شمارهٔ ۱۵۶ - فاجابه
اثیرالدین را رسمست بر زبان قلم
پیام روح قدس دم بدم ادا کردن
بنوک کلک گهر را جگر همی سفتن
بگام صیت مجارات با صبا کردن
چرا زتیغ زبانت گهر همی بارد
گهر زتیغ چو مشکل توان جدا کردن؟
چو تو همی زنی خشک طوطی انگیزی
عجب نباشد از چوب اژدها کردن
انامل تو چو گردد سوار زرده ی کلک
ز طاعتش نتواند خرد ابا کردن
ز زنگبار خورد آب و دم بروم زند
عنان او نتوان از بنان رها کردن
اگرچه هر نفس اندر سرآید از سرعت
بدولت تو بود ایمن از خطا کردن
شکر ز طوطی و طوطی ز شکر آموزد
حکایت سخنانت بذوق وا کردن
چو نکته های تو از پرده روی بنماید
ستاره را نبود روی جز قفا کردن
سخن ز مدح تو بیگانگی همی جوید
که مشکلست درین بحر آشنا کردن
شروع در غرضی کان بعجز انجامد
هزار بار ز کردن بهست نا کردن
من از مکارم اخلاقت ای خلاصۀ فضل
خجل شدم ز بس انواع لطفها کردن
چو در هوای تو داعی دم خلوص زند
زلال را نرسد دعوی صفا کردن
چو نیست قوّت انشا، چه حیلتست مرا
بجزا عادت لفظ تو چون صدا کردن؟
براه مدح تو چون پای فکر آبله شد
مرا بدست چه باشد بجز دعا کردن
سخن خریدم و آنرا سخن عوض دادم
سخن فروشی نتوان بشهر ما کردن
هم از کساد سخن باشد اهل معنی را
بمن یزید، سخن را سخن بها کردن
شمارهٔ ۱۵۵ - و قال ایضا: زهی گرفته به تیغ زبان جهان سخنشمارهٔ ۱۵۷ - وله فی الصدر شرف الدین افتخار العراق علی ادام الله ظله: زهی شگرف نوالی که بر کرم فرضست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اثیرالدین را رسمست بر زبان قلم
پیام روح قدس دم بدم ادا کردن
هوش مصنوعی: اثیرالدین با قلم خود پیام روح القدس را به طور مداوم و پیوسته بیان میکند.
بنوک کلک گهر را جگر همی سفتن
بگام صیت مجارات با صبا کردن
هوش مصنوعی: به نوک قلم، سنگی باارزش را محکم نگه داشتن، در حالی که با نسیم صبحگاهی به شکوهمندی و زیبایی زندگی میپردازیم.
چرا زتیغ زبانت گهر همی بارد
گهر زتیغ چو مشکل توان جدا کردن؟
هوش مصنوعی: چرا از لبهی زبان تو مثل جواهری میدرخشد، در حالی که مثل لبهی شمشیر نمیتوانی مشکلی را جدا کنی؟
چو تو همی زنی خشک طوطی انگیزی
عجب نباشد از چوب اژدها کردن
هوش مصنوعی: وقتی تو به طوطی خشک و بیجان عصای خود را میزنی، چه عجیب است که آن عصا به شکل اژدها درآید.
انامل تو چو گردد سوار زرده ی کلک
ز طاعتش نتواند خرد ابا کردن
هوش مصنوعی: اگر انگشتان تو بر زین فرمانروایی پای بگذارند، خرد از اطاعت او ناتوان خواهد بود و نمیتواند در برابرش سرکشی کند.
ز زنگبار خورد آب و دم بروم زند
عنان او نتوان از بنان رها کردن
هوش مصنوعی: از زنگبار آب نوشیدم و وقتی میخواهم بروم، نمیتوانم افسار او را از دستم رها کنم.
اگرچه هر نفس اندر سرآید از سرعت
بدولت تو بود ایمن از خطا کردن
هوش مصنوعی: هر چند هر لحظه ممکن است به سرنوشت نزدیک شویم، اما در هر حال باید از اشتباه کردن در امان باشیم.
شکر ز طوطی و طوطی ز شکر آموزد
حکایت سخنانت بذوق وا کردن
هوش مصنوعی: طوطی از شیرینی شکر یاد میگیرد و این شیرینی موجب میشود که او توانایی سخن گفتن پیدا کند. سخنان تو نیز باعث ایجاد شوق و نشاط در دیگران میشود.
چو نکته های تو از پرده روی بنماید
ستاره را نبود روی جز قفا کردن
هوش مصنوعی: وقتی نکات لطیف و ظریف تو از پرده بیرون بیاید، ستارهای نخواهد بود که جز از پشت به آن نگاه شود.
سخن ز مدح تو بیگانگی همی جوید
که مشکلست درین بحر آشنا کردن
هوش مصنوعی: سخن درباره تو و ستایش تو به راحتی امکانپذیر نیست، زیرا در این دریای گسترده، آشنا کردن دیگران با تو کار دشواری است.
شروع در غرضی کان بعجز انجامد
هزار بار ز کردن بهست نا کردن
هوش مصنوعی: اگر کار یا هدفی را آغاز کنی که به خاطر ناتوانی به نتیجه نرسد، بهتر است که هزار بار تلاش کنی و رها کنی تا اینکه به بیفایده بودن آن ادامه دهی.
من از مکارم اخلاقت ای خلاصۀ فضل
خجل شدم ز بس انواع لطفها کردن
هوش مصنوعی: من از خوبیها و اخلاق نیکت شرمندهام، چون به خاطر لطفها و مهربانیهای فراوانی که به من کردی، احساس کوچکی میکنم.
چو در هوای تو داعی دم خلوص زند
زلال را نرسد دعوی صفا کردن
هوش مصنوعی: وقتی در عشق تو کسی به صمیمیت و خلوص دل میزند، آب زلال نمیتواند ادعای پاکی و صفا کند.
چو نیست قوّت انشا، چه حیلتست مرا
بجزا عادت لفظ تو چون صدا کردن؟
هوش مصنوعی: وقتی قدرت بیان نداشته باشم، چه ترفندی میتوانم به کار ببرم که غیر از عادت کلمات تو، مثل صدا زدن باشد؟
براه مدح تو چون پای فکر آبله شد
مرا بدست چه باشد بجز دعا کردن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زمانی که من در ستایش و تعریف تو به اندازهی فکر و هوش خودم ضعیف شدهام، چه چیز دیگری جز دعا کردن از من برمیآید. یعنی در شرایطی که توان و ظرفیت من محدود است، تنها راهی که میتوانم به تو و کمبود خودم ابراز کنم، دعا و آرزو برای تو است.
سخن خریدم و آنرا سخن عوض دادم
سخن فروشی نتوان بشهر ما کردن
هوش مصنوعی: من کلامی را خریدم و آن را با کلامی دیگر عوض کردم. اما در شهر ما نمیشود کلام فروخت.
هم از کساد سخن باشد اهل معنی را
بمن یزید، سخن را سخن بها کردن
هوش مصنوعی: اگر حرفی از کسانی شنیده شود که اهل اندیشه و معنی هستند، میتواند به من افزوده شود. باید بدانیم که حقیقت کلام ارزش دارد و سخن باید به درستترین شکل بیان شود.