گنجور

شمارهٔ ۴۳ - وله ایضاً فیه

فلک جنابا در آرزوی حضرت تو
بسی بگشت بسرآسمان عالم کرد
کنایت از قلم تست مرغک دانا
عبارت از سخن تست گنج بادآورد
تویی که گر نبود سایۀ تو یک ذرّه
سایه روی شود آفتاب سایه نورد
نهیب زخم تو دیدست خصم ازین قبلست
که خانه خانه گریزان بود چو مهرۀ نرد
لقای تو سبب امن و راحت خلقتست
من این قضیّه بدانسته ام بعکس و بطرد
ز آتش جگرست آب چشم دشمن تو
چنانکه از دل گرمست صبح را دم سرد
اگر بدو رسد الماس خاطر تیزت
شود هراینه قسمت پذیر جوهر فرد
کفایتت بسرکلک کارهایی کرد
که تیغ رستم دستان نکرد روز نبرد
مرا زمانه اگر پی کند بسان قلم
بسر بخدمتت ارنیستم نباشم مرد
وراز قبول تو باد عنایتی جهدم
بخاک پای تو کز آسمان برآرم گرد
چو مر هم از تو بود درد پای کی دارد؟
چو پرسش از تو بود غم کجا بود در خورد؟
ندید روی بهی تا ندید روی ترا
رهی که همچو بهمی بد ز درد با رخ زرد
بگرد پای رهی دست درد هم نرسد
کنونکه پرسش تو سایه بر سرم گسترد
برفته بود سراپای من ز دست ولیک
گشادگیّ دو دست تو پای بندم کرد
ز دست پای تو درد آن قفای محکم یافت
که پای بنده ز دست عنای او میخورد
ببرد درد سر خویش درد پای از من
کنونکه عاطفتت پای در میان آورد
چنانکه پای من از درد بر سر آمده بود
بفّر دولتت از پای اندر آمد درد
نصیب خانۀ خصم تو باد بردابرد
رسیل موکب جاه تو باد بردابرد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فلک جنابا در آرزوی حضرت تو
بسی بگشت بسرآسمان عالم کرد
هوش مصنوعی: آسمان، در آرزوی حضور تو، بارها به دور خود چرخیده و به تمامی جوانب عالم نظر داشته است.
کنایت از قلم تست مرغک دانا
عبارت از سخن تست گنج بادآورد
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که نشانه و علامت‌های موجود در نوشته‌های تو نشان‌دهنده‌ی فهم و دانایی تو هستند. در واقع، آنها نمایانگر کلام و سخن تو هستند که به مانند گنجی ارزشمند و به‌راحتی به دست می‌آید.
تویی که گر نبود سایۀ تو یک ذرّه
سایه روی شود آفتاب سایه نورد
هوش مصنوعی: تو هستی که اگر سایه‌ات نباشد، حتی یک ذره سایه هم نخواهد بود و آفتاب تنها می‌تابد.
نهیب زخم تو دیدست خصم ازین قبلست
که خانه خانه گریزان بود چو مهرۀ نرد
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که دشمن یا خصم، با دیدن زخم‌ها و آسیب‌های تو متوجه شده است که تو از درون آسیب‌پذیر هستی. به همین دلیل، مانند مهره‌ای در بازی نرد که از دست می‌رود، احساس می‌کند که خود را در موقعیت خطرناک و بی‌پناه می‌بیند و به سرعت از آن موقعیت فرار می‌کند. بنابراین، ضعف و زخم‌های تو نشانه‌ای از آسیب‌پذیری و فرار دشمن است.
لقای تو سبب امن و راحت خلقتست
من این قضیّه بدانسته ام بعکس و بطرد
هوش مصنوعی: دیدار تو دلیل آرامش و امنیت دنیا است. من به این موضوع آگاه هستم که این مسئله برعکس و در تضاد است.
ز آتش جگرست آب چشم دشمن تو
چنانکه از دل گرمست صبح را دم سرد
هوش مصنوعی: آب چشمان دشمن تو ناشی از درد و سوز دل اوست، همان‌طور که صبحگاهی که دلش گرم است، هوای سردی دارد.
اگر بدو رسد الماس خاطر تیزت
شود هراینه قسمت پذیر جوهر فرد
هوش مصنوعی: اگر به او برسی، مانند الماس، ذهنت روشن و تیز می‌شود و به این ترتیب، قسمت و سرنوشت شایسته‌ای نصیبت می‌شود.
کفایتت بسرکلک کارهایی کرد
که تیغ رستم دستان نکرد روز نبرد
هوش مصنوعی: تو کارهایی انجام دادی که حتی رستم، قهرمان بزرگ اسطوره ای، در روز نبرد نتوانست انجام دهد.
مرا زمانه اگر پی کند بسان قلم
بسر بخدمتت ارنیستم نباشم مرد
هوش مصنوعی: اگر روزگار به من روی بیاورد و مرا مانند یک قلم به خدمت تو درآورد، بدان که من دیگر مردی نیستم.
وراز قبول تو باد عنایتی جهدم
بخاک پای تو کز آسمان برآرم گرد
هوش مصنوعی: اگر من مورد محبت و لطف تو قرار بگیرم، همه تلاش من این خواهد بود که در خدمت قدم‌های تو باشم و از زمین به آسمان برسم.
چو مر هم از تو بود درد پای کی دارد؟
چو پرسش از تو بود غم کجا بود در خورد؟
هوش مصنوعی: وقتی درد پای تو ناشی از خودِ تو باشد، دیگر کسی چه دردی را احساس می‌کند؟ و زمانی که غم و اندوه از تو بوجود آید، دیگر غم را کجا باید جستجو کرد؟
ندید روی بهی تا ندید روی ترا
رهی که همچو بهمی بد ز درد با رخ زرد
هوش مصنوعی: هرگز چهره زیبایی را ندیدم تا به چهره تو برسم. دردی که ناشی از این فراق است، همچون چهره زرد من به وضوح قابل مشاهده است.
بگرد پای رهی دست درد هم نرسد
کنونکه پرسش تو سایه بر سرم گسترد
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی از حال خود و مشکلاتش اشاره می‌کند. او از آن می‌گوید که در این زمان، هیچ درد و رنجی نمی‌تواند به او آسیب بزند، زیرا وجود شخصی که در حال پرسش است، به او آرامش و حمایت می‌دهد. سایه‌اش مانند محافظتی است که او را از هر گونه ناراحتی و مشکل دور می‌سازد.
برفته بود سراپای من ز دست ولیک
گشادگیّ دو دست تو پای بندم کرد
هوش مصنوعی: من از هر طرف زندگی‌ام به پایان رسیده بود، اما باز شدن دستان تو مرا به خود وابسته کرد.
ز دست پای تو درد آن قفای محکم یافت
که پای بنده ز دست عنای او میخورد
هوش مصنوعی: از محبت و توجه تو، این درد و رنجی به من رسید که به سبب آن، بنده در پای تو می‌افتد و از دست تو مدد می‌گیرد.
ببرد درد سر خویش درد پای از من
کنونکه عاطفتت پای در میان آورد
هوش مصنوعی: درد و رنجی که از خودم دارم را از من دور کن، زیرا محبت تو باعث ایجاد مشکلات جدیدی برای من شده است.
چنانکه پای من از درد بر سر آمده بود
بفّر دولتت از پای اندر آمد درد
هوش مصنوعی: درد پای من به قدری شدت پیدا کرده بود که دیگر تاب زنده ماندن نداشتم، اما در این شرایط دولت و سرنوشت به کمکم آمد و از این درد رهایی یافتم.
نصیب خانۀ خصم تو باد بردابرد
رسیل موکب جاه تو باد بردابرد
هوش مصنوعی: خوابگاه دشمن تو پر از نعمت باد و برکت باشد و مقام و منزلت تو به او برسد.