
وکیل رزق سرانگشت تست هرچ آرد
همه زپهلوی آن کلک ناتوان آرد
هوش مصنوعی: رزق تو در دستان توست و هر چیزی که به دست میآوری، از تلاش و کوشش خودت ناشی میشود. هرچند که این تلاش ممکن است ناتوانی یا کمتوانی را به دنبال داشته باشد.
مکارم توپی اندرپیش همی تازد
تفقّدت چوزدل خسته یی نشان آرد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ستایش و فضیلتهای شخصی اشاره میکند که همچون توپی در میدان بازی به جلو میرود و نشانگر تلاش و زحمت خود است. وقتی دل خستهای از آن فضایل آگاه میشود، به نوعی تحت تأثیر قرار میگیرد و به یاد آن ویژگیهای نیکو میافتد.
بسی نماند که ازبهرداوری خرگوش
قفای گرگ بگیرد برشبان آرد
هوش مصنوعی: مدت زیادی نمیگذرد که ممکن است در اثر قضاوت نادرست، خرگوش به دنبال گرگ بیفتد و خود را به خطر بیندازد.
مثل زنند بدو تا با نقراض جهان
مآثر تو کسی گر بداستان آرد
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا به پایان برسد، هیچکس نمیتواند فضایل و ویژگیهای تو را در داستانها بگنجاند.
زبان چوتیغ لبالب کند زموج گهر
کسی که جود ترا نام برزبان آرد
هوش مصنوعی: اگر زبان کسی از شدت شادی و محبت پر شود، مانند موجی از گوهر، به طوری که نام کرامت و generosity تو را بر زبان آورد.
عواطف توگریبان چون منی گیرد
ز موج لجّۀ آفات برکران آرد
هوش مصنوعی: احساسات تو مانند من در میان طوفان مشکلات و آسیبها گرفتار میشود و به کناری پرتاب میشود.
نیاورد بتو داعی ثنای سردستی
ولیک ورد دعا ازمیان جان آرد
هوش مصنوعی: اگرچه کسی به تو مدحی نیاورده و تو را ستایش نکرده است، اما دعا و آرزوی خیر برای تو از عمق جانم بیرون میآید.
معاون همه سلطان شرع مولاناست
که یمن ناصیتش هرچه بایدآن آرد
هوش مصنوعی: معاون همه پادشاهان در امور شرعی، مولاناست، زیرا برکت و راهنمایی او هر آنچه لازم باشد را به همراه میآورد.
بخاک درگه او اهل فضل فخر آرند
چنانکه او بجناب خدایگان آرد
هوش مصنوعی: در برابر درگاه او، اهل دانش و فضل با افتخار حضور مییابند، همانطور که او در حضور خدای بزرگ حاضر میشود.
لقاطۀ سخن اوست هرچه ماگوییم
ز باغ چیده بودهرچه باغبان آرد
هوش مصنوعی: هرچه ما میگوییم از سخنان او الهام گرفته است، مانند میوههایی که از باغ چیده شدهاند و باغبان به ما میآورد.
زتو بدفع مضرّت کجا شود خرسند
کسی که نظم ازین گونه دلستان آرد
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر چیزهای زیبا و دلنشین از تو احساس خوبی داشته باشد، چگونه میتواند از ضرر و زیان دور بماند؟
رسید روزه که هرروز بلکه هرساعت
ترابه دولتی ازغیب مژدگان آرد
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که هر لحظه و هر ساعت، از جانب غیب خبرهای خوش و بشارتهایی به تو خواهد رسید.
دوام عمرتوبادا که چون تویی هیهات
که دور چرخ زتأثیر صدقران آرد
هوش مصنوعی: باشد که عمر تو استمرار یابد، زیرا کسی چون تو نمیتواند تحت تأثیر تغییرات زمان قرار گیرد.