شمارهٔ ۲۸ - وقال ایضاًفی النصیحة
ز کار آخرت آن را خبر تواند بود
که زنده بر پل مرگش گذر تواند بود
به آرزو و هوس بر نیاید این معنی
به سوز سینه و خون جگر تواند بود
تو روز در غم دنیا و شب غنوده به خواب
ز کار آخرتت کی خبر تواند بود؟
وصال دوست طلب میکنی بلاکش باش
که خار و گل همه با یکدگر تواند بود
به ترک خویش بگو تا بکوی یار رسی
که کارهای چنین با خطر تواند بود
کسی به گردن مقصود دست حلقه کند
که پیش تیر بلاها سپر تواند بود
ز آب خوش نتوان یافت عقد در خوشاب
که تلخ و شور مقر گهر تواند بود
چو نیشکر اگرت خوشدلی همی باید
ز پای تا به سرت در کمر تواند بود
کلاه ملک طلب می کنی، قبا دربند
که سرفرازی با بیم سر تواند بود
حیات باقی خواهی بدان که این دولت
ز چار حد طبایع به در تواند بود
اگرچه کار بزرگیست، هم طمع بمبر
به جان بکوش، چه دانی؟ مگر تواند بود
بلندهمت باش ای پسر که رتبت تو
چنانکه همت تست آن قدر تواند بود
ز حال بی خودی آن را که بهره ای باشد
وجود در نظرش مختصر تواند بود
تو کرده جوشن غفلت هزار تو در بر
چگونه تیر سخن کارگر تواند بود؟
جفا به جای کسی چون کنی که در دو جهان
ازو گزر نه و از جان گزر تواند بود؟
ترا ز همت دون در طمع نمی گذرد
که لذتی بجز از خواب و خور تواند بود
بآب و سبزه قناعت مکن ز باغ بهشت
که این قدر علف گاو و خر تواند بود
چو دور در شوی از فکر اعتقاد کنی
که خوان و نان بهشت از شکر توان بود
ز تنگ چشمی، در خاطر تو کی گذرد
که هیچ چیز به از سیم و زر تواند بود؟
شکر چه باشد و زر چیست ای اسیر حواس؟
ترا چنین که تویی این نظر تواند بود
به چشم عقل ببین و به ذوق جان دریاب
کزین لذیذتر و خوب تر تواند بود
وگر تو چاشنی ای زان به نقد می خواهی
دعای قطب زمانه عمر تواند بود
شمارهٔ ۲۷ - فی النصیحه: گاه آنست دلم را که بسامان گرددشمارهٔ ۲۹ - و له ذوالرّدفین من الماضی الی المستقبل فی مدحه: سپیده دم که نسیم بهار می آمد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز کار آخرت آن را خبر تواند بود
که زنده بر پل مرگش گذر تواند بود
هوش مصنوعی: کسی میتواند از وضعیت آخرش آگاه شود که در زندگیاش بر سختیها و چالشهای مرگ موفق شده و از آن عبور کرده باشد.
به آرزو و هوس بر نیاید این معنی
به سوز سینه و خون جگر تواند بود
هوش مصنوعی: برای نیل به آرزوها و خواستهها، صرف خیال و آرزو کافی نیست؛ بلکه برای رسیدن به این معاني، باید درد و رنج عمیق را تحمل کرد.
تو روز در غم دنیا و شب غنوده به خواب
ز کار آخرتت کی خبر تواند بود؟
هوش مصنوعی: در طول روز غم و اندوه دنیا را به دوش میکشی و شبها در خواب فرو میروی. در این وضعیت، چگونه میتوانی از حال و آیندهات در آخرت مطلع باشی؟
وصال دوست طلب میکنی بلاکش باش
که خار و گل همه با یکدگر تواند بود
هوش مصنوعی: دوست را ملاقات کردن میخواهی؛ اما بدان که درد و رنج نیز جزء این رابطه هستند، چرا که شادی و غم همیشه در کنار هم وجود دارند.
به ترک خویش بگو تا بکوی یار رسی
که کارهای چنین با خطر تواند بود
هوش مصنوعی: به دوستان بگو که برای دیدن یار خود، ترک عادت و محل زندگی سابق را انجام دهند، زیرا انجام چنین کارهایی ممکن است با خطراتی همراه باشد.
کسی به گردن مقصود دست حلقه کند
که پیش تیر بلاها سپر تواند بود
هوش مصنوعی: کسی میتواند به هدفش برسد که قبل از اینکه به مشکلات و سختیها برخورد کند، از خود دفاع کند و حفاظت لازم را از خود به عمل آورد.
ز آب خوش نتوان یافت عقد در خوشاب
که تلخ و شور مقر گهر تواند بود
هوش مصنوعی: از آب شیرین نمیتوان در خوشی قرار گرفت، چرا که ممکن است تلخی و شوری عطر و طعم زیبا را به هم بریزد.
چو نیشکر اگرت خوشدلی همی باید
ز پای تا به سرت در کمر تواند بود
هوش مصنوعی: اگر میخواهی خوشدل و شاداب باشی، باید این احساس را از پای تا سرت در خودت حس کنی و تمام وجودت را در بر بگیرد.
کلاه ملک طلب می کنی، قبا دربند
که سرفرازی با بیم سر تواند بود
هوش مصنوعی: تو برای رسیدن به مقام و رتبهای بلند، در پی زینت و لباسهای فاخر هستی، اما بدان که افتخار و بزرگی با ترس و نگرانی همراه است و نمیتوان هر دو را همزمان داشت.
حیات باقی خواهی بدان که این دولت
ز چار حد طبایع به در تواند بود
هوش مصنوعی: اگر میخواهی زندگی جاودان داشته باشی، باید بدانی که این نعمت و خوشبختی فراتر از چهار عنصر طبیعت قابل دسترسی است.
اگرچه کار بزرگیست، هم طمع بمبر
به جان بکوش، چه دانی؟ مگر تواند بود
هوش مصنوعی: اگرچه انجام این کار بزرگ دشوار است، اما باید با تمام توان خود تلاش کنی، چون هیچکس نمیداند که آیا این کار ممکن است یا نه.
بلندهمت باش ای پسر که رتبت تو
چنانکه همت تست آن قدر تواند بود
هوش مصنوعی: ای پسر، بلند همت باش زیرا مقام و جایگاه تو به اندازه همت و آرزوهایت خواهد بود.
ز حال بی خودی آن را که بهره ای باشد
وجود در نظرش مختصر تواند بود
هوش مصنوعی: اگر کسی از حال بیخودی برخوردار باشد، برای او وجود و هستی میتواند در نظر بسیار محدود و مختصر به نظر برسد.
تو کرده جوشن غفلت هزار تو در بر
چگونه تیر سخن کارگر تواند بود؟
هوش مصنوعی: تو در برابر خود حفاظهای زیادی از غفلت داری، پس چگونه ممکن است که سخن و نکتهای به تو برسد و تأثیری بر تو بگذارد؟
جفا به جای کسی چون کنی که در دو جهان
ازو گزر نه و از جان گزر تواند بود؟
هوش مصنوعی: اگر به کسی که در این دنیا و آن دنیا از تو هیچ انتظاری ندارد ظلم کنی، آیا ممکن است که از جان او هم فراتر بروی؟
ترا ز همت دون در طمع نمی گذرد
که لذتی بجز از خواب و خور تواند بود
هوش مصنوعی: تو از همت و ارادهی پایین خود فراتر نمیروی و به همین دلیل نمیتوانی لذتی بیشتر از خواب و غذا را تجربه کنی.
بآب و سبزه قناعت مکن ز باغ بهشت
که این قدر علف گاو و خر تواند بود
هوش مصنوعی: به چیزهای ساده و طبیعی موجود در زندگی، قناعت کن و به دنبال نعمات بزرگ و شگفتانگیز در بهشت نباش، چون ممکن است زیباییها و لذتهای کوچکی که در دسترسات هستند، به مراتب از خواستههای بزرگ و دور دست بهتر باشند.
چو دور در شوی از فکر اعتقاد کنی
که خوان و نان بهشت از شکر توان بود
هوش مصنوعی: زمانی که از اندیشه و باور خود به دور میشوی، خیال میکنی که بهشت با شیرینی میتواند سرشار از نعمتها و خوراکها باشد.
ز تنگ چشمی، در خاطر تو کی گذرد
که هیچ چیز به از سیم و زر تواند بود؟
هوش مصنوعی: از تنگ نظری و محدودیت فکر تو، چه چیزی میتواند به ذهن تو بیفتد که چیزی غیر از طلا و نقره ارزش دارد؟
شکر چه باشد و زر چیست ای اسیر حواس؟
ترا چنین که تویی این نظر تواند بود
هوش مصنوعی: شکر و طلا چه ارزشی دارند ای کسی که در دنیای حسها اسیر شدهای؟ با توصیف و حالتی که تو داری، این دیدگاه امکانپذیر است.
به چشم عقل ببین و به ذوق جان دریاب
کزین لذیذتر و خوب تر تواند بود
هوش مصنوعی: با نگاه عقلانی به وضعیت بپرداز و با حس درونی خود درک کن که از این لذتبخشتر و زیباتر نمیتواند چیزی وجود داشته باشد.
وگر تو چاشنی ای زان به نقد می خواهی
دعای قطب زمانه عمر تواند بود
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی که از واقعیّتهای زندگی بهرهمند شوی، باید بدان که دعای شخصِ مهمی در زمانهاش میتواند طول عمر تو را به ارمغان بیاورد.
حاشیه ها
1403/03/16 04:06
احمدرضا نظری چروده
لطفا غلط املایی بیت ۱۵ اصلاح گردد
جفا به جای کسی چون کنی که در دو جهان
ازو گزر نه و از جان گزر تواند بود؟
دربیت پانزده این قصیده دوغلط املایی هست. گزر به جای گذر آمده وتصحیح شود
ازو گذر نه و واز جان گذر تواند بود