گنجور

شمارهٔ ۱۶۰ - ایضاً له

بزرگوارا! صدرا! تو از تن آسانی
خبر نداری از رنج بی نهایت من
نگویی آخر بی آنکه او گناهی کرد
چرا دریغ بود از فلان عنایت من
دمی نباشد کز صوب بی عنایتیت
برید عزل نیاید سوی ولایت من
قفای محنت بسیار میخورم بی آن
که روشنست بنزدیک کس جنایت من
خلاقت چو منی جستن از بزرگی نیست
که خود پدید بود ابتدا و غایت من
گرفتم آنکه ز من صد گناه حادث شد
نه واجبست بر انعام تو رعایت من؟
مرا توقّع آن بد که اهل زلّت را
برات امن رسد از تو در حمایت من
کجا تصوّر کردم که بی خطا و زلل
بکام خویش رسد دشمن از سعایت من
روا مدار که ناگه ز سورة الاخلاص
چنین بیک ره منسوخ گردد آیت من
مرا بفضل خدا هست آن قدر هنری
که سوی عیش مهّنا کند هدایت من
منم که گر سخنم را سپهر دریابد
برای فخر عطارد کند روایت من
اگر بخدمت گردون سرم فرود آید
همه ز قرص مه و خور دهد جرایت من
کشند حلقه پیراهنش سپاه قبول
هر آن کجا که هنر بر کشید رایت من
مده بدست خران مالشم که حیف بود
که ریش گاوی گوید: زهی کفایت من
ترا چه گوید و در حقّ من چه فرض کند؟
کسی که بشنود از دیگران حکایت من
نشسته من بسپاهان سفیر اشعارم
بچار گوشۀ عالم برد شکایت من

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بزرگوارا! صدرا! تو از تن آسانی
خبر نداری از رنج بی نهایت من
هوش مصنوعی: ای بزرگوار! ای صدرا! تو هیچ اطلاعی از سختی‌ها و زحمت‌های بی‌پایان من نداری، چرا که در روزگاری آسایش زندگی می‌کنی.
نگویی آخر بی آنکه او گناهی کرد
چرا دریغ بود از فلان عنایت من
هوش مصنوعی: نگو که چرا من به او بی‌دلیل بی‌مهری کردم؛ او که هیچ خطایی نکرده بود و نباید از محبت من محروم می‌شد.
دمی نباشد کز صوب بی عنایتیت
برید عزل نیاید سوی ولایت من
هوش مصنوعی: هیچ لحظه‌ای نیست که از سوی بی‌توجهی تو، ارتباط من قطع شود و به حاکمیت و سلطنت من بازنگردد.
قفای محنت بسیار میخورم بی آن
که روشنست بنزدیک کس جنایت من
هوش مصنوعی: من از درد و رنج بسیار رنج می‌برم، بدون آنکه کسی از نزدیک در مورد گناه من چیزی بداند یا قضاوتی داشته باشد.
خلاقت چو منی جستن از بزرگی نیست
که خود پدید بود ابتدا و غایت من
هوش مصنوعی: خلاقیت تو، مانند من، نمی‌تواند از بزرگی فاصله بگیرد، چون خودت آغاز و پایان را به وجود آورده‌ای.
گرفتم آنکه ز من صد گناه حادث شد
نه واجبست بر انعام تو رعایت من؟
هوش مصنوعی: من کسی را در نظر دارم که به خاطر من صد گناه انجام داده است، اما آیا بر تو لازم نیست که به خاطر من مرا رعایت کنی؟
مرا توقّع آن بد که اهل زلّت را
برات امن رسد از تو در حمایت من
هوش مصنوعی: من امید ندارم که تو بتوانی به کسانی که در اشتباهند، کمک و حمایت کنی تا از خطر رهایی یابند.
کجا تصوّر کردم که بی خطا و زلل
بکام خویش رسد دشمن از سعایت من
هوش مصنوعی: هرگز فکر نمی‌کردم که دشمن من بتواند به خواسته‌اش برسد و بدون خطا و اشتباه به هدفش دست پیدا کند، در حالی که من او را به بدی و زشتی یاد کرده‌ام.
روا مدار که ناگه ز سورة الاخلاص
چنین بیک ره منسوخ گردد آیت من
هوش مصنوعی: مشتاقم که این نکته را در نظر بگیری که ناگهان ممکن است آیه‌ام به خاطر خواندن یک سوره به کلی بی‌اعتبار شود.
مرا بفضل خدا هست آن قدر هنری
که سوی عیش مهّنا کند هدایت من
هوش مصنوعی: خدا را شکر که آنقدر استعداد دارم که مرا به سمت لذت و خوشی هدایت می‌کند.
منم که گر سخنم را سپهر دریابد
برای فخر عطارد کند روایت من
هوش مصنوعی: من کسی هستم که اگر آسمان به سخنانم گوش دهد، به خاطر افتخار، داستان من را مانند عطارد نقل خواهد کرد.
اگر بخدمت گردون سرم فرود آید
همه ز قرص مه و خور دهد جرایت من
هوش مصنوعی: اگر ستاره‌های آسمان به من نزدیک شوند، حتی از نور ماه و خورشید هم برای من بهره‌ای نخواهد بود؛ زیرا آنچه که من می‌خواهم تنها در پایین آمدن خدمت آسمان است.
کشند حلقه پیراهنش سپاه قبول
هر آن کجا که هنر بر کشید رایت من
هوش مصنوعی: وقتی که هنرش را به نمایش می‌گذارد، سپاه عشق به دنبالش می‌آید و حلقه زیر پیراهنش، نشانه‌ای از پیروزی و جاذبه‌اش است. هر جا که هنر او خود را نشان دهد، به راحتی افراد را جذب می‌کند.
مده بدست خران مالشم که حیف بود
که ریش گاوی گوید: زهی کفایت من
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که نباید ثروت و دارایی‌ات را به افرادی بی‌توجه و نالایق بسپاری، زیرا این کار به نوعی بی‌احترامی به آن مال است. در واقع، این بیانگر این است که هر کس باید ارزش و اهمیت دارایی‌اش را درک کند و آن را در اختیار کسانی قرار ندهد که لایق آن نیستند.
ترا چه گوید و در حقّ من چه فرض کند؟
کسی که بشنود از دیگران حکایت من
هوش مصنوعی: او در مورد من چه نظری خواهد داشت و چه تصوّری درباره‌ام خواهد کرد؟ آنچه دیگران از من می‌گویند، چه تاثیری بر او خواهد گذاشت؟
نشسته من بسپاهان سفیر اشعارم
بچار گوشۀ عالم برد شکایت من
هوش مصنوعی: من در سپاهان نشسته‌ام و به عنوان پیام‌آور اشعارم به چهار گوشه دنیا شکایت خود را می‌برم.