شمارهٔ ۱۷۲ - وله ایضاً
ای خداوندی که گردون با همه فرمان دهی
میکشد از بندگانت صد هزاران سلطنه
پاسبان بام قدرت آسمان دیده ور
مفرد درگاه جاهت آفتاب یک تنه
می درآری از کمال عاطفت دستی بسر
هر کرا بینی ز غم دل سوخته چون مدخنه
شرم دارد روی خود را، زان زند پیوسته آه
دشمنت تا نیز روی خود نبیند زاینه
زیر دست زیر دستت بحر با آن طمطراق
خاک پای خاک پایت چرخ با آن طنطنه
حاش لله گر کند پیوند با طبع تو غم
طبع غم را از نشاط آن پدید آید دنه
موی براندام فتنه تیغ گردد از نهیب
چون کند در زیر لب کلک ضعیفت دندنه
چرخ زرقا شکل ار خاک درت سرمه کند
بر نیارد هر سر ماه از مه نو ناخنه
از دل و دست و زبانت جاودان آراستست
لشکر اقبال را قلب و جناح و میمنه
چشمه های آب زاید بر خلاف طبع از او
گر بیاد طبع تو بر هم زنند آتش زنه
فیض طبع وجود دستت گرد شوندی میزبان
ریگ تشنه هم نماندستی و آتش گرسنه
در نگر صدرا بحال من که از فرط نیاز
فاقه خون بر می مکد از من چو از ناقه کنه
شمارهٔ ۱۷۱ - وقال ایضاً فیه عند قدومه من السفر: برآمد بنیکوتر اختر شکوفهشمارهٔ ۱۷۳ - وقال ایضاً بمدح الصاحب عمیدالدین الفارسی: بدیدمت نه سر آن معاملت داری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای خداوندی که گردون با همه فرمان دهی
میکشد از بندگانت صد هزاران سلطنه
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ که همه سلطنتها را تحت فرمان داری، از بندگانت هزاران پادشاه میسازد.
پاسبان بام قدرت آسمان دیده ور
مفرد درگاه جاهت آفتاب یک تنه
هوش مصنوعی: نگهبان بالای قدرت آسمان، مانند یک نفر در برابر درگاه عظمت تو، همچون آفتاب است که به تنهایی میدرخشد.
می درآری از کمال عاطفت دستی بسر
هر کرا بینی ز غم دل سوخته چون مدخنه
هوش مصنوعی: اگر با کمال محبتت به کسی نگاه کنی و ببیند که دلش از غم سوخته است، مثل اینکه به او ظرفی از شراب تقدیم کردهای.
شرم دارد روی خود را، زان زند پیوسته آه
دشمنت تا نیز روی خود نبیند زاینه
هوش مصنوعی: او از خجالت نمیتواند به چهرهی خود نگاه کند، زیرا همواره صدای درد و عذابی که از دشمنش میآید، او را آزار میدهد و باعث میشود که نتواند به خود نگاه کند.
زیر دست زیر دستت بحر با آن طمطراق
خاک پای خاک پایت چرخ با آن طنطنه
هوش مصنوعی: زیر دستانت دریا با تمام عظمتش، و خاک پای تو به قدری مهم است که چرخش دنیا به خاطر آن با شکوه و جلال است.
حاش لله گر کند پیوند با طبع تو غم
طبع غم را از نشاط آن پدید آید دنه
هوش مصنوعی: هرگز نمیگذارم که مشکل و غمانگیزیها با روح و طبع من ارتباط برقرار کند، زیرا این ارتباط تنها باعث میشود که نشاط و شادابی من از بین برود.
موی براندام فتنه تیغ گردد از نهیب
چون کند در زیر لب کلک ضعیفت دندنه
هوش مصنوعی: موهای براندام به خاطر فریبی که ایجاد میکند، به مانند تیغی میشود که به شدت تاثیرگذار است، زمانی که در زیر لب، زبانی به خاطر ضعفش میچرخد و برش میزند.
چرخ زرقا شکل ار خاک درت سرمه کند
بر نیارد هر سر ماه از مه نو ناخنه
هوش مصنوعی: اگر خاک در خانهات به رنگ زرق و برق دربیاید، هیچ ماهی نمیتواند از مه نو به زیبایی تو دست یابد.
از دل و دست و زبانت جاودان آراستست
لشکر اقبال را قلب و جناح و میمنه
هوش مصنوعی: از دل، دست و زبان تو همیشه سپاهی آماده و استوار برای خوشبختی و موفقیت وجود دارد که قلب و نیروی پیروزی را تشکیل میدهد.
چشمه های آب زاید بر خلاف طبع از او
گر بیاد طبع تو بر هم زنند آتش زنه
هوش مصنوعی: اگر چشمههای آب برخلاف طبیعت از تو جاری شود، به خاطر اینکه طبع تو را به هم بزنند، به آتش زنهها اجازه ندهید.
فیض طبع وجود دستت گرد شوندی میزبان
ریگ تشنه هم نماندستی و آتش گرسنه
هوش مصنوعی: وجود تو به گونهای است که در آن شادی و لطف درخشانی وجود دارد. وقتی تو به دیگران کمک میکنی، هیچ کس باقی نمیماند که تشنه یا در مشکلات خود رنج ببیند؛ زیرا تو مانند آتش، همیشه آمادهای تا نیازشان را برطرف کنی و به آنها زندگی ببخشی.
در نگر صدرا بحال من که از فرط نیاز
فاقه خون بر می مکد از من چو از ناقه کنه
هوش مصنوعی: به خود بنگر و حال من را ببین که از شدت نیاز، همچون شتر تشنهای که از پستان مادرش شیر میمکد، به شدت در طلب کمک و نجات هستم.