گنجور

شمارهٔ ۱۷۹ - فی النصیحة ویتخلص بمدح الامام شهاب الدین السهروردی

دلا بکوش که باقی عمر دریایی
که عمر باقی ازین عمر بر گذر یابی
ز سوز سینه طلب آب روی، اگر طلبی
که همچو شمع ازآن سوز تاجِ سر یابی
ز سر برون کن این حشوهای تو بر تو
گذر ز چنبر گردون دون مگر یابی
به آب علم بپرورد رخت ایمان را
نگاه کن که از آن چند بار و بر یابی
به باغ امر خرام از مضیق عالم خلق
که هرچه آرزوی تست، ماحضر یابی
ز درگه عظمت بر درست حلقهٔ چرخ
که حلقه را همه جا خود برونِ در یابی
حقیقت همه چیزی چنان که هست بدان
که تا مقام خود از جمله بر زبر یابی
تو گر ز خویش برآیی و در جهان نگری
اگرچه عرش مجیدست، مختصر یابی
وگر تو گام چو پرگار با حساب آری
محیط دایرۀ چرخ بی سپر یابی
ز غایت طلب تست ناز دنیی دون
چو کم طلب کنی آنگاه بیشتر یابی
ز هرچه جستن آن می‌کند ترا مشغول
فراغت تو از آن بهترست اگر یابی
کنون چو قانع گشتی کزین جهان فراخ
به صد بلا چو خران جای خواب و خَور یابی
عذاب جان گرامی مده به کمتر چیز
که این قدر را بی اینهمه خطر یابی
به هرزه بانگ چه داری چو دردمند نه‌ای؟
تو درد جوی که درمانش بر اثر یابی
گهر درون صدف باشد و صدف در بحر
تو روی بحر ندیدی کجا گهر یابی؟
برآید از دل تو دود آتش طغیان
چو لاله گر به مثل آب بر جگر یابی
کشی ز سنگدلی همچو کوه سر به فلک
ز سنگ ریزه‌ا‌ی ار طرف بر کمر یابی
چو شیر مادر خون پدرحلال کنی
به گاه کینه اگر دست بر پدر یابی
اگرچه پشت خود اندر رکوع خم ندهی
که خویشتن را ترسی که بی خطر یابی
ز حرص همچو ترازو ز چرخ سوی زمین
معلقی زنی ار یک قراضه زر یابی
سری که می‌ننهی بر زمین ز بهر سجود
به آب دربری از بهر ماهی ار یابی
چنان به عالم صورت دلت برآشفته‌ست
که گر به عالم معنی رسی، صور یابی
طواف‌گاه تو بر گرد عالم صورست
چو اینقدر طلبی لاشک این قدر یابی
چو مطمح نظر تو جهان قدس شود
وجود را همه خاشاک رهگذر یابی
چنان مباش که گر راه حس فروگیرند
تو خویشتن را یکباره کور وکر یابی
به پای فکر سفر کن در آفرینش خویش
بسا غنیمتها کاندرین سفر یابی
ترا به ملک ابد تهنیت کنم روزی
که تو به مردی بر خویشتن ظفر یابی
به ذوق تو سخن حق اگرچه تلخ بوَد
فرو برش که ازآن لذت شکر یابی
کشیده دار به دست ادب عنان نظر
که فتنۀ دل از آمد شد نظر یابی
ز تیر شیطان زنهار، گوش دارد و چشم
هلاک گردی ار آن تیر کارگر یابی
نظر به هرچه نه از راه اعتبار کنی
اگر به گُل نگری خار در بصر یابی
تو بس عزیزی، خود را چنین ذلیل مکن
کز این گزند کشی و از آن ضرر یابی
ز بهر نان چو تنورت دل آتشین نکند
ز آب چشمهٔ حکمت گر آبخَور یابی
تو مست غفلتی از حال خود ترا چه خبر؟
به صبح مرگ از احوال خود خبر یابی
کژی مکن چو کمان تات خیره پی نزنند
چو تیر راست رَوی کن که بال و پر یابی
به قفل، خواب در چشم و دل مکن در بند
مگر گشایشی از نفحهٔ سحر یابی
ز خود تهی شو و بار گران خلق بکش
که تا چو کشتی، دریا فرود یابی
تو خود کجایی و بینایی تو کو تا تو
زپر پشه کتابی پر از عبر یابی
ز جیب خلق کنی دست اعتراض جدا
چو دامن همه در قبضهٔ قدر یابی
بساز با بد و نیک زمان که تا دو سه دوز
نه نقش بینی ازین و نه زان اثر یابی
مباش غره به ایام کامرانی و عیش
که تا تو چشم زنی کارها دگر یابی
نظر بیفکن ازین اعتبار امروزین
ببین که فردا خود را چه معتبر یابی
بس آبروی که فردا تو چشم خواهی داشت
ز آب دیده گر امروز رویِ تر یابی
به ناگزیر قناعت کن و فضول مجوی
که تا ازین همه بیهوده‌ها گذر یابی
نظر به تاج کرامت کن و به حضرت قدس
چو نرگس ار به مثل رنجی از سهر یابی
گرت بلایی آید به روی خوش میباش
که گه بود بلا را بلا سپر یابی
ندیده‌ای که چو رنج از عسل پدید آید
شفا به واسطهٔ زخم نیشتر یابی
ز دین فروختن، آن مایه کرده‌ای حاصل
که تا قبولی ازین قوم عشوه‌گر یابی
به هرزه بار خران می‌کشی، کرا نکند
که هرکجا که کرا دین بوده دو خر یابی
ز عشق پایهٔ انسان به ترک جان گفته‌ست
هرآنچه آنرا از جنس جانور یابی
تو از دنائت همت، هزار حیله کنی
که خشم و شهوت ایشان به خویش دریابی
مراد دنیی و دین هر دو ضد یکدگرند
ترا هوس که به همشان چگونه دریابی
حصول لذت این، فوت لذت آنست
یکی چو ترک کنی، ذوق آن دگر یابی
به چشم علت تو هرچه هست معیوبست
درست و راست نگر تا همه هنر یابی
برین صفت که تو گم کرده‌ای طریق نجات
ز پیروی بزرگان راهبر یابی
از این بزرگان امروز در زمانه یکیست
که مثل او نه همانا به بحر و بر یابی
شهاب دین، عمر سهروردی، آن رهرو
که از مسالک او دیو بر حذر یابی
حشاشهٔ رمق ملتست دریابش
که این سعادت هرچند زودتر یابی
امام و قدوهٔ اقطاب ثالث العمرین
که خاک پایش بر جبهت قمر یابی
کجا فتوت او خوان تربیت فکند
نوالۀ دهن ذره قرص خور یابی
چو موج قلزم طبعش گهر براندازد
بحار را تو مُشمُرتر از شَمَر یابی
دُرر ز بحر که یابی شگفت نیست بیا
ببین حدیثش تا بحر در دُرر یابی
به آبروی چنین خواجه‌ای توسل کن
مگر رهایی از آتش سقر یابی
مدد ز همت او خواه در ریاضت نفس
چو جنگ دیو کنی یاری از عمر یابی
در بهشت به روی دل تو باز کنند
گر آستانهٔ عالیش مستقر یابی
اگر تو بیخ ارادت فرو بری به درش
ز شاخ تربیتش گونه‌گون ثمر یابی
محیط شد به تو آفات مهلک از چپ و راست
بکوش کز کنف همتش مفر یابی
بجز به واسطهٔ کشتی هدایت او
ز موج لجهٔ آفات کی عبر یابی
به چشم دانش در ذات او تأمل کن
که تا مَلَک را در صورت بشر یابی
ز سِرّ لفظ نبوت در اندرون دلش
بسا ذخایر حکمت که مُدَخر یابی
علوم عالم غیب از تو اقتباس کنند
ز شعلهٔ نفسش گر تو یک شرر یابی
ز خاک پایش تاجی بساز و بر سر نه
که تا ز خیل ملک گرد خود حشر یابی
ز دامن کرمش برمدار دست طلب
که هرچه آرزوی تست سر به سر یابی
کلاه او نه به اندازهٔ سر چو توییست
تو جهد کن که به جای کُله کمر یابی
چو این مساعدت از دولتت میسر نیست
که بر ملازمت خدمتش ظفر یابی
ز نظم خویش دعایی بدان جناب فرست
ز الفت کرمش بهره‌ای مگر یابی
سعادت ابدی بر سرت نثار کنند
اگر قبولی از آن صدر نامور یابی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا بکوش که باقی عمر دریایی
که عمر باقی ازین عمر بر گذر یابی
هوش مصنوعی: عزیزم، سعی کن از زندگی خود بهترین بهره را ببری، چرا که این عمر که برایت باقی مانده، همچون دریایی عمیق است و ممکن است به سرعت سپری شود.
ز سوز سینه طلب آب روی، اگر طلبی
که همچو شمع ازآن سوز تاجِ سر یابی
هوش مصنوعی: از دل سوخته‌ام خواستار آب روی توام. اگر خواسته‌ام، باید مانند شمعی باشد که با سوزش، سرانجام به روشنایی می‌رسد.
ز سر برون کن این حشوهای تو بر تو
گذر ز چنبر گردون دون مگر یابی
هوش مصنوعی: از افکار بی‌مورد و اضافه خود خارج شو و از دایره‌ی محدودیت‌ها و مشکلات کوچک زندگی بگذر تا به چیزهای بزرگ‌تر و ارزشمندتر دست یابی.
به آب علم بپرورد رخت ایمان را
نگاه کن که از آن چند بار و بر یابی
هوش مصنوعی: به آب دانش، درخت ایمان را پرورش بده و ببین که از آن چه میوه‌ها و ثمرات خوبی به دست می‌آید.
به باغ امر خرام از مضیق عالم خلق
که هرچه آرزوی تست، ماحضر یابی
هوش مصنوعی: اوقات خوش و لذت‌ها را از محدودیت‌های دنیای مخلوق فراتر ببرید، چراکه هر چیزی را که بخواهید، در حضور شما قرار خواهد گرفت.
ز درگه عظمت بر درست حلقهٔ چرخ
که حلقه را همه جا خود برونِ در یابی
هوش مصنوعی: از درگاه بزرگی و مقام بالا به روشنی می‌توانی شناخت پیدا کنی، چون وقتی به دور دایره و چرخ زندگی نظر کنی، در هر جا خود را پیدا خواهی کرد.
حقیقت همه چیزی چنان که هست بدان
که تا مقام خود از جمله بر زبر یابی
هوش مصنوعی: حقیقت هر چیزی را به شکل واقعی آن بشناس و درک کن تا بتوانی جایگاه خود را به درستی درک کنی و به بالاترین درجه برسی.
تو گر ز خویش برآیی و در جهان نگری
اگرچه عرش مجیدست، مختصر یابی
هوش مصنوعی: اگر با خویشتن خویش روبرو شوی و به جهان نگاه کنی، حتی اگر بالاترین مقام‌ها و جایگاه‌ها را داشته باشی، در نهایت به حقیقتی ساده و روشن می‌رسی.
وگر تو گام چو پرگار با حساب آری
محیط دایرۀ چرخ بی سپر یابی
هوش مصنوعی: اگر قدم‌های خود را با دقت و حساب پیش بری، در آن صورت محیط دایره‌ی زندگی‌ات را بدون هیچ حفاظی خواهی دید.
ز غایت طلب تست ناز دنیی دون
چو کم طلب کنی آنگاه بیشتر یابی
هوش مصنوعی: اگر از نعمت‌های دنیای ناچیز طلب کنی، ناز و افاده می‌کنی، اما اگر از دل و جان طلب کنی، آن‌گاه به چیزهای بیشتری دست پیدا خواهی کرد.
ز هرچه جستن آن می‌کند ترا مشغول
فراغت تو از آن بهترست اگر یابی
هوش مصنوعی: هر چیزی که انسان به دنبال آن می‌رود، خواهان و جستجویش است، اما آرامش و آسایش تو از آن چه می‌جویی، ارزشمندتر و بهتر است، اگر بتوانی آن را پیدا کنی.
کنون چو قانع گشتی کزین جهان فراخ
به صد بلا چو خران جای خواب و خَور یابی
هوش مصنوعی: حالا که از این دنیا به وفور و راحتی برخوردار شدی، مانند افرادی که به زحمت و در سختی زندگی می‌کنند، دیگر نمی‌توانی جایی برای آسایش و خوراک پیدا کنی.
عذاب جان گرامی مده به کمتر چیز
که این قدر را بی اینهمه خطر یابی
هوش مصنوعی: عذاب و ناراحتی را برای چیزهای بی‌اهمیت به جان عزیزت تحمیل نکن، چون این میزان ناراحتی ارزش ندارد و بهتر است از خطراتی که به همراه دارد، دوری کنی.
به هرزه بانگ چه داری چو دردمند نه‌ای؟
تو درد جوی که درمانش بر اثر یابی
هوش مصنوعی: چرا صدای تو بیهوده است در حالی که درد و رنجی در دل داری؟ خودت باید در جستجوی درمانی باشی که اثرش را پیداکنی.
گهر درون صدف باشد و صدف در بحر
تو روی بحر ندیدی کجا گهر یابی؟
هوش مصنوعی: به درون صدف برو و صدف را در دریا قرار بده، آیا دریا را دیده‌ای که کجا می‌توانی مروارید پیدا کنی؟
برآید از دل تو دود آتش طغیان
چو لاله گر به مثل آب بر جگر یابی
هوش مصنوعی: اگر دل تو از عشق شعله‌ور شود، مانند آتش در طغیان، پس مثل جوی آب به آرامی به دل می‌رسد.
کشی ز سنگدلی همچو کوه سر به فلک
ز سنگ ریزه‌ا‌ی ار طرف بر کمر یابی
هوش مصنوعی: اگر به خاطر سنگدلی و بی‌رحمی به تو آسیب برسانند، شجاعت و استقامت خود را حفظ کن و مانند کوه استوار باش. آن سنگریزهای کوچک که بر کمر تو هستند، نمی‌توانند تو را از پا درآورند.
چو شیر مادر خون پدرحلال کنی
به گاه کینه اگر دست بر پدر یابی
هوش مصنوعی: اگر به خاطر کینه‌ورزی به پدرت آسیب برسانی، مانند این است که شیر مادر خود را بر روی خون پدرت حلال کرده‌ای.
اگرچه پشت خود اندر رکوع خم ندهی
که خویشتن را ترسی که بی خطر یابی
هوش مصنوعی: اگرچه در حال رکوع، پشت خود را خم نمی‌کنی تا به خودت آسیب نرسانی، اما بدان که با احتیاط بیشتر، می‌توانی به آرامش و امنیت برسی.
ز حرص همچو ترازو ز چرخ سوی زمین
معلقی زنی ار یک قراضه زر یابی
هوش مصنوعی: از روی حرص و طمع، مانند ترازویی که از آسمان به سمت زمین آویزان است، می‌دانی که در نهایت به چیزهای زودگذری دست می‌یابی.
سری که می‌ننهی بر زمین ز بهر سجود
به آب دربری از بهر ماهی ار یابی
هوش مصنوعی: هرگاه سر خود را برای سجده به زمین می‌گذاری، باید بدانی که این عمل تنها به خاطر عبادت خداست و اگر در این مسیر به چیزی دست یافتی، باید آن را به یاد خدا و به خاطر او به‌دست آورده باشی.
چنان به عالم صورت دلت برآشفته‌ست
که گر به عالم معنی رسی، صور یابی
هوش مصنوعی: دلت به قدری در دنیا و ظواهر آن معلق شده که اگر به عمق معنا برسی، متوجه زیبایی‌های واقعی خواهی شد.
طواف‌گاه تو بر گرد عالم صورست
چو اینقدر طلبی لاشک این قدر یابی
هوش مصنوعی: گردش و طواف در اطراف تو، نمادی از دنیای اشکال و صورت‌هاست. اگر اینقدر مشتاق هستی، بدون شک به همین اندازه هم به حقیقت نزدیک خواهی شد.
چو مطمح نظر تو جهان قدس شود
وجود را همه خاشاک رهگذر یابی
هوش مصنوعی: زمانی که توجه و نظر تو به عالم ملکوت و معانی والای آن معطوف شود، در آن صورت همه چیزهای بی‌ارزش و ناچیز اطرافت را تنها به‌عنوان موانع و زباله‌هایی در مسیر خود خواهی دید.
چنان مباش که گر راه حس فروگیرند
تو خویشتن را یکباره کور وکر یابی
هوش مصنوعی: چنان نباش که اگر حس‌ها و درک‌هات را کنار بگذاری، ناگهان خودت را در تاریکی و خاموشی پیدا کنی.
به پای فکر سفر کن در آفرینش خویش
بسا غنیمتها کاندرین سفر یابی
هوش مصنوعی: به فکر سفر بپرداز و در آفرینش خود تأمل کن؛ چرا که در این سفر، فرصت‌های بسیار زیادی برای بهره‌برداری وجود دارد.
ترا به ملک ابد تهنیت کنم روزی
که تو به مردی بر خویشتن ظفر یابی
هوش مصنوعی: به تو تبریک می‌گویم در روزی که خود را پیروز در زندگی می‌دانی، حتی اگر آن روز روز مرگت باشد.
به ذوق تو سخن حق اگرچه تلخ بوَد
فرو برش که ازآن لذت شکر یابی
هوش مصنوعی: اگرچه سخن حق ممکن است تلخ و ناگوار باشد، اما با رضایت و شوق آن را بپذیر و درک کن، چون از این پذیرش به لذت و شیرینی‌ای دست خواهی یافت.
کشیده دار به دست ادب عنان نظر
که فتنۀ دل از آمد شد نظر یابی
هوش مصنوعی: با دقت و ادب به تماشای دنیا بنشین و همواره مراقب باش تا از آثار عاشقانه و فتنه‌های دل دور بمانی.
ز تیر شیطان زنهار، گوش دارد و چشم
هلاک گردی ار آن تیر کارگر یابی
هوش مصنوعی: از تیر شیطان دوری کن، چون او گوش و چشمی دارد. اگر آن تیر به تو اصابت کند، هلاک خواهی شد.
نظر به هرچه نه از راه اعتبار کنی
اگر به گُل نگری خار در بصر یابی
هوش مصنوعی: اگر به چیزی با دیده‌ی اعتبار و ارزش نگاه نکنی، حتی در زیبایی یک گل هم می‌توانی خاری را ببینی.
تو بس عزیزی، خود را چنین ذلیل مکن
کز این گزند کشی و از آن ضرر یابی
هوش مصنوعی: تو برای من عزیز هستی، پس خودت را به این شکل کوچک و حقیر نکن، که از این آسیب و زخم مواجه خواهی شد و ضرر خواهی کرد.
ز بهر نان چو تنورت دل آتشین نکند
ز آب چشمهٔ حکمت گر آبخَور یابی
هوش مصنوعی: برای تهیه نان، اگر دل آتشین نداشته باشی، مانند تنوری که روشن نیست، مشکل خواهی داشت. اگر از چشمه حکمت بهره‌مند شوی، آن را باید با آب آن پر کنی تا مفید باشد.
تو مست غفلتی از حال خود ترا چه خبر؟
به صبح مرگ از احوال خود خبر یابی
هوش مصنوعی: تو در غفلت به سر می‌بری، آیا از حال خود خبر داری؟ در صبح مرگ، از حالت چه اطلاعی خواهی داشت؟
کژی مکن چو کمان تات خیره پی نزنند
چو تیر راست رَوی کن که بال و پر یابی
هوش مصنوعی: اگر به راه نادرست بروی، کسی تو را نمی‌بیند. اما اگر به درستی گام برداری، می‌توانی به موفقیت و قدرت دست یابی.
به قفل، خواب در چشم و دل مکن در بند
مگر گشایشی از نفحهٔ سحر یابی
هوش مصنوعی: به خواب و دل خود اجازه نده که به هم بسته شوند و در بند بیفتند، مگر این که صبحگاهی همراه با فرجی و گشایشی را تجربه کنی.
ز خود تهی شو و بار گران خلق بکش
که تا چو کشتی، دریا فرود یابی
هوش مصنوعی: برای رهایی از بار سنگین مشکلات زندگی، از خودخواسته‌هایت کم کن و به دیگران کمک کن، زیرا با این کار می‌توانی به آرامش و آزادی دست یابی.
تو خود کجایی و بینایی تو کو تا تو
زپر پشه کتابی پر از عبر یابی
هوش مصنوعی: تو کجایی و چه بینایی داری؟ تو را کجا می‌توان یافت؟ تا وقتی که از بدن خود جدا شده‌ای، کتابی پُر از پند و عبرت را در دست داری.
ز جیب خلق کنی دست اعتراض جدا
چو دامن همه در قبضهٔ قدر یابی
هوش مصنوعی: از دل مردم کم کن اعتراض را، چون دامن همه در دست تقدیر است.
بساز با بد و نیک زمان که تا دو سه دوز
نه نقش بینی ازین و نه زان اثر یابی
هوش مصنوعی: زمانی خوب بساز و به خوبی از این دنیا بگذران، چون ممکن است در چند روز دیگر نه از این دنیا نشانی ببینی و نه از آن.
مباش غره به ایام کامرانی و عیش
که تا تو چشم زنی کارها دگر یابی
هوش مصنوعی: به این فکر نباش که همیشه خوشحال و موفق خواهی بود، زیرا ممکن است به زودی شرایط تغییر کند و با چالش‌هایی روبرو شوی.
نظر بیفکن ازین اعتبار امروزین
ببین که فردا خود را چه معتبر یابی
هوش مصنوعی: به این موضوع فکر کن که چگونه از اهمیت و ارزش کنونی خود غافل نشوی و ببین که در آینده چه جایگاهی برای خود ایجاد خواهی کرد.
بس آبروی که فردا تو چشم خواهی داشت
ز آب دیده گر امروز رویِ تر یابی
هوش مصنوعی: اگر امروز چهره‌ات نمناک باشد و غم بر چشمانت حکومت کند، باید بدانی که در آینده آبرو و اعتبار بسیاری خواهی داشت.
به ناگزیر قناعت کن و فضول مجوی
که تا ازین همه بیهوده‌ها گذر یابی
هوش مصنوعی: برای رسیدن به آرامش، باید به قناعت راضی شوی و از خواسته‌های اضافی دوری کنی تا بتوانی از ناپایداری‌ها و حواشی زندگی عبور کنی.
نظر به تاج کرامت کن و به حضرت قدس
چو نرگس ار به مثل رنجی از سهر یابی
هوش مصنوعی: به مهربانی نگاه کن و مانند گیاهی در سرزمین پاکی، از دردها و رنج‌های زندگی رهایی یاب.
گرت بلایی آید به روی خوش میباش
که گه بود بلا را بلا سپر یابی
هوش مصنوعی: اگر بلایی بر تو وارد شود، خوب است که خوش‌خلق باشی؛ زیرا ممکن است روزی بلا از تو دور شود و به خوبی از آن عبور کنی.
ندیده‌ای که چو رنج از عسل پدید آید
شفا به واسطهٔ زخم نیشتر یابی
هوش مصنوعی: آیا تا به حال دیده‌ای که از عسل، زخم‌ها التیام می‌یابند و درمان می‌شوند؟
ز دین فروختن، آن مایه کرده‌ای حاصل
که تا قبولی ازین قوم عشوه‌گر یابی
هوش مصنوعی: با بی‌اعتنا کردن به آنچه که به دست آورده‌ای، تو همچون کسی درآمدی را به بهایی ناچیز فروخته‌ای، که از این مردم هیچ‌گونه عشوه‌گری و زیبایی را نمی‌توانی ببینی و بپذیری.
به هرزه بار خران می‌کشی، کرا نکند
که هرکجا که کرا دین بوده دو خر یابی
هوش مصنوعی: تو بار گران و بی‌ارزشی را به دوش می‌کشی. چه کسی اهمیت می‌دهد که هر کجا که تو بروی، دو الاغ هم در آنجا پیدا می‌شود؟
ز عشق پایهٔ انسان به ترک جان گفته‌ست
هرآنچه آنرا از جنس جانور یابی
هوش مصنوعی: در عشق، پایه و اساس انسان به گونه‌ای است که هر چیزی که به نوعی از زندگی و روحیه انسانی برخوردار باشد، با آن ارتباط می‌گیرد و احساسات عمیق را بروز می‌دهد.
تو از دنائت همت، هزار حیله کنی
که خشم و شهوت ایشان به خویش دریابی
هوش مصنوعی: اگر همت و اراده‌ات را قوی کنی، می‌توانی با هزار ترفند خشم و شهوت آنها را به خود جلب کنی.
مراد دنیی و دین هر دو ضد یکدگرند
ترا هوس که به همشان چگونه دریابی
هوش مصنوعی: دنیا و دین هر کدام به نوعی با هم در تضاد هستند. بنابراین بهتر است بفهمی که چگونه می‌توان بین این دو رابطه برقرار کرد.
حصول لذت این، فوت لذت آنست
یکی چو ترک کنی، ذوق آن دگر یابی
هوش مصنوعی: اگر از لذت یک چیز بهره‌مند شوی، ممکن است لذت چیز دیگری را از دست بدهی. اگر کمی از لذت اولی صرف‌نظر کنی، می‌توانی لذت دومی را درک کنی و از آن بهره‌مند شوی.
به چشم علت تو هرچه هست معیوبست
درست و راست نگر تا همه هنر یابی
هوش مصنوعی: چشمان تو باعث می‌شود هر چیزی عیب و نقص داشته باشد، زیرا تو با نگاهی عمیق و هنرمندانه به تمام چیزها نگاه می‌کنی.
برین صفت که تو گم کرده‌ای طریق نجات
ز پیروی بزرگان راهبر یابی
هوش مصنوعی: با این ویژگی که تو داری، راه نجات را با پیروی از بزرگان پیدا کرده‌ای.
از این بزرگان امروز در زمانه یکیست
که مثل او نه همانا به بحر و بر یابی
هوش مصنوعی: در میان این بزرگان، امروز یک نفر وجود دارد که مانند او را می‌توان در دریا و در زمین پیدا کرد.
شهاب دین، عمر سهروردی، آن رهرو
که از مسالک او دیو بر حذر یابی
هوش مصنوعی: عمر سهروردی، که به عنوان شهاب‌الدین شناخته می‌شود، مسیری را پیموده که باید از آن دوری کرد.
حشاشهٔ رمق ملتست دریابش
که این سعادت هرچند زودتر یابی
هوش مصنوعی: مواد مخدر سبب ضعف و ناتوانی ملت است، پس به اهمیت این موضوع پی ببر و سعی کن هرچه سریع‌تر به سعادت واقعی دست یابی.
امام و قدوهٔ اقطاب ثالث العمرین
که خاک پایش بر جبهت قمر یابی
هوش مصنوعی: امام و پیشوای بزرگ، که در دو دوره زمانی مهم مقام و منزلتی والا دارد، خاک پای او به اندازه‌ای با ارزش است که می‌توان آن را با زیبایی قمر مقایسه کرد.
کجا فتوت او خوان تربیت فکند
نوالۀ دهن ذره قرص خور یابی
هوش مصنوعی: در کجا می‌توانی کسی را بیابی که مانند او جوانمردی کرده و تربیت کند؟ چنان که لقمه‌ای از خورشید به دهن او بگذاری.
چو موج قلزم طبعش گهر براندازد
بحار را تو مُشمُرتر از شَمَر یابی
هوش مصنوعی: چون دریا به عمق و گستردگی خود، الماس‌های قیمتی را از عمق خود بیرون می‌آورد، تو نیز می‌توانی از هر سو درخشش و ارزش‌های بیشتری را پیدا کنی.
دُرر ز بحر که یابی شگفت نیست بیا
ببین حدیثش تا بحر در دُرر یابی
هوش مصنوعی: اگر دریا را به جای درر و جواهرات در نظر بگیری، شگفتی‌ای ندارد که به زیبایی آن پی ببری. بیایید و داستان این زیبایی را در عمق دریا مشاهده کن.
به آبروی چنین خواجه‌ای توسل کن
مگر رهایی از آتش سقر یابی
هوش مصنوعی: با احترام به چنین شخصیت برجسته‌ای، به او پناه ببر، شاید از زبانه‌های آتش جهنم نجاتت دهد.
مدد ز همت او خواه در ریاضت نفس
چو جنگ دیو کنی یاری از عمر یابی
هوش مصنوعی: با یاری از تلاش و اراده او به خودسازی و تقویت نفس بپرداز، چون اگر در جنگ با زشتی‌ها و نیروی شیطانی، به کمک او نیاز داشته باشی، به عمر و زندگی حقیقی دست خواهی یافت.
در بهشت به روی دل تو باز کنند
گر آستانهٔ عالیش مستقر یابی
هوش مصنوعی: اگر در آستانه مقام عالی قرار بگیری، درهای بهشت به روی دل تو گشوده خواهد شد.
اگر تو بیخ ارادت فرو بری به درش
ز شاخ تربیتش گونه‌گون ثمر یابی
هوش مصنوعی: اگر در ابراز علاقه‌ات مورد سرزنش قرار بگیری، نگران نباش؛ چون از ریشه‌های تربیت می‌توانی میوه‌های مختلف و خوبی به دست آوری.
محیط شد به تو آفات مهلک از چپ و راست
بکوش کز کنف همتش مفر یابی
هوش مصنوعی: به دور تو بلاها و مشکلات از هر سو در حال نزدیک شدن‌اند، پس تلاش کن که با کمک اراده و توانایی‌ات از این خطرات نجات پیدا کنی.
بجز به واسطهٔ کشتی هدایت او
ز موج لجهٔ آفات کی عبر یابی
هوش مصنوعی: غیر از اینکه با کمک کشتی هدایت او از امواج خطرات عبور کنی، چگونه می‌توانی نجات پیدا کنی؟
به چشم دانش در ذات او تأمل کن
که تا مَلَک را در صورت بشر یابی
هوش مصنوعی: به این دنیا و واقعیت‌های آن با دیدی عمیق و دانشمندانه نگاه کن. زمانی که این کار را انجام دهی، می‌توانی زیبایی و عظمت پادشاهی را در وجود انسان‌ها ببینی.
ز سِرّ لفظ نبوت در اندرون دلش
بسا ذخایر حکمت که مُدَخر یابی
هوش مصنوعی: از معنی واژه نبوت در دلش، نکته‌های حکمت زیادی را می‌توانی پیدا کنی که مثل گنج‌هایی درونش پنهان شده‌اند.
علوم عالم غیب از تو اقتباس کنند
ز شعلهٔ نفسش گر تو یک شرر یابی
هوش مصنوعی: علمای علوم غیبی از وجود تو الهام می‌گیرند، اگر تو بتوانی حتی یک ذره از آن شعله‌ای که در وجودت است را پیدا کنی.
ز خاک پایش تاجی بساز و بر سر نه
که تا ز خیل ملک گرد خود حشر یابی
هوش مصنوعی: از خاک پای او تاجی بساز و بر سر بگذار تا به خاطر او، جایی در ملک و دنیا پیدا کنی و در جمع مردم ارزشمند قرار بگیری.
ز دامن کرمش برمدار دست طلب
که هرچه آرزوی تست سر به سر یابی
هوش مصنوعی: از دامن بخشش و کرامت او دست طلب بر مدار، زیرا هر چه را که بخواهی به سادگی به دست خواهی آورد.
کلاه او نه به اندازهٔ سر چو توییست
تو جهد کن که به جای کُله کمر یابی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اندازه کلاهی که بر سر گذاشته‌ایم به تناسب سر ما نیست، بنابراین اگر دقت نکنی ممکن است به جای سر، دور کمر تو جا بگیرد. در واقع، باید با احتیاط عمل کنیم و به اندام و اندازه‌های خود توجه داشته باشیم تا در انتخاب‌هایمان دچار اشتباه نشویم.
چو این مساعدت از دولتت میسر نیست
که بر ملازمت خدمتش ظفر یابی
هوش مصنوعی: وقتی کمک از سوی دولتت به تو نمی‌رسد، پس چگونه می‌توانی به موفقیت در خدمت او دست پیدا کنی؟
ز نظم خویش دعایی بدان جناب فرست
ز الفت کرمش بهره‌ای مگر یابی
هوش مصنوعی: با نظم و ترتیب خاصی دعایی به آن مقام ارسال کن تا شاید از کرم و فیض او چیزی نصیبت شود.
سعادت ابدی بر سرت نثار کنند
اگر قبولی از آن صدر نامور یابی
هوش مصنوعی: اگر تو بتوانی از شخص بلندمرتبه‌ای قبولیت را جلب کنی، سعادت و خوشبختی ابدی بر سرت نثار خواهد شد.