گنجور

شمارهٔ ۱۶۶ - ایضا له یمدح الملک السّعیدنصرة الدّین محمّدبن الحسین الخرمیل

زهی برفلک سوده پرّ کلاه
سزاوار دیهیم وزیبای گاه
ملک نصرة الدّین،پناه ملوک
که خورشیدملکی وظلّ اله
نوشته کفت نام دریا برآب
فکنده دلت نام بیژن بچاه
شودچون قبا سینۀ خصم چاک
چوتوبرنهادی زآهن کلاه
ز زخم سرنیزۀ تو هنوز
نشانی بماندست برروی ماه
کمندگلوگیر تو صبح را
ببندد همی برنفس راه آه
دهد لطف تو آرزو رانوید
کند سهم تو مغز فکرت تباه
کجا نور برسایه پیشی کند
بروعدلت ار زانکه گیرد گواه؟
بفرمان توتیغ، جز کلک را
نبرّید هرگز سربی گناه
زندخنده در روی خواهندگان
دهان زر از نام تو قاه قاه
سوی شست تابد بفرمان تو
سرتیر پرتابی از نیمه راه
کمان توسختی بسی میکشد
ازآن پشت داردهمیشه دوتاه
درآن خطّه کش قهرمان رای تست
نگردد هوا برخرد پادشاه
برو بد بمژگان چشم،آفتاب
غبار درت بامدادان بگاه
گهر زان برآورد شمشیر تو
که دربحردستت رودگاه گاه
سپهر بلند از ره کهکشان
خدنگ تراساخت آماجگاه
سنان تواندر تن بدسگال
چو آبی نهفتست در زیرکاه
هلال شب عید فتح و ظفر
به ازنعل شبدیز خسرو مخواه
که روز وغا هرکجاشد پدید
بود چشم نصرت بدان جایگاه
اگرسوی گردون کندگاه خشم
کمانت بدنبال ابرو نگاه
زسهم خدنگت بروز سپید
درآید بچشم خور آب سیاه
وگرسایۀ دستت افتد براو
برآید زسنگ ترازو گیاه
بروزیکه باشد از آوای کوس
زخواب سکون فتنه را انتباه
به پشتی خنجر بودآب روی
بمقدارمردی بود قدر و جاه
شودتیره سرچشمۀ زندگی
زگردی که خیزد میان سپاه
سرنیزه سازد زدل تکیه جای
لب تیغ گردد زجان بوسه خواه
گرانیّ حمله کنددل سبک
درازیّ نیزه شود عمرکاه
براومید بیرون شو از موج خون
اجل میزند دست وپای شناه
زبس رخنه کزنیزه درتن بود
نفس را فتد در ممر اشتباه
چوروی توبیند ، بداندیش را
نماند بجز پشت کردن پناه
ببرّد زبیم تو گر ناوکت
ندارددل دشمن آن دم نگاه
کشف وار درسینه پنهان شود
سردشمن اززخم کوپال شاه
ایا پادشاهی که زیبد که عقل
بیاموزد ازعدلت آیین و راه
بدرگاه توگرکم آید رهی
بودهم زتعظیم این بارگاه
که ترسد که از دهشت آن مقام
کندپای اوزحمتی برجباه
بماناد چندان که ازبس شمار
بماند شمارندۀ سال وماه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی برفلک سوده پرّ کلاه
سزاوار دیهیم وزیبای گاه
هوش مصنوعی: به به، بر فراز آسمان کلاهی زیبا و شایسته قرار دارد که به خوبی بر سر می‌نشیند و جلوه‌گری می‌کند.
ملک نصرة الدّین،پناه ملوک
که خورشیدملکی وظلّ اله
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی می‌پردازد که در نزد پادشاهان و ملوک به عنوان پشتیبان و نجات‌دهنده شناخته می‌شود. او همچون خورشید، نشان‌دهنده قدرت و عظمت است و همچنین تحت حمایت الهی قرار دارد. این شخصیت، منبع روشنایی و هدایت برای دیگران به شمار می‌آید.
نوشته کفت نام دریا برآب
فکنده دلت نام بیژن بچاه
هوش مصنوعی: نوشته شده است که نام دریا بر روی آب گذاشته شده و دل تو نام بیژن را در دل چاه گذاشته است.
شودچون قبا سینۀ خصم چاک
چوتوبرنهادی زآهن کلاه
هوش مصنوعی: وقتی که تو از آهن کلاه را برمی‌داری، سینه‌ی دشمن چاک می‌شود مانند قبا.
ز زخم سرنیزۀ تو هنوز
نشانی بماندست برروی ماه
هوش مصنوعی: ز زخم سر نیزه‌ات هنوز اثرش بر روی ماه باقی مانده است.
کمندگلوگیر تو صبح را
ببندد همی برنفس راه آه
هوش مصنوعی: کمند زیبای تو، نفس را در صبح می‌بندد و بر راه آه می‌افکند.
دهد لطف تو آرزو رانوید
کند سهم تو مغز فکرت تباه
هوش مصنوعی: محبت‌های تو آرزوهای مرا برآورده می‌کند، اما سهم تو از فکر و ذهن من هدر می‌رود.
کجا نور برسایه پیشی کند
بروعدلت ار زانکه گیرد گواه؟
هوش مصنوعی: نور نمی‌تواند از سایه جلو بیفتد، مگر این که عدالت گواهی دهد و برتری یابد.
بفرمان توتیغ، جز کلک را
نبرّید هرگز سربی گناه
هوش مصنوعی: به فرمان تو، فقط با نیرنگ می‌توان به هدف رسید و هرگز به کسی که گناهی ندارد، آسیبی نرسانید.
زندخنده در روی خواهندگان
دهان زر از نام تو قاه قاه
هوش مصنوعی: زندگی با خنده بر چهره کسانی که منتظرند، همراه است و سخن گفتن از نام تو به مانند طلا در دهان است و موجب شادی و خنده بسیار می‌شود.
سوی شست تابد بفرمان تو
سرتیر پرتابی از نیمه راه
هوش مصنوعی: در اینجا به این معناست که وقتی تو بخواهی، تیرکمان آماده است تا به هدفی که در نظر داری، پرتاب شود، حتی اگر از دور باشد. به عبارتی، اراده و دستوری که تو می‌دهی، باعث می‌شود که همه چیز برای رسیدن به هدف آغاز شود.
کمان توسختی بسی میکشد
ازآن پشت داردهمیشه دوتاه
هوش مصنوعی: کمان به شدت سختی را تحمل می‌کند و همیشه دو طرف خود را کشیده نگه می‌دارد.
درآن خطّه کش قهرمان رای تست
نگردد هوا برخرد پادشاه
هوش مصنوعی: در آن منطقه، قهرمان رأی تو است و نباید اجازه بدهی که بر خرد و اندیشه پادشاه تأثیر بگذارد.
برو بد بمژگان چشم،آفتاب
غبار درت بامدادان بگاه
هوش مصنوعی: برو و با مژگان چشم خود، آفتاب را از روی غبار پاک کن، در صبح‌های زود.
گهر زان برآورد شمشیر تو
که دربحردستت رودگاه گاه
هوش مصنوعی: از آن جواهر که تو به عنوان شمشیر برداشته‌ای، در دریا مانند رودخانه‌ای جاری می‌شود.
سپهر بلند از ره کهکشان
خدنگ تراساخت آماجگاه
هوش مصنوعی: آسمان وسیع به وسیله کهکشان مانند تیرکی ساخته شده است که هدفی را نشانه گرفته است.
سنان تواندر تن بدسگال
چو آبی نهفتست در زیرکاه
هوش مصنوعی: قوای جسمانی و قدرت فردی، مانند آبی است که در زیر کاه پنهان شده است؛ ظاهراً نامحسوس و کمتر دیده می‌شود، اما در واقع وجود دارد و می‌تواند در مواقع لازم به ظهور برسد.
هلال شب عید فتح و ظفر
به ازنعل شبدیز خسرو مخواه
هوش مصنوعی: در شب عید پیروزی، خوشحالی و برکت هلال ماه بهتر از نشانه‌های دیگر است.
که روز وغا هرکجاشد پدید
بود چشم نصرت بدان جایگاه
هوش مصنوعی: هر کجا که جنگ و نبرد باشد، چشم پیروزی به آن مکان دوخته شده است.
اگرسوی گردون کندگاه خشم
کمانت بدنبال ابرو نگاه
هوش مصنوعی: اگر خشم کمان تو به سمت آسمان برود، باید دنبال ابرویت نگاه کنم.
زسهم خدنگت بروز سپید
درآید بچشم خور آب سیاه
هوش مصنوعی: بخشی از آثار تو باعث می‌شود که در صبحگاه، روشنی و سپیدی در چشمم بیافتد و برعکس، در میان آب‌های تیره و سیاه، زرق و برق خاصی پیدا کنم.
وگرسایۀ دستت افتد براو
برآید زسنگ ترازو گیاه
هوش مصنوعی: اگر دستتو بر روی او بیافکنی، از سنگ ترازوی گیاه سر بلند خواهد کرد.
بروزیکه باشد از آوای کوس
زخواب سکون فتنه را انتباه
هوش مصنوعی: در روزی که صدای طبل به گوش برسد، از خواب آرام، انسان‌ها از خواب غفلت بیدار می‌شوند و نشانه‌های هرج و مرج را درک می‌کنند.
به پشتی خنجر بودآب روی
بمقدارمردی بود قدر و جاه
هوش مصنوعی: خنجر که پشت آن را می‌پوشاند، به نوعی نشانه‌ای از مردانگی و شجاعت است و نشان‌دهنده‌ی مقام و ارزش و اعتبار شخصی است. به زبان ساده‌تر، وجود خنجر بیانگر قدرت و جایگاه اجتماعی افراد است.
شودتیره سرچشمۀ زندگی
زگردی که خیزد میان سپاه
هوش مصنوعی: زندگی از منبعی تاریک و کدر ناشی می‌شود که از میان گروهی در حال جنبش برمی‌خیزد.
سرنیزه سازد زدل تکیه جای
لب تیغ گردد زجان بوسه خواه
هوش مصنوعی: دل می‌خواهد که جایگاه تکیه‌گاه لب باشد و جان، با بوسه‌ای به تیغ تبدیل گردد.
گرانیّ حمله کنددل سبک
درازیّ نیزه شود عمرکاه
هوش مصنوعی: اگر دشواری و سختی به سراغت بیاید، در کنار آن می‌تواند آرامش و طول عمر نیز به تو هدیه دهد.
براومید بیرون شو از موج خون
اجل میزند دست وپای شناه
هوش مصنوعی: از موج خون بیرون بیا، چرا که مرگ در حال نزدیک شدن است و نشان از آن است که تو در حال غرق شدن هستی.
زبس رخنه کزنیزه درتن بود
نفس را فتد در ممر اشتباه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نفس انسان به قدری در بواطن وجودش نفوذ و رخنه دارد که ممکن است در مسیر نادرست گام بگذارد و به اشتباه بیفتد. این موضوع به آسیب‌پذیری نفس و تأثیرات منفی محیط و افکار اشاره دارد.
چوروی توبیند ، بداندیش را
نماند بجز پشت کردن پناه
هوش مصنوعی: وقتی کسی از تو بداندیشی کند، دیگر راهی جز این ندارد که به او پشت کند و از او فاصله بگیرد.
ببرّد زبیم تو گر ناوکت
ندارددل دشمن آن دم نگاه
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به دشمن بترسی، او به تو آسیب نمی‌زند. از خودت مطمئن باش و نگران نباش.
کشف وار درسینه پنهان شود
سردشمن اززخم کوپال شاه
هوش مصنوعی: اگر دشمن به طور مخفیانه در دل خود زخم ناشی از کارهای شاه را حس کند، به تدریج این احساس او را سرد و بی‌احساس می‌کند.
ایا پادشاهی که زیبد که عقل
بیاموزد ازعدلت آیین و راه
هوش مصنوعی: آیا پادشاهی هست که شایسته باشد که از عدل، آداب و روش‌های درست زندگی را بیاموزد؟
بدرگاه توگرکم آید رهی
بودهم زتعظیم این بارگاه
هوش مصنوعی: اگر در درگاه تو بیایم، در حالی که سر به زیر و مغرور از عظمت تو شده‌ام.
که ترسد که از دهشت آن مقام
کندپای اوزحمتی برجباه
هوش مصنوعی: آن کسی که از ترس آن مقام و موقعیت، زحمت و تلاشی برای رسیدن به آن نکند، در واقع خود را از آن جایگاه دور می‌سازد.
بماناد چندان که ازبس شمار
بماند شمارندۀ سال وماه
هوش مصنوعی: بمان تا زمانی که تعداد سال‌ها و ماه‌ها به حدی زیاد شود که دیگر نتوان آنها را شمرد.