شمارهٔ ۱۷۱ - وقال ایضاً فیه عند قدومه من السفر
برآمد بنیکوتر اختر شکوفه
جهان کرد ناگه منوّر شکوفه
زشاخ درختان چنان می درخشد
که پروین زبرج دو پیکر شکوفه
زنجم و شجر می دهد یاد ما را
چو بر شاخ گردد مصوّر شکوفه
سپیده دم مستطیرست گویی
دمیده بر اطراف خاور شکوفه
طرب زای شد باغ تا گشت طالع
یکی زهره تا بنده از هر شکوفه
برآمد بیکبار چون صبح و دردم
فرو رفت یک یک چو اختر شکوفه
گهی ثابت و گاه سیّار باشد
که همچون ستاره ست از هر شکوفه
باوّل چو پروین بود جمع و آخر
پراکنده چون نعش دختر شکوفه
قیامت برآمد زبستان و آنک
پرنده چو نامه بنحشر شکوفه
همانا که باشد زهول قیامت
که می پیر زاید زمادر شکوفه
ستاره چنان ریزد از چرخ فردا
که امروز از شاخ اخضر شکوفه
زتابوت ، مدفون ، چنان حشر گردد
که از چوب بیرون کند سر شکوفه
درخت اندر آن مه فرو خورد برفی
درین ماه کردش سراسر شکوفه
نخست ارچه در سر گرفتست بادی
زمال و جمال مزوّر شکوفه
از آن باد باشد که در خاک ریزد
بیک طرفة العین و کمتر شکوفه
چو داند که مرجع بخاکست او را
چرا خیره خندد بخود بر شکوفه؟
چرا پیرویّ هوا کرد در دل
بدین مایه عمر محقّر شکوفه
چه سود آن همه بالش نقره او را ؟
چو میسازد از خاک بستر شکوفه
زباد هوا سیم جمع آورد پس
دهد هم بباد هوا بر شکوفه
زند چابک از شاخ هردم معلّق
سوی آب گردد شناور شکوفه
همی ریزد از باد در خاک همچون
ز تحسیر پرّ کبوتر شکوفه
تو گویی که از بیضه طوطی برآمد
چو از برگ پیدا کند پر شکوفه
عشور ورقهای باغست و بستان
نه پرگار دیده نه مسطر شکوفه
چو روی فلک کرد پشت زمین را
برخسارۀ خود مجدّر شکوفه
ز مسواک دیدی که دندان برآید ؟
بیا بر سر شاخ بنگر شکوفه
چو عیسی بیکدم ببرد از درختان
صبا آن برص رنگ منکر شکوفه
چرا بر هوا میکند خیره دندان؟
اگر نیست یکبارگی خر شکوفه
چو دندان بیفتاده بودش ز پیری
فکند از دهان میوه بر در شکوفه
همی بترکد زهرۀ شاخ گویی
بترسد از آوای تندر شکوفه
عصا و کف دست موسیست با هم
درختی که او را دارد از بر شکوفه
مگر شاخ مشتق ز شیخوخت آمد؟
که ماند بشیخی معمّر شکوفه
بود پیشوای همه رستنیها
که پیرست سالار لشکر شکوفه
همه خرقه دارند ابناء بستان
ازین پیر پاکیزه منظر شکوفه
کند از سر لطف تو رستگانرا
ز دل تربیتهای در خور شکوفه
اگر نیست اندر چمن پیر پنبه
چرا زاغ را در نهد پر شکوفه
چو زالحان بلبل برقص اندر اید
بر افشاند اکمام و میزر شکوفه
چو پیران شب خیز خیزد سحرگه
بر آواز الله اکبر شکوفه
گهی بر هوا بگذرد گاه بر آب
مگر باخضر هست همبر شکوفه
گهی در خرابات و گاهی بمسجد
زهی شهرۀ نیک محضر شکوفه
نیاساید از رقص و زخرقه بازی
زهی پاکباز قلندر شکوفه
چو پیران زند بر عصا تکیه وانگه
جهد همچو طفلان ز چنبر شکوفه
عروسان بستان که بودند عریان
بپوشید شان زیر چادر شکوفه
چو مریم بدوشیزگیگشت حاصل
از آن شد بطفلی محرّر شکوفه
ازیرا چو مریم گه وضع حملش
بپای درختی نهد سر شکوفه
دم باد روح القدس بود از آن شد
به پیرانه سر بچّه آور شکوفه
چرا چون لقیطست افتاده بر ره؟
نسب نامه کرده مشجّر شکوفه
چو در زیر خود دید از لاله مجمر
فرو کرد دامن بمجمر شکوفه
دهان باز کردست و خم داده گردن
بمستی مگر کرد عبهر شکوفه
ز دخل چمن فرعی اندر وجوهش
نهادند وزان شد توانگر شکوفه
تو دیدی که طیّار خودسیم پاشید
نگه کن گرت نیست باور شکوفه
بهر پنج انگشت سازد مثلّث
ز کافور و از عود و عنبر شکوفه
بیفزود در جمع اصحاب حضرت
یکی پنبه دستار دیگر شکوفه
ز پرّیدن چشم خود فال گیرد
که ببیند رخ صدر سرور شکوفه
بفرزند مستظهرست و موی دل
نه چون دشمن خواجه ابتر شکوفه
بشد ریخته بار بی برک از اینجا
ز بیداد باد ستمگر شکوفه
کنون کاغذین جامه پوشید و آمد
بدرگاه صدر مظفّر شکوفه
امام جهانف رکن دین، آنک فرّش
همی بردماند ز اذر شکوفه
خیال کفش گر بچشم اندر آرد
چو نرگس کند از زر افسر شکوفه
شدی نامیه باصره گر کشیدی
ز خاک درش کحل اغبر شکوفه
صبا شمّه یی داشت از خاک پایش
برو سیم تر ریخت بی مر شکوفه
ز تّری الفاظ او نیست طرفه
اگر بر دهد چوب منبر شکوفه
زهی از نسیم ثنای تو گشته
چو پیراهن گل معطّر شکوفه
شود گر زند باد لطف تو بروی
چو بر شاخ و قواق جانور شکوفه
بدست ارنهالی نشانی تو گردد
صدف وار حامل بگوهر شکوفه
اگر هیبت خشم تو در دل آرد
برآید برنگ معصفر شکوفه
نهد روی در روی خورشید تابان
بپشتیّ آن رای انور شکوفه
نماید بخصم تو دندان کوشش
مگر زال زرّست صفدر شکوفه
میان بسته کلک تو بر روی کاغذ
رود همچو منج عسل بر شکوفه
کند درس مدح تو تعلیق هر شب
بر اوراق جزو مبتّر شکوفه
اگر باد پیغام کینت گزارد
شود در دل شاخ اخگر شکوفه
درم با کف راد تو همچنانست
که با جنبش باد صرصر شکوفه
ببین پیر رسوا که در عهد عدلت
گرفتست بر دست ساغر شکوفه
برون آید ار حرز مدت بخواند
از آتش بسان سمندر شکوفه
اگر ابر جود تو بر سنگ بارد
چو غنچه کند از دهان زر شکوفه
اگر بأس تو در دل مغرب آید
چو مشرق کند قرصۀ خور شکوفه
نبدهمچوخصم تو یک روی از آنست
که با خاک گردد برابر شکوفه
اگر در پناه تو آید نگردد
زباد بهاری مصادر شکوفه
زدست تو هم باد در دست دارد
زچندان درست مدوّر شکوفه
زحلم گران سنگت ار بهره یابد
بود همچو پیری موقّر شکوفه
زسر پنجه و شوخ چشمی باوّل
اگرچه نماید دلاور شکوفه
ز بادی سپر بفکند همچو خصمت
نهد روی برخاک مضطر شکوفه
بشاخ گوزن ار بمالی کفت را
برآید از او تازه و تر شکوفه
قدوم ترا گوش میداشت چون من
از آن چشم میداشت بر شکوفه
سپیدیّ چشمش سبب انتظارست
که بهر تو می کرد ایدر شکوفه
صبا از قدوم تو چون مژده داداش
بر آورد از خرّمی پر شکوفه
چوافتاد بر گرد خیل تو چشمش
نثار رهت کرد زیور شکوفه
بسجده در افتاد و از کیسه خود
بداد آنچه بودش میسّر شکوفه
بشکرانۀ آنکه شد چشم روشن
بدیدار تو بار دیگر شکوفه
اگر رنج دیدی براحت رسیدی
که چوب گره راست را در بر شکوفه
حلاوت در ضمن تلخیست مدرج
چنان چون عسل تعبیه در شکوفه
بفرّ تو کردم من این نخل بندی
زمشک و می و زرّ و جوهر شکوفه
معانیّ روشن در الفاظ جزلش
چو در طیّ اشجار مضمر شکوفه
همی گیرد انگشت اغصان بدندان
ازین نکته های مخمّر شکوفه
بدان تا کند نخست این قصیده
بزد مهره اوراق دفتر شکوفه
فروزنده الفاظ و پاکیزه معنی
چوسیراب گشته زکوثر شکوفه
اگر بلبل اندر چمن این بخواند
ببخشد لباس مشهّر شکوفه
چو طافح شود از شراب سخایت
کند همچو صبح از دهان زرشکوفه
تویی دوحۀ فضل و خواجه نظامت
برین دوحۀ سایه گستر شکوفه
همت قرّة العین و هم میوۀ دل
نباشد ازین خوش لقاتر شکوفه
بنامیزد! آن روی و بالا نگه کن
چنان کز فراز صنوبر شکوفه
دهد لفظ شیرین او قوّت دل
چو پرورده در شهد و شکّر شکوفه
همه آرزوی دل از وی بیایی
که خود میوه ها راست مصدر شکوفه
مربّی فضلست در بدو طفلی
بطفلی بود میوه پرور شکوفه
کنون بهر من بینوا برگ آن کن
که بینم بری زین مکرّر شکوفه
همی تا که بر چار سوی چمنها
نهد دیده بر راه نوبر شکوفه
درخت از شکوفه برومند بادا
بکام دل از شاخ برخور شکوفه
شمارهٔ ۱۷۰ - وقال ایضاً فی الموعظة: ایا بگام هوس راه عمر پیمودهشمارهٔ ۱۷۲ - وله ایضاً: ای خداوندی که گردون با همه فرمان دهی
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برآمد بنیکوتر اختر شکوفه
جهان کرد ناگه منوّر شکوفه
هوش مصنوعی: یک ستاره زیبا جلوهگر شد و ناگهان جهان را روشن کرد، مانند شکوفهای که در بهار ظاهر میشود.
زشاخ درختان چنان می درخشد
که پروین زبرج دو پیکر شکوفه
هوش مصنوعی: شاخههای درختان به قدری روشن و درخشان هستند که همچون ستاره پروین در آسمان میدرخشند و زیبایی شکوفهها را نمایان میکنند.
زنجم و شجر می دهد یاد ما را
چو بر شاخ گردد مصوّر شکوفه
هوش مصنوعی: با پژمردگی و درختی که به یاد ماست، وقتی شکوفههایش بر شاخه ظاهر میشوند، ما را یادآوری میکند.
سپیده دم مستطیرست گویی
دمیده بر اطراف خاور شکوفه
هوش مصنوعی: سپیدهدم به شدت درخشان و روشن است، انگار که گلها و شکوفهها در اطراف شرق به زیبایی پخش شدهاند.
طرب زای شد باغ تا گشت طالع
یکی زهره تا بنده از هر شکوفه
هوش مصنوعی: باغ به شوق و شادی پر شده است زیرا که یکی از ستارهها به زمین آمده و بندگان از هر شکوفهای لذت میبرند.
برآمد بیکبار چون صبح و دردم
فرو رفت یک یک چو اختر شکوفه
هوش مصنوعی: به ناگهان همانطور که صبح سر میزند، درد من نیز فروکش کرد، به تدریج مانند ستارههایی که در باغ شکوفهها ظاهر میشوند.
گهی ثابت و گاه سیّار باشد
که همچون ستاره ست از هر شکوفه
هوش مصنوعی: گاهی ایستاده و گاهی در حال حرکت است، مثل ستارهای که از هر شکوفهای میدرخشد.
باوّل چو پروین بود جمع و آخر
پراکنده چون نعش دختر شکوفه
هوش مصنوعی: در آغاز، مانند ستارههای پروین، همه چیز به شکل منسجم و زیبا است، اما در انتها، به شکلی نامنظم و پراکنده مانند جسدی که به گلها تعلق دارد، به هم میریزد.
قیامت برآمد زبستان و آنک
پرنده چو نامه بنحشر شکوفه
هوش مصنوعی: در روز قیامت، بهار به دنیای دیگر آمد و پرندهای مانند نامهای که در حال جمعآوری شکوفههاست، به پرواز درآمد.
همانا که باشد زهول قیامت
که می پیر زاید زمادر شکوفه
هوش مصنوعی: حتماً در روز قیامت، آنچه که از آن به عنوان زهر و تلخی یاد میشود، به وجود خواهد آمد. در این روز، ممکن است فردی پیرهای پیدا شود که به خاطر عشق و محبت به زندگیای تازه و شکوفهای جدید فرزند به دنیا آورد.
ستاره چنان ریزد از چرخ فردا
که امروز از شاخ اخضر شکوفه
هوش مصنوعی: ستارهها چنان کمفروغ میشوند که مانند شکوفههای تازه بر روی شاخسارههای سبز، امروز درخشان هستند.
زتابوت ، مدفون ، چنان حشر گردد
که از چوب بیرون کند سر شکوفه
هوش مصنوعی: از تابوت و قبر، بهگونهای برخیزد که سر شکوفهای از چوب بیرون بیاید.
درخت اندر آن مه فرو خورد برفی
درین ماه کردش سراسر شکوفه
هوش مصنوعی: درخت در آن مه، برفی را پذیرفت که در این ماه، تمام شاخههایش را پر از شکوفه کرده است.
نخست ارچه در سر گرفتست بادی
زمال و جمال مزوّر شکوفه
هوش مصنوعی: نخستین چیزی که در دل انسان بادهای ناپایدار زیبایی و جوانی را به وجود میآورد، همان شکوفههای فریبی است که از آن ویژگیها سر برمیآورد.
از آن باد باشد که در خاک ریزد
بیک طرفة العین و کمتر شکوفه
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که گاهی اوقات یک باد به قدری تند و ناگهانی میوزد که باعث میشود گلها و شکوفهها به سرعت از درختان بریزد. به عبارت دیگر، اشاره دارد به زودگذری و آسیبپذیری زیبایی و رخدادهای طبیعی که ممکن است به راحتی تحت تأثیر شرایط قرار گیرند.
چو داند که مرجع بخاکست او را
چرا خیره خندد بخود بر شکوفه؟
هوش مصنوعی: وقتی کسی بداند که در نهایت به خاک تبدیل خواهد شد، چرا باید به خود بر شکوفهها بخندد و خیره بماند؟
چرا پیرویّ هوا کرد در دل
بدین مایه عمر محقّر شکوفه
هوش مصنوعی: چرا به خواستههای نفسانی خود تمایل پیدا کرد و موجب شد که زندگیاش به اندازه یک شکوفه بیارزش شود؟
چه سود آن همه بالش نقره او را ؟
چو میسازد از خاک بستر شکوفه
هوش مصنوعی: چه فایده دارد که او بالشی از نقره داشته باشد؟ وقتی که از خاک، بسترش را با گل blooms میسازد.
زباد هوا سیم جمع آورد پس
دهد هم بباد هوا بر شکوفه
هوش مصنوعی: این بیت به این موضوع اشاره دارد که باد، گلهای درختان را جمعآوری میکند و سپس دوباره آنها را به هوا میفرستد. به عبارتی، باد نقش مهمی در جابجایی و توزیع گلها دارد. این روند میتواند نشانهای از چرخه طبیعی زندگی و تأثیر عناصر طبیعی بر روی طبیعت باشد.
زند چابک از شاخ هردم معلّق
سوی آب گردد شناور شکوفه
هوش مصنوعی: شاخهای پر جنب و جوش هر لحظه به سمت آب کشیده میشود و شکوفهها به آرامی روی سطح آب شناور میشوند.
همی ریزد از باد در خاک همچون
ز تحسیر پرّ کبوتر شکوفه
هوش مصنوعی: باد در خاک میوزد و گلبرگها گویی به مانند پر کبوتران آزاد در حال ریزش هستند.
تو گویی که از بیضه طوطی برآمد
چو از برگ پیدا کند پر شکوفه
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که به شکوفهدار شدن یک پر اشاره دارد و احساساتی از زیبایی و نشاط را منتقل میکند. گویا از چیزی زیبا و رنگارنگ (مانند پر طوطی) به وجود آمده و مانند برگ جوانی در بهار، تازه و دلنشین است. این تصویر به ما میگوید که زندگی همواره نویدبخش خلاقت و زیبایی است.
عشور ورقهای باغست و بستان
نه پرگار دیده نه مسطر شکوفه
هوش مصنوعی: عاشق بعضی از زیباییهای زندگی است و باغ و بستان نمادی از آن زیباییهاست. در اینجا به جای ابزارهای اندازهگیری، عشق و احساسات درونی وجود دارد که جاذبههای زندگی را میسازند. شکوفهها به مثابه لحظات شاد و زیبای زندگی هستند، که در این فضا به نمایش گذاشته میشوند.
چو روی فلک کرد پشت زمین را
برخسارۀ خود مجدّر شکوفه
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید به آسمان تابیده و زمین را با نور خود روشن میکند، گلها و شکوفهها مانند زینتی بر روی آن ظاهر میشوند.
ز مسواک دیدی که دندان برآید ؟
بیا بر سر شاخ بنگر شکوفه
هوش مصنوعی: آیا مشاهده کردهای که با مسواک زدن دندانها تمیز و سالم میشوند؟ حالا بیا و به شاخ درخت نگاه کن که چطور شکوفهها در آن به بار میآیند.
چو عیسی بیکدم ببرد از درختان
صبا آن برص رنگ منکر شکوفه
هوش مصنوعی: چنان که عیسی ناگهان، از درختان صبحگاهی، شکوفههای برفی رنگ منکر را برمیدارد.
چرا بر هوا میکند خیره دندان؟
اگر نیست یکبارگی خر شکوفه
هوش مصنوعی: چرا دندانها به سمت آسمان چنگ میزنند؟ اگر خرخرهای نیست که در یک لحظه شکوفه بدهد.
چو دندان بیفتاده بودش ز پیری
فکند از دهان میوه بر در شکوفه
هوش مصنوعی: وقتی دندانهایش به خاطر کهنسالی افتاد، میوه از دهانش به زمین ریخت و شکوفهها از درختان جوانه زدند.
همی بترکد زهرۀ شاخ گویی
بترسد از آوای تندر شکوفه
هوش مصنوعی: به نظر میرسد شکوفهها از صدای رعد و برق میترسند و به همین دلیل از شاخه میافتند و میریزند.
عصا و کف دست موسیست با هم
درختی که او را دارد از بر شکوفه
هوش مصنوعی: عصا و دست موسی با هم درختی را دارند که در حال شکوفه دادن است.
مگر شاخ مشتق ز شیخوخت آمد؟
که ماند بشیخی معمّر شکوفه
هوش مصنوعی: آیا میشود که جوانی از پیری برآید و در عین حال ماندگاری و پختگی او مانند یک درخت مسن و شکوفهدار باشد؟
بود پیشوای همه رستنیها
که پیرست سالار لشکر شکوفه
هوش مصنوعی: در میان تمامی گیاهان، او پیشوای همه است و مانند سالار لشکر گلها عمل میکند.
همه خرقه دارند ابناء بستان
ازین پیر پاکیزه منظر شکوفه
هوش مصنوعی: همهی جوانان باغ از این پیر باصفا و خوشچهره، لباسهای خاص خود را دارند.
کند از سر لطف تو رستگانرا
ز دل تربیتهای در خور شکوفه
هوش مصنوعی: به خاطر لطف تو، رستگاران را از دل به گونهای تربیت میکنی که شایسته شکوفایی باشند.
اگر نیست اندر چمن پیر پنبه
چرا زاغ را در نهد پر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر در باغ پیر و شکستهای چیزی وجود نداشته باشد، پس چرا زاغ بر روی درختان پر از شکوفه نشسته است؟
چو زالحان بلبل برقص اندر اید
بر افشاند اکمام و میزر شکوفه
هوش مصنوعی: وقتی بلبل از لحن زیبا سر میدهد و شروع به رقص میکند، گلها و شکوفهها را به زیبایی پراکنده میکند.
چو پیران شب خیز خیزد سحرگه
بر آواز الله اکبر شکوفه
هوش مصنوعی: زمانی که پیران شب به صبح میرسند و بیدار میشوند، صدای الله اکبر به گوش میرسد و در دل روز نو شکوفههایی میروید.
گهی بر هوا بگذرد گاه بر آب
مگر باخضر هست همبر شکوفه
هوش مصنوعی: گاه بر فراز آسمان میگذرد و گاه بر روی آب، اما آیا با خضر همسفر است یا نه، این درخت شکوفهدار نشان از چه چیزی دارد؟
گهی در خرابات و گاهی بمسجد
زهی شهرۀ نیک محضر شکوفه
هوش مصنوعی: گاهی در مکانهای پرسر و صدا و گاهی در عبادتگاهها، تویی که مشهور به نیکی و مهربانی هستی.
نیاساید از رقص و زخرقه بازی
زهی پاکباز قلندر شکوفه
هوش مصنوعی: از رقص و نشانههای ظاهری خودداری نکنید، زیرا ای پاکباز، آن روز شکوفا و زنده است.
چو پیران زند بر عصا تکیه وانگه
جهد همچو طفلان ز چنبر شکوفه
هوش مصنوعی: وقتی که افراد سالخورده بر عصای خود تکیه میزنند و سپس سعی میکنند مانند بچهها از دایرهٔ زیبایی و شادی لذت ببرند.
عروسان بستان که بودند عریان
بپوشید شان زیر چادر شکوفه
هوش مصنوعی: عروسان باغ که بدون لباس بودند، زیر چادر گلها را بپوشانید.
چو مریم بدوشیزگیگشت حاصل
از آن شد بطفلی محرّر شکوفه
هوش مصنوعی: چون مریم با پاکی و عفت خود به مقام والایی رسید، حاصل آن، به دنیا آمدن کودک ستوده و مقدس بود.
ازیرا چو مریم گه وضع حملش
بپای درختی نهد سر شکوفه
هوش مصنوعی: چون مریم در زمان زایمانش سر به درختی میگذارد، گلهایی بر آن میروید.
دم باد روح القدس بود از آن شد
به پیرانه سر بچّه آور شکوفه
هوش مصنوعی: باد بهعنوان نشانهای از روحالقدس به شمار میآید و از همین رو در سن پیری، فرد قادر به آوردن و شکوفه دادن به فرزندانی جدید است.
چرا چون لقیطست افتاده بر ره؟
نسب نامه کرده مشجّر شکوفه
هوش مصنوعی: چرا مثل بچهی یتیمی که در خیابان افتاده، به دنبال نسب و ریشهی خود میگردد؟ در حالی که او تنهاش شبیه درختی پر از شکوفه است.
چو در زیر خود دید از لاله مجمر
فرو کرد دامن بمجمر شکوفه
هوش مصنوعی: وقتی به زیر پای خود نگاه کرد و لالهای را در خاک مشاهده کرد، دامنش را بر روی خاک گذاشت و شکوفهای نمایان شد.
دهان باز کردست و خم داده گردن
بمستی مگر کرد عبهر شکوفه
هوش مصنوعی: دهانش را باز کرده و گردنش را به نشانهی مستی خم کرده، گویی که شکر دارد از گلهای شکوفهدار.
ز دخل چمن فرعی اندر وجوهش
نهادند وزان شد توانگر شکوفه
هوش مصنوعی: از درآمد باغ، میان گلها چیزی قرار دادند و به همین دلیل شکوفهها توانگر شدند.
تو دیدی که طیّار خودسیم پاشید
نگه کن گرت نیست باور شکوفه
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و شکوه پرواز پرندگان اشاره میکند. او از مخاطب میخواهد توجه کند که حتی اگر سختیها و چالشها وجود داشته باشد، زیبایی و لطافت همیشه در اطراف ماست. اگر کسی این زیباییها را نبیند، ممکن است به خاطر عدم آگاهی باشد.
بهر پنج انگشت سازد مثلّث
ز کافور و از عود و عنبر شکوفه
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که برای دستیابی به زیبایی و جذابیت، باید از مواد و عناصر مختلف استفاده کرد. مانند اینکه پنج انگشت دست هر کدام نقشی دارند و در اینجا از ترکیب خوشبوهایی مانند کافور، عود و عنبر برای خلق چیزی زیبا و دلنشین سخن میگوید.
بیفزود در جمع اصحاب حضرت
یکی پنبه دستار دیگر شکوفه
هوش مصنوعی: در میان دوستان و یاران، یکی با دستمالی از پنبه و دیگری با شکوفهای آمده بود.
ز پرّیدن چشم خود فال گیرد
که ببیند رخ صدر سرور شکوفه
هوش مصنوعی: چشمانش را میگشاید تا ببیند چهره زیبای عشق و صفا را.
بفرزند مستظهرست و موی دل
نه چون دشمن خواجه ابتر شکوفه
هوش مصنوعی: فرزند به پشتیبانی و نیرو نیاز دارد و موهای دل، به اندازهای خوب نیست که مانند دشمنی، ارباب را ناتمام و بیثمر جلوه دهد.
بشد ریخته بار بی برک از اینجا
ز بیداد باد ستمگر شکوفه
هوش مصنوعی: از اینجا باران بیرحم و ستمگرانه ریخته شد و آسمان به خاطر ظلم و ستمی که وجود دارد، دیگر شکوفهای به خود نمیبیند.
کنون کاغذین جامه پوشید و آمد
بدرگاه صدر مظفّر شکوفه
هوش مصنوعی: اکنون او لباس کاغذی به تن کرده و به سوی مقام والای مظفّر، همچون شکوفهای، آمده است.
امام جهانف رکن دین، آنک فرّش
همی بردماند ز اذر شکوفه
هوش مصنوعی: امام جهان، ستون دین است و او همچون درختی است که شکوفههایش میوه میدهد و ما را از تاریکی نجات میدهد.
خیال کفش گر بچشم اندر آرد
چو نرگس کند از زر افسر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر خیال زیبای کفش به چشم بیفتد، مانند نرگسی میشود که از زر و طلا به عنوان زینت خود استفاده کند و شکوفه بزند.
شدی نامیه باصره گر کشیدی
ز خاک درش کحل اغبر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر با چشم بصیرت نگاهی عمیق به وجود خود بیندازی و از خاک و دنیای مادی عبور کنی، میتوانی به زیباییها و حقیقتهای زندگی دست پیدا کنی.
صبا شمّه یی داشت از خاک پایش
برو سیم تر ریخت بی مر شکوفه
هوش مصنوعی: باد گلی از خاک پای او برداشت و بر سیمای او افشانید، بی آنکه نمایان شود.
ز تّری الفاظ او نیست طرفه
اگر بر دهد چوب منبر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر الفاظ او تر و تازه باشد، شگفتی ندارد که بر منبر، مانند شکوفه، جوانه بزند.
زهی از نسیم ثنای تو گشته
چو پیراهن گل معطّر شکوفه
هوش مصنوعی: نسیم خوشبوی تو مانند پیراهنی معطر، روح را خوشبو کرده است.
شود گر زند باد لطف تو بروی
چو بر شاخ و قواق جانور شکوفه
هوش مصنوعی: اگر باد لطف تو بر صورت من بوزد، مانند شکوفهای که بر شاخه درخت جانور نشسته است، من نیز سرشار از زندگی و زیبایی میشوم.
بدست ارنهالی نشانی تو گردد
صدف وار حامل بگوهر شکوفه
هوش مصنوعی: به جای اینکه نشانی از تو در دست نیافت، همچون صدفی که گوهر شکوفه را در خود دارد، نگهدارنده زیبایی باش.
اگر هیبت خشم تو در دل آرد
برآید برنگ معصفر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر خشم تو در دل کسی به وجود بیاید، مانند شکوفهای خواهد بود که بر روی درختانی با رنگی زیبا شکوفا میشود.
نهد روی در روی خورشید تابان
بپشتیّ آن رای انور شکوفه
هوش مصنوعی: در برابر نور درخشان خورشید قرار میگیرد و از آن شکوفهای زیبا و روشن پشتیبانی میکند.
نماید بخصم تو دندان کوشش
مگر زال زرّست صفدر شکوفه
هوش مصنوعی: کینهتوزی برای تو دندانهای کینه را به نمایش میگذارد، مگر اینکه زال، اسطورهی شجاعت و رزم، به مانند شکوفهای زیبا ظاهر شود.
میان بسته کلک تو بر روی کاغذ
رود همچو منج عسل بر شکوفه
هوش مصنوعی: در وسط کاغذ، قلم تو مانند عسل بر روی شکوفه میریزد.
کند درس مدح تو تعلیق هر شب
بر اوراق جزو مبتّر شکوفه
هوش مصنوعی: شعر در توصیف زیبایی و شکوفایی تو به گونهای بیان میشود که هر شب بر صفحات دلنوشتهها جلوهگری میکند و به نوعی حسرتی از درخت شکوفهدار را در دل مینشاند.
اگر باد پیغام کینت گزارد
شود در دل شاخ اخگر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر بادی پیغام دلتنگیات را به من برساند، مانند شکوفهای بر روی درختی پر از آتش، در قلب من خواهد نشسته.
درم با کف راد تو همچنانست
که با جنبش باد صرصر شکوفه
هوش مصنوعی: در دستان تو، ثروت من مانند گلهای درخت در اثر وزش تندباد، در حال شکوفا شدن است.
ببین پیر رسوا که در عهد عدلت
گرفتست بر دست ساغر شکوفه
هوش مصنوعی: ببین که پیر فاسد به دوران عدالت، گلهای شکوفه را در دستش گرفته است.
برون آید ار حرز مدت بخواند
از آتش بسان سمندر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر مدتی از محافظت بیرون آید، مانند سمندر که به آتش بپیوندد، گل خواهد داد.
اگر ابر جود تو بر سنگ بارد
چو غنچه کند از دهان زر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر رحمت تو مانند باران بر سنگها بریزد، همچون غنچهای خواهد بود که از دهانش طلا میافشاند.
اگر بأس تو در دل مغرب آید
چو مشرق کند قرصۀ خور شکوفه
هوش مصنوعی: اگر قدرت تو به دل مغرب برسد، مانند این است که در مشرق، خورشید میوهای میدهد.
نبدهمچوخصم تو یک روی از آنست
که با خاک گردد برابر شکوفه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هیچچیزی به اندازهی وجود تو برایم مهم و ارزشمند نیست، زیرا مانند شکوفهای که با خاک برابر میشود، نمیخواهم خودم را در برابر تو کوچک یا ناچیز حس کنم.
اگر در پناه تو آید نگردد
زباد بهاری مصادر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر کسی در سایه حمایت و رحمت تو قرار بگیرد، هیچ طوفانی نمیتواند او را از شکوفهها و روزهای خوب دور کند.
زدست تو هم باد در دست دارد
زچندان درست مدوّر شکوفه
هوش مصنوعی: از دستان تو بادی بهراه افتاده که بهخاطر زیباییاش، مانند شکوفهای بهشکل کامل و دایرهای است.
زحلم گران سنگت ار بهره یابد
بود همچو پیری موقّر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر کسی از خواب سنگین و عمیق تو بهرهمند شود، مانند پیری با وقار و با افتخار شکوفا خواهد شد.
زسر پنجه و شوخ چشمی باوّل
اگرچه نماید دلاور شکوفه
هوش مصنوعی: به رغم اینکه او با چشمان بازیگوشش و حرکاتش ممکن است نسبت به دیگران شجاع به نظر برسد، اما در دلش هنوز روح کودکانهای دارد و مانند یک شکوفه لطیف است.
ز بادی سپر بفکند همچو خصمت
نهد روی برخاک مضطر شکوفه
هوش مصنوعی: مانند آنکه باد سپر را به زمین میزند، دشمن نیز تو را به حالت ناامیدی بر زمین میاندازد.
بشاخ گوزن ار بمالی کفت را
برآید از او تازه و تر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر شاخ گوزنی را بمالی، از آن تازه و شاداب شکوفهای بیرون میآید.
قدوم ترا گوش میداشت چون من
از آن چشم میداشت بر شکوفه
هوش مصنوعی: نفس تو به قدری باارزش و دلنشین است که مانند گلهای شکوفا به نگاهها توجه جلب میکند و من نیز مانند دیگران تحت تأثیر زیبایی تو هستم.
سپیدیّ چشمش سبب انتظارست
که بهر تو می کرد ایدر شکوفه
هوش مصنوعی: چشمهای سپیدش باعث میشود که منتظر بمانم، چرا که او برای تو در اینجا شکوفه آورده است.
صبا از قدوم تو چون مژده داداش
بر آورد از خرّمی پر شکوفه
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی با آمدن تو خوشحالی و شادابی را به همراه آورد، همچنان که درختان پرشکوفه بهاری را نوید میدهند.
چوافتاد بر گرد خیل تو چشمش
نثار رهت کرد زیور شکوفه
هوش مصنوعی: وقتی چشم او به جمع تو افتاد، دم به دم زیباییاش را به راه تو نثار کرد.
بسجده در افتاد و از کیسه خود
بداد آنچه بودش میسّر شکوفه
هوش مصنوعی: او در سجده افتاد و از داراییاش آنچه برایش ممکن بود، بخشید و تقدیم کرد.
بشکرانۀ آنکه شد چشم روشن
بدیدار تو بار دیگر شکوفه
هوش مصنوعی: برای شادی و شکرگزاری از اینکه دوباره به دیدار تو نائل شدم، مانند شکوفهای که دوباره در بهار زنده میشود.
اگر رنج دیدی براحت رسیدی
که چوب گره راست را در بر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر در زندگی سختی و رنجی را متحمل شوی، به راحتی به خوشی و آرامش خواهی رسید، مانند درختی که بعد از تحمل مشکلات، شکوفه و بار میدهد.
حلاوت در ضمن تلخیست مدرج
چنان چون عسل تعبیه در شکوفه
هوش مصنوعی: شیرینی در دل تلخی نهفته است، مثل عسل که در دل شکوفه قرار دارد.
بفرّ تو کردم من این نخل بندی
زمشک و می و زرّ و جوهر شکوفه
هوش مصنوعی: من به خاطر تو این نخل را با عطر زعفران و شراب و طلا و جواهر میآرایم.
معانیّ روشن در الفاظ جزلش
چو در طیّ اشجار مضمر شکوفه
هوش مصنوعی: معانی روشن و روشنی که در کلمات گیرا و محکم او نهفته است، مشابه شکوفههایی است که در میان درختان پنهان شدهاند.
همی گیرد انگشت اغصان بدندان
ازین نکته های مخمّر شکوفه
هوش مصنوعی: شاخههای درختان به زیبایی و لطافت شکوفههای خود را به ما نشان میدهند و انگار با دندانهای خود آن نکات زیبا را میگیرند و در دل میپرورانند.
بدان تا کند نخست این قصیده
بزد مهره اوراق دفتر شکوفه
هوش مصنوعی: بدان که این قصیده با ذکر نکتهای شروع میشود که به مانند مهرهای است بر روی ورقهای دفتر شکوفه.
فروزنده الفاظ و پاکیزه معنی
چوسیراب گشته زکوثر شکوفه
هوش مصنوعی: کلمات درخشان و معنای پاک و زلال مانند چشمهای است که از کوثر، شکوفهها را به وجود میآورد.
اگر بلبل اندر چمن این بخواند
ببخشد لباس مشهّر شکوفه
هوش مصنوعی: اگر بلبل در باغ شروع به خواندن کند، لباس زیبا و جذاب شکوفهها را به نمایش میگذارد.
چو طافح شود از شراب سخایت
کند همچو صبح از دهان زرشکوفه
هوش مصنوعی: وقتی که از نوشیدن شراب سرخوشی ایجاد میشود، مانند صبح که زعفران میپاشند، سخنانی خوش و زیبا بر زبان میآید.
تویی دوحۀ فضل و خواجه نظامت
برین دوحۀ سایه گستر شکوفه
هوش مصنوعی: تو باغی از فضایل هستی و مانند خواجهای که در آن باغ سایهای بگسترده، تو هم بر این باغ سایهای نیکو میاندازی.
همت قرّة العین و هم میوۀ دل
نباشد ازین خوش لقاتر شکوفه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که محبوب و عزیز دل، که مظهر آرامش و شادی است، هرگز نمیتواند از میوههای دل و شادابی زندگی جدا باشد. زندگی و زیباییهای آن همیشه با هم در ارتباط هستند و نمیتوان یکی را بدون دیگری تصور کرد.
بنامیزد! آن روی و بالا نگه کن
چنان کز فراز صنوبر شکوفه
هوش مصنوعی: به زیبایی و با احترام به آنچه که دارد، به آن نظر کن و آن را به گونهای نگهدار که مانند شکوفهای از بالای درخت صنوبر درخشیده و توجهم را جلب کند.
دهد لفظ شیرین او قوّت دل
چو پرورده در شهد و شکّر شکوفه
هوش مصنوعی: صدا و کلام شیرین او به انسان قوت و قدرت میدهد، مانند اینکه گل و گیاهی که در عسل و شکر پرورش یافته باشد، قوی و شاداب میشود.
همه آرزوی دل از وی بیایی
که خود میوه ها راست مصدر شکوفه
هوش مصنوعی: تمام آرزوهای دل از اوست، زیرا او خود منبعِ شکوفهها و میوههاست.
مربّی فضلست در بدو طفلی
بطفلی بود میوه پرور شکوفه
هوش مصنوعی: مربی در ابتدای کودکی، با پرورش دادن میوهها و شکوفهها، دانش و فضیلت را به کودک میآموزد.
کنون بهر من بینوا برگ آن کن
که بینم بری زین مکرّر شکوفه
هوش مصنوعی: حالا برای من، که بیچارهام، برگ آن درخت را بیفکن تا بتوانم از این گلهای مکرر لذت ببرم.
همی تا که بر چار سوی چمنها
نهد دیده بر راه نوبر شکوفه
هوش مصنوعی: همانطور که چشمش را به تمامی اطراف باغ میگرداند، منتظر شکوفههای تازه است.
درخت از شکوفه برومند بادا
بکام دل از شاخ برخور شکوفه
هوش مصنوعی: درخت به blossoming (شکوفه) خود افتخار کند و دل انسان نیز از زیبایی و شکوفایی آن شاخ بهرهمند شود.