شمارهٔ ۱۸ - ایضاً له
ای کریمی که در ستایش تو
عقل کل را زبان بفرسودست
خاک شد زیر پای همّت تو
و هم کوسر بر آسمان سودست
دست دریا و کان فرو بستت
تا سخای تو پنجه بگشودست
آن کند اختر از بن دندان
که بدو دولت تو فرمودست
یافت پیوند با سر انگشتت
قلم از بهر آن زراند ودست
کرد آهنگ مدحت تو دوات
زان دهان را بمشک آلودست
مدّتی شد که خاطر اشرف
از صداع رهی بر آسودست
مختصر زحمتیت دادستم
که هم حشوهاش پالودست
اندرین یک دو روزه خادم را
هم بفّرت گشایشی بودست
بر سر صد هزار دختر بکر
پسری دوش روی بنمودست
نیک در آمدن شتاب نمود
مگر آوازۀ تو بشنودست
زود ترتیب نام و نانش کن
کت و شاقی ز نو در افزودست
شمارهٔ ۱۷ - وله ایضآ یمدحه: برتافتست بخت مرا روزگار دستشمارهٔ ۱۹ - و قال ایضآ یمدحه: ای آنکه لاف میزنی از دل که عاشقست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.