گنجور

شمارهٔ ۳۰ - و له ایضاً یمدحه حین وصول بشارة انصافه

بوی فصل بهار می آید
آب با روی کار می آید
غنچه های امید می شکفد
گل دولت ببار می آید
تازه و تر شکوفه های امل
بر سر شاخسار می آید
صورت کارها بنامیزد
همه همچون نگار می آید
در چمن لطف و نرمی گلبرگ
عذر تیزیّ خار می آید
عوض بادهای نوروزی
کاروان تتار می آید
دیدۀ ابر را بجای سرشک
گوهر شاهوار می آید
چمن از برگ و شاخ و ناله مرغ
کز دل بیقرار می آید
بست آذین و مطربان بنشاند
که شه نوبهار می آید
پای درخاک و تاج زر بر سر
نرگس پر خمار می آید
متمایل چو یار من سر مست
بس خوش و شاد خوار می آید
چشمها چار کرده بر ره دوست
خیره از انتظار می آید
شاخ چشم شکوفه بگشاده
بسر رهگذار می آید
دست یازید و سیم پیش آورد
زآنکه وقت نثار می آید
رعد چاوش وار مقرعه زن
برق خنجر گزار می آید
سرو آزاد دستها برهم
راستی بنده وار می آید
گر ندارد نشاط استقبال
گل چه معنی سوار می آید
جان همی پرورد صبا، پنداشت
کز برآن نگار می آید
خوابگه کرده بود در زلفش
زان چنین مشکبار می آید
این همه چیست؟ موکب عالی
با هزار اعتبار می آید
از دهان جهان بگوش دلم
مژده وصل یار می آید
هرچه در سرّ غیب تعبیه بود
دم بدم آشکار می امد
یزک نصرت و طلیعۀ فتح
از یمین و یسار می آمد
لشکر آرزو ز مکمن غیب
یک بیک بر قطار می آید
ترکتاز سپاه عیش و طرب
بسر روزگار می آید
در و دیوار شهر می گویند
خواجه بس کامکار می آید
لاله چون دشمنان صدر جهان
خجل و شرمسار می آید
خون دل در قرح همی بیند
زان چنان دلفکار می آید
آب هم رنگ اشک او دارد
زین سبب خاکسار می آید
گرچه از روزگار بر دل ما
زخمها استوار می آید
زین یکی خوشدلم که مولانا
دو برفت و چهار می آمد
لفظ جمع ار چه کرده ام واحد
عذر را خواستار می آید
کاندر آن حضرت ار چه بسیارند
آن یکی در شمار می آید
گرچه در خاطرم به دولت تو
معنی صد هزار می آید
بس کنم بس که در طریق سخن
کوتهی اختیار می اید

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوی فصل بهار می آید
آب با روی کار می آید
هوش مصنوعی: عطر بهار به مشام می‌رسد و آب، با زیبایی خود، خود را نشان می‌دهد.
غنچه های امید می شکفد
گل دولت ببار می آید
هوش مصنوعی: گل‌های امید در حال شکفتن‌اند و زمان خوبی برای خوشبختی و موفقیت فرا رسیده است.
تازه و تر شکوفه های امل
بر سر شاخسار می آید
هوش مصنوعی: شکوفه‌های تازه و شاداب امید بر روی درختان شکوفا می‌شوند.
صورت کارها بنامیزد
همه همچون نگار می آید
هوش مصنوعی: همه چیز به زیبایی و هنر در ظاهر خود نمایان می‌شود و مانند تصویرگری زیبا به نظر می‌رسد.
در چمن لطف و نرمی گلبرگ
عذر تیزیّ خار می آید
هوش مصنوعی: در باغچه، زیبایی و نرمی گل‌ها به خوبی خاری که دردناک است را توجیه می‌کند.
عوض بادهای نوروزی
کاروان تتار می آید
هوش مصنوعی: به جای قداست و زیبایی بهار، ناگواری و خطراتی مانند حمله‌ی ترکان تاتار در راه است.
دیدۀ ابر را بجای سرشک
گوهر شاهوار می آید
هوش مصنوعی: چشمان ابر به جای اشک، گوهری با ارزش و با عظمت را به نمایش می‌گذارد.
چمن از برگ و شاخ و ناله مرغ
کز دل بیقرار می آید
هوش مصنوعی: چمن پر از برگ و شاخه است و صدای پرنده‌ای که از دل بی‌قرارش ناله می‌زند.
بست آذین و مطربان بنشاند
که شه نوبهار می آید
هوش مصنوعی: بست‌های زیبایی را آماده کنید و نوازندگان را جمع کنید؛ چرا که پادشاه فصل بهار می‌آید.
پای درخاک و تاج زر بر سر
نرگس پر خمار می آید
هوش مصنوعی: با پای خود بر زمین حرکت می‌کند و در سرش تاج طلا دارد، در حالی که نرگس‌ها به طور نیمه‌خمار و خواب‌آلود به نظر می‌رسند.
متمایل چو یار من سر مست
بس خوش و شاد خوار می آید
هوش مصنوعی: زمانی که یار من سرشار از خوشحالی و شادابی می‌شود، در حالتی متمایل و سرمست، با طراوت و شادابی به سراغ می‌آید.
چشمها چار کرده بر ره دوست
خیره از انتظار می آید
هوش مصنوعی: چشم‌ها به راه دوست دوخته شده‌اند و از شدت انتظار، به حالت خیره درآمده‌اند.
شاخ چشم شکوفه بگشاده
بسر رهگذار می آید
هوش مصنوعی: چشم‌ها مانند شکوفه‌ای باز شده‌اند و در مسیر زندگی، زیبایی و عشق به سوی ما می‌آید.
دست یازید و سیم پیش آورد
زآنکه وقت نثار می آید
هوش مصنوعی: به جلو بروید و در پی به دست آوردن زیبایی باشید، زیرا زمان ابراز عشق و محبت نزدیک است.
رعد چاوش وار مقرعه زن
برق خنجر گزار می آید
هوش مصنوعی: صدای رعد و برق مانند طبل نواخته می‌شود و مانند خنجری تیز و برنده به سرعت نزدیک می‌شود.
سرو آزاد دستها برهم
راستی بنده وار می آید
هوش مصنوعی: درختان بلند و زیبا با دستانی گشوده و راست، مانند بندگان فروتن، حضور دارند.
گر ندارد نشاط استقبال
گل چه معنی سوار می آید
هوش مصنوعی: اگر گلی نتواند شادابی را به ارمغان بیاورد، سوارکاری که به آن می‌آید چه معنایی دارد؟
جان همی پرورد صبا، پنداشت
کز برآن نگار می آید
هوش مصنوعی: صبحگاه، نسیم ملایمی جان را پرورش می‌دهد و گمان می‌کند که آن محبوب از پشت می‌آید.
خوابگه کرده بود در زلفش
زان چنین مشکبار می آید
هوش مصنوعی: در زلف او جاگاهی است که خواب و آرامش را به وجود می‌آورد، و از این رو، عطر خوشی مانند مشک از آن برمی‌خیزد.
این همه چیست؟ موکب عالی
با هزار اعتبار می آید
هوش مصنوعی: این همه چه چیزی است؟ یک کاروان بزرگ و با شکوه با هزاران ارزش و اهمیتی که همراه خود دارد در حال ورود است.
از دهان جهان بگوش دلم
مژده وصل یار می آید
هوش مصنوعی: از دهان دنیا به گوش دلم خبر آمدن یارم را می‌رساند.
هرچه در سرّ غیب تعبیه بود
دم بدم آشکار می امد
هوش مصنوعی: هرچه در اسرار غیبی مقدر شده بود، به تدریج و مکرر به نمایان شدن آغاز می‌کرد.
یزک نصرت و طلیعۀ فتح
از یمین و یسار می آمد
هوش مصنوعی: کمک و موفقیت به صورت جریانی از سمت راست و چپ به سوی ما می‌آمد.
لشکر آرزو ز مکمن غیب
یک بیک بر قطار می آید
هوش مصنوعی: بخشی از آرزوها به ناگاه از دنیای پنهان و نامعلوم به سمت ما می‌آید و یکی پس از دیگری به تحقق می‌پیوندند.
ترکتاز سپاه عیش و طرب
بسر روزگار می آید
هوش مصنوعی: در زندگی، شادی و خوشی مانند یک لشکر به پیش می‌آید و بر روزگار تسلط می‌یابد.
در و دیوار شهر می گویند
خواجه بس کامکار می آید
هوش مصنوعی: در و دیوار شهر خبر می‌دهند که شخصی موفق و خوش‌کامی در راه است.
لاله چون دشمنان صدر جهان
خجل و شرمسار می آید
هوش مصنوعی: لاله مانند دشمنانِ پیشرفت و افتخار دنیا، با خجالت و شرمساری وارد می‌شود.
خون دل در قرح همی بیند
زان چنان دلفکار می آید
هوش مصنوعی: او هر زمان که با دل‌شکستگی و درد مواجه می‌شود، عواطف عمیق و احساسی را احساس می‌کند که نشان می‌دهد تلاش‌ها و محبت‌هایش بی‌ثمر نبوده است. در واقع او از این تجارب تلخ، احساسات قوی‌تری به دست می‌آورد و این باعث می‌شود که همواره در پی جستجوی شادی و عشق باشد.
آب هم رنگ اشک او دارد
زین سبب خاکسار می آید
هوش مصنوعی: آب به رنگ اشک اوست و به همین دلیل، آدمی humble و خاکی می‌شود.
گرچه از روزگار بر دل ما
زخمها استوار می آید
هوش مصنوعی: با وجودی که زمان دردهای زیادی بر دل ما وارد می‌کند،
زین یکی خوشدلم که مولانا
دو برفت و چهار می آمد
هوش مصنوعی: از این یکی خوشحالم که مولانا دو بار به ما آموزش داد و چهار بار به ما فرصت داد تا بیاموزیم.
لفظ جمع ار چه کرده ام واحد
عذر را خواستار می آید
هوش مصنوعی: هر چند که من از واژه‌های جمع استفاده کرده‌ام، اما در واقع به یک عذر واحد و مشخص اشاره می‌کنم.
کاندر آن حضرت ار چه بسیارند
آن یکی در شمار می آید
هوش مصنوعی: در آن سرزمین هرچند افراد زیادی وجود دارند، اما همه در نهایت به یک نفر تبدیل می‌شوند.
گرچه در خاطرم به دولت تو
معنی صد هزار می آید
هوش مصنوعی: هرچند در ذهنم به خاطر نعمت‌های تو هزاران حس خوب و شادابی یادآوری می‌شود.
بس کنم بس که در طریق سخن
کوتهی اختیار می اید
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه در گفتگوهایمان، خیلی مختصر و کوتاه صحبت می‌کنم، تصمیم می‌گیرم که این کار را متوقف کنم.