گنجور

شمارهٔ ۱۴۱ - وله ایضاً

من که از دور چرخ ممتخم
وز اسیران گردش ز منم
همچون صبح ار برآورم نفسی
آتش اندر همه جهان فکنم
نه شکیبایی خموش شدن
نه دلیری و برگ دم زدنم
حاصلی نیست از وجود دخودم
زان ملول از وجود خویشتنم
همچو لاله ز سوز دل بدرم
ور ز خارا کنند پیرهنم
داده یی شرح جورهای فلک
بس شگفت آید از تو این سخنم
مگر از اتّحاد مفرط ما
بتوظن برد آسمان که منم
با تو گفتم شکایتی گویم
بستدی آن حکایت از دهنم
چون تو با کاروبار این گویی
من چه ناموس خویشتن شکنم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من که از دور چرخ ممتخم
وز اسیران گردش ز منم
هوش مصنوعی: من که از دور به چرخ بی‌رحم نگاه می‌کنم و مانند زندانیانی هستم که گرفتار گردش بی‌پایان آن‌اند.
همچون صبح ار برآورم نفسی
آتش اندر همه جهان فکنم
هوش مصنوعی: اگر مانند صبح از خواب بیدار شوم، نفسی عمیق می‌کشم که آتش را در سراسر جهان پخش کنم.
نه شکیبایی خموش شدن
نه دلیری و برگ دم زدنم
هوش مصنوعی: به معنای این است که نه می‌توانم در سکوت منتظر بمانم و نه جرات دارم برای بیان احساسات و افکارم قدمی بردارم.
حاصلی نیست از وجود دخودم
زان ملول از وجود خویشتنم
هوش مصنوعی: هیچ دستاوردی از وجود من نیست، به همین خاطر از وجود خودم خسته‌ام.
همچو لاله ز سوز دل بدرم
ور ز خارا کنند پیرهنم
هوش مصنوعی: مانند لاله‌ای که از دل سوزانم می‌روید، اگر پیراهنم را از سنگ و خار بسازند.
داده یی شرح جورهای فلک
بس شگفت آید از تو این سخنم
هوش مصنوعی: در مورد ناملایمات و سختی‌هایی که تقدیر و سرنوشت برای انسان به ارمغان می‌آورد، صحبت می‌کنم و این سخنانم از تو بسیار شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد.
مگر از اتّحاد مفرط ما
بتوظن برد آسمان که منم
هوش مصنوعی: آیا می‌توان با اتحاد شدید ما، آسمان را به فرود آورد که من همان هستم؟
با تو گفتم شکایتی گویم
بستدی آن حکایت از دهنم
هوش مصنوعی: با تو صحبت کردم که از شکایتی بگویم، ولی تو آن داستان را از دلم گرفتای.
چون تو با کاروبار این گویی
من چه ناموس خویشتن شکنم
هوش مصنوعی: زمانی که تو به کارهای خود مشغول هستی، من چرا باید به خودم آسیب بزنم یا حرمت خود را نادیده بگیرم؟