شمارهٔ ۱۶۷ - فی التوحید
ای جلال تو بیانها را زبان انداخته
عزت ذاتت یقین را در گمان انداخته
عقل راادراک صنعت دیده هابردوخته
نطق راوصف تو قفلی بر دهان انداخته
هرچه آنرا برنهاده دست حس و وهم وعقل
کبریایت سنگ بطلان اندر آن انداخته
یک کرشمه کرده فضلت با بنی آدم وزان
غلغلی درجان مشتی خاکیان انداخته
با حجاب کبریا دلهای مشتاقان تو
هرزمان شوری وسوزی درجهان انداخته
باکمال بی نیازی جذبه های لطف تو
دم بدم در حلق جانها ریسمان انداخته
قدرتت در آفرینش بهر فهم ناقصان
در جهان آوازه یی از کن فکان انداخته
چیست دنیای دنی؟ مشتی از این خاشاک و خس
موج دریای عطایت بر کران انداخته
در مصاف کنه ادراک تو حکم انداز عقل
در هزیمت تیربشکسته کمان انداخته
گرچه بسیاراست نامت،بی نشانی،زان خرد
نام تو در جان گرفتست ونشان انداخته
آه سرد عاشقانت هرسحر چون صبحدم
شعله های آتش اندرآسمان انداخته
بر در امرت فلکها حلقه کرده بنده وار
واختران هم خویشتن رادرمیان انداخته
در دبیرستان علم لایزالت عقل پیر
همچو طفلان از بغل لوح بیان انداخته
درضیافت خانۀ فیض نوالت منع نیست
در گشاده ست وصلادرداده، خوان انداخته
سالکان راه تو توشه ز ناکامی کنند
ورچه باشد کام عالم پیششان انداخته
جان بتو چون آورم ای درره سودای تو
صدهزاران جان ودلها رایگان انداخته؟
دردمندان غمت رادربیابان بلا
مرغ شوقت مغزخورده، استخوان انداخته
ازپی آرایش جان دست ارباب القلوب
جامۀ درد ترا برقد جان انداخته
هرکه گویا گشته دروصف تودست عزتت
همچو شمعش آتشی اندرزبان انداخته
صورت آدم بلطف وصنع خود بنگاشته
پس بقهر اهبطوا درخاکدان انداخته
برجمال سودمندی،دفع هرنا اهل را
حکمت توروی بندی اززیان انداخته
دست لطفت برگرفت ازخاک آدم را که بود
درمیان مکه وطایف چنان انداخته
آرزوی قرب توهرساعت ازروی طمع
یک جهان آواره را ازخان ومان انداخته
هرکجاکرده ز ذکرت خاکپایان حلقه یی
جبرئیل ازسدره خودرادرمیان انداخته
در دو عالم جای اودرکنج خذلان آمده
هرکرا قهرتو دور ازآستان انداخته
شمارهٔ ۱۶۶ - ایضا له یمدح الملک السّعیدنصرة الدّین محمّدبن الحسین الخرمیل: زهی برفلک سوده پرّ کلاهشمارهٔ ۱۶۸ - وله ایضاً فیه: ای ز بزرگی بدان مقام که قدرت
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای جلال تو بیانها را زبان انداخته
عزت ذاتت یقین را در گمان انداخته
هوش مصنوعی: ای جلال تو، باعث شدهای که زبانها از بیان ویژگیهای تو ناتوان شوند و عظمت وجود تو، یقین را به شک و تردید انداخته است.
عقل راادراک صنعت دیده هابردوخته
نطق راوصف تو قفلی بر دهان انداخته
هوش مصنوعی: عقل تلاش کرده تا هنر را درک کند، اما زبانش به بیان وصف تو بند شده و خاموش است.
هرچه آنرا برنهاده دست حس و وهم وعقل
کبریایت سنگ بطلان اندر آن انداخته
هوش مصنوعی: هر چیزی که حس، خیال و عقل بزرگ تو آن را ارائه میدهند، تو بر آن استدلالی قاطع کرده و آن را نادرست میدانی.
یک کرشمه کرده فضلت با بنی آدم وزان
غلغلی درجان مشتی خاکیان انداخته
هوش مصنوعی: فضیلت تو یک ناز و کرشمهای کرده که باعث شده در دل انسانها هیاهویی ایجاد شود و گروهی از خاکیان (آدمیان) تحت تأثیر آن قرار بگیرند.
با حجاب کبریا دلهای مشتاقان تو
هرزمان شوری وسوزی درجهان انداخته
هوش مصنوعی: حجاب بزرگ و عظمت تو باعث شده است که دلهای مشتاقانت در هر زمانی شوق و هیجانی در جهان ایجاد کنند.
باکمال بی نیازی جذبه های لطف تو
دم بدم در حلق جانها ریسمان انداخته
هوش مصنوعی: با وجود بی نیازی کامل، زیبایی و لطف تو دائماً در دلها تأثیر میگذارد و مانند ریسمانی به جانها وصل میشود.
قدرتت در آفرینش بهر فهم ناقصان
در جهان آوازه یی از کن فکان انداخته
هوش مصنوعی: قدرت تو در خلقت، به گونهای است که برای درک ناقص ما انسانها، صدایی از "کن فیکن" به وجود آورده است.
چیست دنیای دنی؟ مشتی از این خاشاک و خس
موج دریای عطایت بر کران انداخته
هوش مصنوعی: دنیا چیست جز تکهای از خاک و علف؟ تنها مقداری از نعمتهای تو مثل امواج دریا به ساحل رسیده است.
در مصاف کنه ادراک تو حکم انداز عقل
در هزیمت تیربشکسته کمان انداخته
هوش مصنوعی: در نبرد با عمق فهم و دانش خود، به عقل اجازه بده تا به دنبال راهی برای غلبه بر مشکلات برود، حتی اگر ابزارهایش ضعیف یا آسیب دیده باشند.
گرچه بسیاراست نامت،بی نشانی،زان خرد
نام تو در جان گرفتست ونشان انداخته
هوش مصنوعی: هرچند که نام تو بسیار شناخته شده است، اما نشانی از تو نیست. از آن عقل و خرد، نام تو در دلها نفوذ کرده و آثار و نشانههایی از تو باقی گذاشته است.
آه سرد عاشقانت هرسحر چون صبحدم
شعله های آتش اندرآسمان انداخته
هوش مصنوعی: در هر صبح زود، آههای سرد عاشقان مانند شعلههای آتش در آسمان روشن میشود.
بر در امرت فلکها حلقه کرده بنده وار
واختران هم خویشتن رادرمیان انداخته
هوش مصنوعی: در درگاه تو، آسمانها به احترام ایستادهاند و ستارهها نیز در صف ایستادهاند تا خود را در میان تو نشان دهند.
در دبیرستان علم لایزالت عقل پیر
همچو طفلان از بغل لوح بیان انداخته
هوش مصنوعی: در دبیرستان، دانش بیپایان به گونهای است که عقل پیر و با تجربه نیز مانند کودکان از سینهی مادر یادگیری را فراموش کرده و به نزدیکی علم و یادگیری میرسد.
درضیافت خانۀ فیض نوالت منع نیست
در گشاده ست وصلادرداده، خوان انداخته
هوش مصنوعی: در مهمانی فیض و نعمت تو، امتیازی وجود ندارد؛ دروازه به روی همه گشوده است و سفرهای گسترده شده است.
سالکان راه تو توشه ز ناکامی کنند
ورچه باشد کام عالم پیششان انداخته
هوش مصنوعی: سفرکنندگان راه تو، از شکستها و ناکامیهای خود بهره میبرند، حتی اگر دنیا خواستههای زیادی را جلوی آنها قرار دهد.
جان بتو چون آورم ای درره سودای تو
صدهزاران جان ودلها رایگان انداخته؟
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم جانم را به تو تقدیم کنم ای کسی که در دل من جای داری؟ هزاران جان و دل دیگر را بیدریغ فدای تو کردهام.
دردمندان غمت رادربیابان بلا
مرغ شوقت مغزخورده، استخوان انداخته
هوش مصنوعی: دردمندان در شرایط سخت و بیابان غم، به یاد تو هستند و مرغ شوقی که از عشق تو بیتاب شده، تنها استخوانی از خود به جا گذاشته است.
ازپی آرایش جان دست ارباب القلوب
جامۀ درد ترا برقد جان انداخته
هوش مصنوعی: برای زینت بخشیدن به روح، دست محبوب دلها، لباس رنجی را بر قامت جان تو افکنده است.
هرکه گویا گشته دروصف تودست عزتت
همچو شمعش آتشی اندرزبان انداخته
هوش مصنوعی: هر که درباره تو به زبان میآید، عزت و مقام تو را چون شمعی میسوزاند و به نورش میافزاید.
صورت آدم بلطف وصنع خود بنگاشته
پس بقهر اهبطوا درخاکدان انداخته
هوش مصنوعی: آفرینش انسان به لطف و هنر الهی صورت گرفته است، اما به سبب عصبانیت، او را به زمین و خاک انداختند.
برجمال سودمندی،دفع هرنا اهل را
حکمت توروی بندی اززیان انداخته
هوش مصنوعی: شکوه زیبایی مفید است و با حکمت، هر اهل بیخود را از ضرر دور میکند.
دست لطفت برگرفت ازخاک آدم را که بود
درمیان مکه وطایف چنان انداخته
هوش مصنوعی: دست مهربان تو، انسان را که در خاک و گناه غوطهور بود، از آن وضعیت نجات داد و او را در کنار امکانات و نعمتهای مکه و طایف قرار داد.
آرزوی قرب توهرساعت ازروی طمع
یک جهان آواره را ازخان ومان انداخته
هوش مصنوعی: هر ساعت به خاطر آرزوی نزدیکی به تو، دنیای پریشان و سرگردان را از خانه و کاشانهاش دور کردهام.
هرکجاکرده ز ذکرت خاکپایان حلقه یی
جبرئیل ازسدره خودرادرمیان انداخته
هوش مصنوعی: هر کجا که بخواهی و یاد خدا به زبان بیاوری، مانند حلقهای است که جبرئیل از درخت سدر به زمین انداخته است.
در دو عالم جای اودرکنج خذلان آمده
هرکرا قهرتو دور ازآستان انداخته
هوش مصنوعی: در دو جهان، جایی برای او باقی نمانده است، هر کس که با خشم تو روبهرو شده و از درگاه تو دور شده، در گوشهای بینوا مانده است.