گنجور

شمارهٔ ۴۲ - ایضاً له یمدح الملک العادل اصفهبد المازندران

سپاهان رابهریک چنددولتها جوان گردد
هوایش عنبر افشاند،زمینش گلستان گردد
زخارستان اندوهش گل عشرت ببار آید
درودیوارش از شادی بهشت جاودان گردد
هواهایی ز دلگیری چورای دشمنان تیره
زناگاهان خوش ودلکش چوروی دوستان گردد
روان رفته بازآید،زبان بسته بگشاید
همه دلها بیاساید،همه جان شادمان گردد
بگویم کزچه می خیزدسپاهان راچنین دولت
ازآن کآرامگاه تخت شاه کامران گردد
ملک اصفهبدعادل،حسن،کآنجا که روی آرد
سعادت بارکاب او،دواسبه هم عنان گردد
نه بیند باهزاران دیده درعالم نظیراو
سپهر سرزده هرچند درگرد جهان گردد
ز عالم بهرآن آمد فلک برسرکه پیوسته
همی درگاه خسرورابگردآستان گردد
چواندر دست شه پیداشودگرز گران سنگش
کشف کردارخصمش راسراندر تن نهان گردد
چوحزم اودرنگ آرد،فلکها راشودلنگر
چوعزم اوشتاب آردزمین رابادبان گردد
جهان بخشی که هرساعت هزاران مفلس ازجودش
خداوندزرودینارواسب وخان ومان گردد
همی آیدبدریوزه سوی دست گهربارش
سحاب ازبهرآن همواره درمازندران گردد
خداوندا توآن شاهی که هرچ اندرضمیرآری
ستاره همچنان آرد،زمانه همچنان گردد
ز دزد حادثات ایمن نخسبد یک زمان گیتی
اگرنه تیغ هندویت جهان راپاسبان گردد
نیاردگشت بادمرگ گرد شاخ عمرما
نسیم لطف تومارااگرپیوندجان گردد
چوقهرت تاختن آرد،فلک چون خاک ره گردد
چودست توگهربارد،زمین چون آسمان گردد
چودست توگهربارد،زمین چون آسمان گردد
لب معنی شودخندان،چولفظت درفشان گردد
زبان تیغ تودررزم چون درگفتگو آید
همه رازدل بدخواه برصحراعیان گردد
همه کارش زدولت راست چون تبرآیدآنکس کو
برای خدمت خسروبقامت چون کمان گردد
بداندیشت زدم سردی خزان راماندوهردم
زبادسردخودرویش،چوبرگ اندرخزان گردد
چوتیغت درمیان آید،سپاه خصم بفزاید
چرا؟زیرا که هرشخصی دوپاره درزمان گردد
دل ودست تراهرگه که یادآردبداندیشت
دوچشمش طیرۀ دریاورویش رشک کان گردد
سوی آبشخورآردگرک میش لنگ رابرسفت
اگراضدادعالم رانهیب توشبان گردد
خیال خنجرت راسرو اگردرآب بنماید
ازوبرخودچنان پیچدکه همچون خیزران گردد
چودرتاریکی گرد وغاگردد اجل گمره
سوی جان بداندیشت چراغ اوسنان گردد
بجای دم زکام پردلان آتش دمد بیرون
بجای خوی زاندام دلیران خون روان گردد
لباس عافیت راتیغ چون گل چاک گرداند
زخون دشمنان،نیزه درخت ارغوان گردد
چوبیندخصم روی مرگ درآیینۀ تیغت
خداداند که آن ساعت دل اوبرچه سان گردد
چوشانه پنجۀ قهرتوشان برهم زند،ورچه
سپاه خصم ازانبوهی چوموی دیلمان گردد
بنامیزد!بنامیزد!خنک آن پادشاهی را
که اوراچون توشه زاده،پناه خاندان گردد
اگرچه مملکت شدپیر بردرگاه اجدادت
باقبال توهرساعت،چوبخت توجوان گردد
خداوندا ز مدح توزبان بنده عجزآرد
وگرچون سوسن آزاد،سرتاسرزبان گردد
همه رگهای من شدراست درآهنگ مدح تو
که انعام توام هرلحظه مغزاستخوان گردد
مراواجب بودازجان،دعای دولتت گفتن
بشکرمنعم اولیتر،زبان کاندردهان گردد
چوآب زندگی خوردست تیغ شه خضرآسا
عجب نبود که سرسبزی اوهم جاودان گردد
تمتّع بادت ازاقبال وبرخورداری ازدولت
همی تامرغ زرّین اندرین سبزآشیان گردد
زحق اومیدمیدارم که:هر چ اومیدمیداری
زاسباب جهانداری،همه بهترازآن گردد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپاهان رابهریک چنددولتها جوان گردد
هوایش عنبر افشاند،زمینش گلستان گردد
هوش مصنوعی: هر بار که چندین دولت جدید در سپاهان به وجود می‌آید، هوای آنجا مانند عطر عنبر خوشبو می‌شود و زمینش به مانند گلستانی زیبا و سرسبز تبدیل می‌گردد.
زخارستان اندوهش گل عشرت ببار آید
درودیوارش از شادی بهشت جاودان گردد
هوش مصنوعی: از دل اندوه او، شادی و خوشی مثل گل روییده می‌شود و دیوارهای زندگی‌اش با خوشبختی اشباع شده و به نوعی بهشتی ابدی می‌گردد.
هواهایی ز دلگیری چورای دشمنان تیره
زناگاهان خوش ودلکش چوروی دوستان گردد
هوش مصنوعی: هواهایی که از دلگیری و کینه‌جویی دشمنان نشأت می‌گیرد، می‌تواند به خاطر آشتی و محبت دوستان، زیبا و دل‌انگیز شود.
روان رفته بازآید،زبان بسته بگشاید
همه دلها بیاساید،همه جان شادمان گردد
هوش مصنوعی: روحی که رفته، دوباره برمی‌گردد و زبان‌هایی که خاموش بودند باز می‌شود. همه دل‌ها آرام می‌گیرند و هر روحی شاد و خوشحال می‌شود.
بگویم کزچه می خیزدسپاهان راچنین دولت
ازآن کآرامگاه تخت شاه کامران گردد
هوش مصنوعی: بگویم که چه چیزی باعث می‌شود سپاهان این‌گونه قدرتمند شوند و به دلیل آن، سلطنتی برقرار شود که آرامش تخت شاه را تضمین کند.
ملک اصفهبدعادل،حسن،کآنجا که روی آرد
سعادت بارکاب او،دواسبه هم عنان گردد
هوش مصنوعی: حکمران عادل اصفهان، حسن، به جایی می‌رود که خوشبختی به او روی آورد و در آنجا دو اسب نیز همگام و هم‌عنان می‌شوند.
نه بیند باهزاران دیده درعالم نظیراو
سپهر سرزده هرچند درگرد جهان گردد
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که هیچ کسی نمی‌تواند مانند او را با هزاران چشم در این دنیا ببیند. هرچند که در جهان گردش کند و تغییرات را ببیند، باز هم نظیری برای او وجود ندارد.
ز عالم بهرآن آمد فلک برسرکه پیوسته
همی درگاه خسرورابگردآستان گردد
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر این منظور به سر ما آمده که همیشه درباری به درگاه سلطانی بگردد.
چواندر دست شه پیداشودگرز گران سنگش
کشف کردارخصمش راسراندر تن نهان گردد
هوش مصنوعی: اگر در دست شاهی سنگین و ارزشمند پیدا شود، کردار و خُلق دشمنش را می‌توان در درون تن او مشاهده کرد.
چوحزم اودرنگ آرد،فلکها راشودلنگر
چوعزم اوشتاب آردزمین رابادبان گردد
هوش مصنوعی: اگر او تصمیم و اراده کند، آسمان‌ها به مانند لنگر در جا می‌مانند و اگر او شتاب بگیرد، زمین به مانند بادبان حرکت خواهد کرد.
جهان بخشی که هرساعت هزاران مفلس ازجودش
خداوندزرودینارواسب وخان ومان گردد
هوش مصنوعی: جهان به گونه‌ای است که هر لحظه هزاران نفر نیازمند از فضل و بخشندگی خدا، به نعمت‌هایی چون طلا، دینار، اسب و خانه دست می‌یابند.
همی آیدبدریوزه سوی دست گهربارش
سحاب ازبهرآن همواره درمازندران گردد
هوش مصنوعی: ابرها به سوی دستان پر از گوهر باران می‌آیند و به خاطر همین، همیشه در مازندران باران می‌بارد.
خداوندا توآن شاهی که هرچ اندرضمیرآری
ستاره همچنان آرد،زمانه همچنان گردد
هوش مصنوعی: ای خدا، تو تنها پادشاهی هستی که هرچه در دل‌ها وجود دارد، همچون ستاره‌ای روشن می‌درخشد و زمانه نیز به همین منوال پیش می‌رود.
ز دزد حادثات ایمن نخسبد یک زمان گیتی
اگرنه تیغ هندویت جهان راپاسبان گردد
هوش مصنوعی: در برابر سختی‌ها و مشکلات زندگی نمی‌توان آسوده خاطر بود. اگر در جهان رذل و بدجنس به سلاحی قوی مانند تیغ هندی تکیه کنیم، ممکن است اوضاع بهتر شود و از این آشفتگی‌ها نجات یابیم.
نیاردگشت بادمرگ گرد شاخ عمرما
نسیم لطف تومارااگرپیوندجان گردد
هوش مصنوعی: باد مرگ نتواند شاخ عمر ما را خم کند، اگر نسیم لطف تو با ما باشد و پیوند جان ما برقرار شود.
چوقهرت تاختن آرد،فلک چون خاک ره گردد
چودست توگهربارد،زمین چون آسمان گردد
هوش مصنوعی: زمانی که تو به حیات خود ادامه می‌دهی و تلاش می‌کنی، حتی آسمان هم به پای تو خواهد افتاد و زمین نیز به بلندای آسمان خواهد رسید. وقتی که تلاش و کوشش تو مانند جواهرات در دست تو باشد، همه چیز به نفع تو تغییر خواهد کرد.
چودست توگهربارد،زمین چون آسمان گردد
لب معنی شودخندان،چولفظت درفشان گردد
هوش مصنوعی: وقتی دست تو پر از نعمت و ارزش باشد، زمین مانند آسمان زیبا و دل‌نشین خواهد شد. لب‌های معنای تو شاداب و خندان می‌شوند، هنگامی که کلامت پر از زیبایی و روشنایی باشد.
زبان تیغ تودررزم چون درگفتگو آید
همه رازدل بدخواه برصحراعیان گردد
هوش مصنوعی: زمانی که زبان تو در مبارزه مانند تیغ برنده شود و در گفت‌وگو به کار گرفته شود، همه دلسوزان بدخواه به دشمنان تبدیل می‌شوند و در دل آن‌ها رازها فاش می‌شود.
همه کارش زدولت راست چون تبرآیدآنکس کو
برای خدمت خسروبقامت چون کمان گردد
هوش مصنوعی: هر کار او به نفع دولت است، مانند تبر که درخت را می‌برد. کسی که برای خدمت به پادشاه تلاش کند، مانند کمانی می‌شود که به سمت هدف نشانه‌گیری می‌کند.
بداندیشت زدم سردی خزان راماندوهردم
زبادسردخودرویش،چوبرگ اندرخزان گردد
هوش مصنوعی: تأثیر نگرش منفی بر او مانند سرمای پاییز است که همیشه در وجودش احساس ناراحتی و ناکامی می‌کنم. هر لحظه از هوای سرد خود را در خویش حس می‌کند، مانند حالتی که برگ‌ها در پاییز می‌ریزند.
چوتیغت درمیان آید،سپاه خصم بفزاید
چرا؟زیرا که هرشخصی دوپاره درزمان گردد
هوش مصنوعی: اگر تیغ تو به میدان بیفتد، دشمنان بیشتر می‌شوند. چراکه هر فرد در زمان خودش به دو بخش تقسیم می‌شود.
دل ودست تراهرگه که یادآردبداندیشت
دوچشمش طیرۀ دریاورویش رشک کان گردد
هوش مصنوعی: هر بار که دل و دستت یاد تو را می‌کنند، بدان که چشمانش مانند پرنده‌ای در دریا، حسادت و شگفتی از جمال تو دارند.
سوی آبشخورآردگرک میش لنگ رابرسفت
اگراضدادعالم رانهیب توشبان گردد
هوش مصنوعی: اگر گرگی، میش لنگی را به سوی آبشخور ببرد، هرچند که نیروهای متضاد در دنیا وجود دارند، باز هم شبان نمی‌تواند از این سوء استفاده کند.
خیال خنجرت راسرو اگردرآب بنماید
ازوبرخودچنان پیچدکه همچون خیزران گردد
هوش مصنوعی: اگر تصویر خنجر تو را در آب ببینم، آنقدر از خودم می‌پیچم که مثل یک خیزران نرم و انعطاف‌پذیر خواهم شد.
چودرتاریکی گرد وغاگردد اجل گمره
سوی جان بداندیشت چراغ اوسنان گردد
هوش مصنوعی: زمانی که تاریکی و شلوغی پیرامون انسان را احاطه کند و سرنوشت او به سوی نابودی برود، در این لحظه وجود بداندیشش مانند چراغی خاموش می‌شود.
بجای دم زکام پردلان آتش دمد بیرون
بجای خوی زاندام دلیران خون روان گردد
هوش مصنوعی: به جای آن که شیر جان نازک‌دل‌ها بر اثر سرما بیمار شوند، آتش احساسات دلیران شعله‌ور می‌شود و خون در بدن آن‌ها به جریان می‌افتد.
لباس عافیت راتیغ چون گل چاک گرداند
زخون دشمنان،نیزه درخت ارغوان گردد
هوش مصنوعی: لباس آرامش را به قدری سوراخ و پاره می‌کند که گویی به دست دشمنان خون‌آلود شده است؛ نیزه‌هایی که درخت ارغوان را زخمی می‌کند، همین حالت را نشان می‌دهد.
چوبیندخصم روی مرگ درآیینۀ تیغت
خداداند که آن ساعت دل اوبرچه سان گردد
هوش مصنوعی: هنگام رویارویی با مرگ، دشمن تو را در آینه تیغ خود می‌بیند و خداوند می‌داند که در آن لحظه، دل او چگونه خواهد شد.
چوشانه پنجۀ قهرتوشان برهم زند،ورچه
سپاه خصم ازانبوهی چوموی دیلمان گردد
هوش مصنوعی: وقتی با قدرت و قهری که داری به دشمنان حمله کنی، حتی اگر آنها به تعداد زیاد باشند، قادر به ایستادگی در برابر تو نخواهند بود.
بنامیزد!بنامیزد!خنک آن پادشاهی را
که اوراچون توشه زاده،پناه خاندان گردد
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن پادشاهی که به مانند یک پناهگاه برای خانواده‌ها باشد و سرپناهی مطمئن برای آنها ایجاد کند.
اگرچه مملکت شدپیر بردرگاه اجدادت
باقبال توهرساعت،چوبخت توجوان گردد
هوش مصنوعی: اگرچه سرزمین تو در سرعمر خود به پیری رسیده، اما هر لحظه که به درگاه نیاکانت نزدیک می‌شوی، بخت تو جوان و سرشار از انرژی خواهد شد.
خداوندا ز مدح توزبان بنده عجزآرد
وگرچون سوسن آزاد،سرتاسرزبان گردد
هوش مصنوعی: پروردگارا، وقتی بنده تو بخواهد تو را ستایش کند، زبانش به قدرت تو نمی‌رسد و حتی اگر مثل گل سوسن آزاد باشد، باز هم نمی‌تواند توصیف کاملی از تو ارائه دهد.
همه رگهای من شدراست درآهنگ مدح تو
که انعام توام هرلحظه مغزاستخوان گردد
هوش مصنوعی: تمام وجود من در حال سرودن و ستایش توست، چرا که نعمت‌های تو هر لحظه به روح و جانم عمق و معنا می‌بخشند.
مراواجب بودازجان،دعای دولتت گفتن
بشکرمنعم اولیتر،زبان کاندردهان گردد
هوش مصنوعی: بر من واجب است که از دل و جان برای کامیابی تو دعا کنم، زیرا سپاسگذاری از نعمت‌ها و لطف‌ها به زبان بی‌تردید مناسب‌تر است.
چوآب زندگی خوردست تیغ شه خضرآسا
عجب نبود که سرسبزی اوهم جاودان گردد
هوش مصنوعی: وقتی زندگی بخش آب از تیغ شاهی جاری باشد، جای تعجب نیست که سبزی او هم ابدی و پایدار شود.
تمتّع بادت ازاقبال وبرخورداری ازدولت
همی تامرغ زرّین اندرین سبزآشیان گردد
هوش مصنوعی: از خوشی و سعادت بهره‌مند شو و تلاش کن تا مانند مرغی طلایی در این آشیان سبز زندگی کنی.
زحق اومیدمیدارم که:هر چ اومیدمیداری
زاسباب جهانداری،همه بهترازآن گردد
هوش مصنوعی: من به حق امیدوارم که هر چیزی را که از وسایل و امکانات دنیا انتظار داری، همه آن‌ها بهتر از آنچه که انتظار داشتی، تحقق پیدا کند.