گنجور

شمارهٔ ۱۴۴ - و قال ایضاً

فلک قدرا من آن دیدم زجودت
که عشر آن زبحر و کان نبینم
چو بینم روی تو یادم نیاید
اگر هرگز خور رخشان نبینم
چون من در آرزوی خدمت تست
فلک را هرزه سرگردان نبینم
ز اخلاق کریمت هر چه گویم
برون از بحشش و احسان نبینم
چرا باید که از انعام عامت
نصیب خویش جز حرمان نبینم؟
نخواهد بود روزی در زمانه
که من صد گونه غم بر جان نبینم
از آن الطاف معهود تو امروز
چرا باید که صد چندان نبینم؟
غمی زاید مرا از چرخ هر روز
که پایانش بصد دستان نبینم
تویی درمان من زین درد دلها
چه درمانست چون درمان نبینم؟
نباشد یک زمان کز دشمن و دوست
خجالت های بی پایان نبینم
فراوانند چون من بندگانت
ولیکن کارکس زین سان نبینم
ز چندان آبرو در خدمت تو
نصیب خویش جز خذلان نبینم
دبین قانع شوم من کز سرایت
برون از صفّه و ایوان نبینم
ز صد نوبت که سوی خدمت آیم
بجز پیشانی دربان نبینم
بسر سختی او خایسک نبود
چو پیشانی او سندان نبینم
بدندان میزند با من و گرچه
خود او را در دهان دندان نبینم
نمایم پشت چون رویش ببینم
که با آن روی روی آن نبینم
عنان از خلد برتابم ز خجلت
اگر ترحیبی از رضوان نبینم
چو سنبل سربتابم از گلستان
اگر رخسار گل خندان نبینم
روا باشد پس از چندین تکاپوی
که آب روی و روی نان نبینم
حدیث لوت و بی برگی رها کن
که این معنی ز تو پنهان نبینم
غذای جان من لفظ خوش تست
بترک این بگفت آسان نبینم
بفرما در حق من آنقدر سعی
که باری محنت هجران نبینم
چو من از لطف تو آن دیده باشم
توانم کرد کاکنون آن نبینم؟

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فلک قدرا من آن دیدم زجودت
که عشر آن زبحر و کان نبینم
هوش مصنوعی: من از بزرگی و کرم تو به قدری شگفت‌زده شدم که ده برابر آن را در دریا دیده‌ام، اما هیچ‌گاه نتوانستم به عظمتی که تو داری، پی ببرم.
چو بینم روی تو یادم نیاید
اگر هرگز خور رخشان نبینم
هوش مصنوعی: هرگاه که چهره‌ی تو را ببینم، به خاطر نمی‌آورم که اگر هرگز بر افروختگی رخش را نمی‌دیدم، چه حالتی داشتم.
چون من در آرزوی خدمت تست
فلک را هرزه سرگردان نبینم
هوش مصنوعی: وقتی من آرزوی خدمت به تو را دارم، نمی‌توانم فلک را بی‌هدف و سرگردان ببینم.
ز اخلاق کریمت هر چه گویم
برون از بحشش و احسان نبینم
هوش مصنوعی: هر چه درباره ویژگی‌های نیک و کرامت تو بگویم، باز هم از بخشش و مهربانی تو چیزی نمی‌بینم.
چرا باید که از انعام عامت
نصیب خویش جز حرمان نبینم؟
هوش مصنوعی: چرا باید برکت‌ها و نعمت‌های عمومی را ببینم و تنها نصیب من از آن‌ها محرومیت باشد؟
نخواهد بود روزی در زمانه
که من صد گونه غم بر جان نبینم
هوش مصنوعی: هرگز روزی نخواهد آمد که من در این دنیا نبینم که صد نوع غم بر روحم سنگینی می‌کند.
از آن الطاف معهود تو امروز
چرا باید که صد چندان نبینم؟
هوش مصنوعی: چرا امروز باید کمتر از آن محبت‌های همیشگی‌ات را ببینم؟
غمی زاید مرا از چرخ هر روز
که پایانش بصد دستان نبینم
هوش مصنوعی: هر روز به من غم و اندوهی می‌افزاید، چون نمی‌بینم که این دوران به پایان برسد و از این وضعیت رهایی یابم.
تویی درمان من زین درد دلها
چه درمانست چون درمان نبینم؟
هوش مصنوعی: تو تنها امید و درمان من هستی، اما در این درد و رنجی که دارم، چه درمانی وجود دارد وقتی که هیچ نشانه‌ای از درمان نمی‌بینم؟
نباشد یک زمان کز دشمن و دوست
خجالت های بی پایان نبینم
هوش مصنوعی: من نمی‌خواهم هیچ زمانی از خجالت‌های بی‌پایان که از طرف دشمن و دوست بر من تحمیل می‌شود، رنج ببرم.
فراوانند چون من بندگانت
ولیکن کارکس زین سان نبینم
هوش مصنوعی: بسیاری از بندگان مانند من وجود دارند، اما من چنین حالتی را در کمتر کسی مشاهده کرده‌ام.
ز چندان آبرو در خدمت تو
نصیب خویش جز خذلان نبینم
هوش مصنوعی: به خاطر علاقه و احترامی که برای تو دارم، جز ناامیدی و شکست چیزی عاید من نمی‌شود.
دبین قانع شوم من کز سرایت
برون از صفّه و ایوان نبینم
هوش مصنوعی: من امیدوارم که راضی شوم و از آستان تو دور نشوم و دیگر زیبایی‌های زندگی را نبینم.
ز صد نوبت که سوی خدمت آیم
بجز پیشانی دربان نبینم
هوش مصنوعی: هر بار که به خدمت می‌روم، جز پیشانی دربان کسی را نمی‌بینم.
بسر سختی او خایسک نبود
چو پیشانی او سندان نبینم
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که با وجود سختی‌ها و مشکلات، اگر کسی مسئولیت‌هایی را بر عهده گیرد، نشان‌دهنده‌ی قدرت و استقامت اوست. بنابراین نمی‌توان به راحتی او را نادیده گرفت یا کم اهمیت تصور کرد.
بدندان میزند با من و گرچه
خود او را در دهان دندان نبینم
هوش مصنوعی: او با دندان‌هایش به من حمله می‌کند، اما هرچند که خود او را در دهان دندان نمی‌بینم.
نمایم پشت چون رویش ببینم
که با آن روی روی آن نبینم
هوش مصنوعی: به پشت خود نگاه می‌کنم تا چهره‌اش را ببینم، اما با آن چهره نمی‌توانم روی او را مشاهده کنم.
عنان از خلد برتابم ز خجلت
اگر ترحیبی از رضوان نبینم
هوش مصنوعی: اگر در بهشت نشانه‌ای از رحمت و لطف خدا نبینم، از شرم و ناراحتی نمی‌توانم در آنجا باقی بمانم.
چو سنبل سربتابم از گلستان
اگر رخسار گل خندان نبینم
هوش مصنوعی: اگر مانند سنبل از گلستان سر بلند کنم، ولی نتوانم چهره‌ی خندان گل را ببینم، این کار برایم بی‌فایده است.
روا باشد پس از چندین تکاپوی
که آب روی و روی نان نبینم
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر ناامیدی و frustration از تلاش‌های بی‌نتیجه است. شخصی پس از سختی‌ها و تلاش‌های بسیار احساس می‌کند که به نتیجه‌ای مطلوب نرسیده و در نهایت، دیگر هیچ چیزی برایش اهمیت ندارد، حتی نیازهای ابتدایی مانند غذا. این نشان‌دهنده‌ی احساس خستگی و یأس از زندگی و تلاش‌هایش است.
حدیث لوت و بی برگی رها کن
که این معنی ز تو پنهان نبینم
هوش مصنوعی: داستان لوت و بی ثمری آن را فراموش کن، زیرا می‌دانم که تو از این مفهوم آگاهی داری.
غذای جان من لفظ خوش تست
بترک این بگفت آسان نبینم
هوش مصنوعی: غذای روح من کلمات زیبا و خوشایند تو هستند. از این رو، به راحتی نمی‌توانم به این موضوع بی‌توجهی کنم.
بفرما در حق من آنقدر سعی
که باری محنت هجران نبینم
هوش مصنوعی: لطفاً برای من به اندازه‌ای تلاش کن که دیگر دردی از جدایی نکشم.
چو من از لطف تو آن دیده باشم
توانم کرد کاکنون آن نبینم؟
هوش مصنوعی: اگر من از محبت و لطف تو بهره‌مند شده‌ام، پس می‌توانم کارهای شگفت‌انگیز انجام دهم؛ حالا که تو را نمی‌بینم، چگونه می‌توانم این کارها را انجام دهم؟