شمارهٔ ۱۲۸ - و قال ایضاً یمدح الصّاحب المعظّم نظام الدّین محمّد طاب ثراه
بنا میزد! بنا میزد !زهی گیتی بتو خرّم
ندیده دیدۀ افلاک مانند تو در عالم
زشرم بیت معمورت، طبایع منحرف ارکان
زرشک سقف مرفوعت، شده هفت آسمان درهم
زشاخت سرزنش دیده، نهال سدره و طوبی
ز حوضت در خوی خجلت، زهاب کوثر و زمزم
فراز اصل بنیاد تو پنهان خانۀ قارون
فرود سقف ایوانت، وثاق عیسی مریم
زوایای تو ظاهر کرده لطف خاطر مانی
ستون های تو برخود بسته زور با زوی رستم
فلک با زیردستانت، گه و بیگاه هم زانو
زحل با پاسبانت، شب و شبگیر ها هم دم
جهان از فتنه پرطوفان و وضعت کشتی عصمت
زمین از زخم مالامال و شکلت حقّۀ مرهم
دلی کز گردش گردون، درو صد چونه غم باشد
چو دم زد در هوای تو، بخاصیّت شود بی غم
نه در اطراف ارکانت مجال پستی و سستی
نه بر رخسار ایوانت غبار اشهب وادهم
نبات صحن بستانت، بسان نیشکر شیرین
حروف ونقش دیوارت، بشکل اجزاء او معجم
دماغی کو ببوید از سپر غمهای خوشبویت
پس گوش افکند حالی، حدیث غم چو اسپرغم
دونده، در چمن هایت، فلک همچو صبا و اله
زده در رستنیهایت، ستاره چنگ چون شنبم
ازآن مسجود شد آدم، مر ارواح ملایک را
کزین بخت آشیان برند خاک طینت آدم
وطن در سایه ات کر دست نور دیدۀ دولت
ازین شد طاق ایوانت چو ابروی بتان باخم
مربّع هیأتت آمد، نگین حلقۀ گردون
برو القاب خاص خواجه همچون نقش برخاتم
جهان دانش و معنی، وزیر مشرق و مغرب
نظام الدّین و الدّنیا، همایون صاحب اعظم
محمّدآنکه در مهرش، چنان شد ملک دل بسته
که اندر میم نامش گشت میم مملکت مد غم
از الفاظ شکر ریزش دهان آرزو شیرین
ز القاب همایونش، لباس سروری معلم
کمال جود او پوشد در آتش کسوت اطلس
فروغ رای او سازد، زخشت پخته جام جم
شود دندان اجرامش ، شکسته در دهن یک یک
اگر روزی دهان صبح بی یادش بر آرد دم
همی سازد فلک از بهر خیل بندگان او
زماه چارده طاسک، ز زلف تیره شب پرچم
زهی اجرام علوی را، فروغ رای تو صیقل
زهی اسرار گردونرا، ضمیر پاک تو محرم
زنفخ صورکی گردد چراغ اختران کشته ؟
اگر رایت بود معمار این پیروزه گون طارم
گر ابر تیره دل خواهد که با دستت زند پهلو
چنان دانم که اندر مغز او سوداست مستحکم
که دریا باهمه فسحت، که او دارد، درین سودا
فراوان غوطۀ خود داد و عشری زو نیامد هم
تعالی الله! چه کلکست این؟ که همچو مرغکی دانا
همی پوید بفرق سر، معاش عالمی دردم
همه راز فلک پیدا، از آن خاموشی پی کرده
همه کار جهان مضبوط، از آن نی پارۀ ملهم
دوشق از بهر آن آمد زبان او که تا بخشد
یکی مردوستانرا نوش و دیگر دشمنان راسم
برد زوپشت دشمن کسر چون جزما دهد نوکش
لب امّید را فتح و کنار آرزو راضم
بپاسخ دادن سائل صربر او چنان دلکش
که در یک پرده برسازی مجاور گشته زیروبم
جهان صدرا که داند کرد جز دریا چون تو ؟
بناهایی چنین زیبا، عماراتی چنین معظم
چو رای عالم آرایت، نهادش روشن و عالی
چو حزم پای برجایت، اساسش ثابت ومحکم
از اقبال تو چون کعبه، جهات او همه قبله
زدیدار تو چون جنّت، درو دیوار او خرّم
خرد بر صورتش عاشق، کرم در ساحتش ساکن
زبان از نعمت او قاصر ،سخن ز وصف اومعجم
همی تا گردش افلاک دارد خلق عالم را
گه از او اومید در شادی ، گهی از بیم در ماتم
در این معمور چندان باد عمر دیرباز تو
که گر از مدّت گیتی، نباشد بیش ، نبودکم
شمارهٔ ۱۲۷ - کتب الیه بعض اصد قائه: جهان جان معانی خدیو عرصۀ فضلشمارهٔ ۱۲۹ - و قال ایضا فی الجربات: کوه بلاشدست ز رنج جرب تنم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بنا میزد! بنا میزد !زهی گیتی بتو خرّم
ندیده دیدۀ افلاک مانند تو در عالم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و شکوه وجود محبوبش اشاره میکند. او میگوید که مانند تو در دنیا وجود ندارد و هیچ موجودی به اندازه تو خوشبخت و شاداب نیست. این بیان حاکی از تحسین عمیق شاعر نسبت به محبوبش و تمایز او نسبت به سایر افراد در جهان است.
زشرم بیت معمورت، طبایع منحرف ارکان
زرشک سقف مرفوعت، شده هفت آسمان درهم
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و زیبایی خانهات، ویژگیهای طبیعی و اصول اولیه به هم ریختهاند. برکت بالای سر تو، باعث شده که هفت آسمان به هم بیفتند.
زشاخت سرزنش دیده، نهال سدره و طوبی
ز حوضت در خوی خجلت، زهاب کوثر و زمزم
هوش مصنوعی: از سرزنشهایی که از تو میشنوم، نهالهای خوشبختی مانند درختان سدره و طوبی از آب حوض تو شرمنده و خجالتزده هستند، و آبهای کوثر و زمزم نیز تحت تأثیر این وضعیت قرار دارند.
فراز اصل بنیاد تو پنهان خانۀ قارون
فرود سقف ایوانت، وثاق عیسی مریم
هوش مصنوعی: در بالای بنیادت، راز بزرگی نهفته است، همانطور که ثروت قارون زیر سقف ایوان تو قرار دارد و پیوند و ارتباط تو به عیسی مریم اشاره دارد.
زوایای تو ظاهر کرده لطف خاطر مانی
ستون های تو برخود بسته زور با زوی رستم
هوش مصنوعی: لطف و محبت تو زوایای وجود تو را روشن کرده است. پایههای تو به سختی و محکم با قدرتی شبیه به رستم، پهلوان افسانهای، گره خوردهاند.
فلک با زیردستانت، گه و بیگاه هم زانو
زحل با پاسبانت، شب و شبگیر ها هم دم
هوش مصنوعی: آسمان با زیردستانت گاهی همپایه میشود و زحل با نگهبانت، در شب و هنگام سحر همواره با هم هستند.
جهان از فتنه پرطوفان و وضعت کشتی عصمت
زمین از زخم مالامال و شکلت حقّۀ مرهم
هوش مصنوعی: جهان پر از آشوب و نزاع است و وضعیت تو مانند کشتیای است که در این طوفان به سلامت حرکت میکند. زمین از زخمهای زیادی پر شده است و تو، مانند پمادی که زخمها را التیام میبخشد، به ما کمک میکنی.
دلی کز گردش گردون، درو صد چونه غم باشد
چو دم زد در هوای تو، بخاصیّت شود بی غم
هوش مصنوعی: دلهایی که به خاطر ظلمتهای دنیا غم و اندوه بیشماری را تحمل میکنند، وقتی نام تو را میشنوند، به طور خاص و ناگهانی شاد و بیغم میشوند.
نه در اطراف ارکانت مجال پستی و سستی
نه بر رخسار ایوانت غبار اشهب وادهم
هوش مصنوعی: در اطراف ساختار تو جایی برای ضعف و ناامیدی نیست و بر چهرهی کاخ تو هیچ سایهای از غبار و آلودگی وجود ندارد.
نبات صحن بستانت، بسان نیشکر شیرین
حروف ونقش دیوارت، بشکل اجزاء او معجم
هوش مصنوعی: گل و گیاهان باغ تو، همچون نیشکری شیرین هستند و نوشتهها و نقشهای دیوار تو، به شکل اجزای یک رشته فرهنگی و ادبی نمایان میشوند.
دماغی کو ببوید از سپر غمهای خوشبویت
پس گوش افکند حالی، حدیث غم چو اسپرغم
هوش مصنوعی: کسی که احساسات خوشبویی را تجربه میکند، نسبت به غم و اندوه توجهی مسئولانه دارد و با شنیدن سخنانی در مورد غم، حال و هوای خود را تغییر میدهد.
دونده، در چمن هایت، فلک همچو صبا و اله
زده در رستنیهایت، ستاره چنگ چون شنبم
هوش مصنوعی: دونده در چمنهایت به سرعت میدود، در آسمان باد مانند صبا به حرکت در آمده و در فضایی که پر از زندگی است میرقصد. ستارهای چون شنبم، با زیبایی و درخشش خاص خود در این منظره حاضر است.
ازآن مسجود شد آدم، مر ارواح ملایک را
کزین بخت آشیان برند خاک طینت آدم
هوش مصنوعی: آدم به خاطر ویژگیهایی که داشت مورد سجده ملائکه قرار گرفت، زیرا آنان از آسمان و از نور و آتش آفریده شدهاند و نمیتوانند به خاک و مواد اولیهای که آدم از آن ساخته شده، نزدیک شوند.
وطن در سایه ات کر دست نور دیدۀ دولت
ازین شد طاق ایوانت چو ابروی بتان باخم
هوش مصنوعی: وطن در سایه تو مانند دستان پر نور است که دیدار دولت را روشن کرده است. ایوان تو مانند ابروی زیبای مجسمهها به شکل خمیده و دلربا است.
مربّع هیأتت آمد، نگین حلقۀ گردون
برو القاب خاص خواجه همچون نقش برخاتم
هوش مصنوعی: هیأت تو مانند مربع است، جواهری که در حلقۀ آسمان درخشندگی دارد، القاب ویژهای که به خواجهها داده میشود، همانند نقشی که بر روی خاتم وجود دارد.
جهان دانش و معنی، وزیر مشرق و مغرب
نظام الدّین و الدّنیا، همایون صاحب اعظم
هوش مصنوعی: جهان پر از علم و درک، وزیر در شرق و غرب، نظامالدین و دنیای نیکی، بزرگترین و پرتوانترین شخص.
محمّدآنکه در مهرش، چنان شد ملک دل بسته
که اندر میم نامش گشت میم مملکت مد غم
هوش مصنوعی: محمد، کسی است که محبتش به اندازهای عمیق است که دلهای مردم به شدت تحت تأثیر قرار گرفتهاند و به همین خاطر، نام او به نماد سرزمین شادیها و غمها تبدیل شده است.
از الفاظ شکر ریزش دهان آرزو شیرین
ز القاب همایونش، لباس سروری معلم
هوش مصنوعی: با کلام شیرین و دلنواز، به آرزویی که داریم اشاره میکنیم و از عنوانهای پر افتخار او یاد میکنیم که مانند لباس شادی و بزرگی، به او جلوهگری میبخشد.
کمال جود او پوشد در آتش کسوت اطلس
فروغ رای او سازد، زخشت پخته جام جم
هوش مصنوعی: خوشرفتاری و generosity او همچون پارچهای گرانبها در آتش است، و روشنایی اندیشهاش به مانند جامی از شیرینی و زرق و برق، از زحمت و تلاش او به وجود میآید.
شود دندان اجرامش ، شکسته در دهن یک یک
اگر روزی دهان صبح بی یادش بر آرد دم
هوش مصنوعی: اگر روزی صبح، دهان به یاد او باز شود، حتی اگر دندانهای اجرامش در دهان هر یک از ما بشکند.
همی سازد فلک از بهر خیل بندگان او
زماه چارده طاسک، ز زلف تیره شب پرچم
هوش مصنوعی: آسمان برای گروهی از بندگان خدا، با تاریکی شب پرچمهایی را از زلفهای سیاه میسازد و در این مسیر از ماه چهارده هم بهره میبرد.
زهی اجرام علوی را، فروغ رای تو صیقل
زهی اسرار گردونرا، ضمیر پاک تو محرم
هوش مصنوعی: ای کاش اجرام آسمانی به درخشش عقل تو زیبا شود و ای کاش اسرار آسمانها، در دل پاک تو محفوظ بماند.
زنفخ صورکی گردد چراغ اختران کشته ؟
اگر رایت بود معمار این پیروزه گون طارم
هوش مصنوعی: چرا صورت زیبا و شگفتانگیز او مانند چراغی برای ستارهها میدرخشد؟ اگر معمار این کاخ بلند و باشکوه خودش به راستی وجود داشت.
گر ابر تیره دل خواهد که با دستت زند پهلو
چنان دانم که اندر مغز او سوداست مستحکم
هوش مصنوعی: اگر ابر تیره بخواهد با دستانت پهلویت را بزند، میدانم که در عمق وجودش چیزی پایدار و قوی نهفته است.
که دریا باهمه فسحت، که او دارد، درین سودا
فراوان غوطۀ خود داد و عشری زو نیامد هم
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که با وجود وسعت و عمق دریا، او در این حالت و در این کار، به شدت درگیر و غرق شده است و هیچ سود و ثمری از آن به دست نیاورده است.
تعالی الله! چه کلکست این؟ که همچو مرغکی دانا
همی پوید بفرق سر، معاش عالمی دردم
هوش مصنوعی: بسیار شگفتانگیز است! چه درخشش و زیباییای داری که مانند یک پرنده باهوش در درون خود سفر میکنی و به دنبال آنچه که جهانی را ناراحت میکند، میگریزی.
همه راز فلک پیدا، از آن خاموشی پی کرده
همه کار جهان مضبوط، از آن نی پارۀ ملهم
هوش مصنوعی: تمام اسرار آسمانها پنهان است و از همین سکوت، همه کارهای جهان به صورت محکم در آمده است. از آن رو که نی، علم و الهام را به جهانیان میرساند.
دوشق از بهر آن آمد زبان او که تا بخشد
یکی مردوستانرا نوش و دیگر دشمنان راسم
هوش مصنوعی: دیشب به خاطر این موضوع، زبان او آمد که یکی از دوستانش را سیراب کند و همچنین دشمنانش را هم مجازات کند.
برد زوپشت دشمن کسر چون جزما دهد نوکش
لب امّید را فتح و کنار آرزو راضم
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در این شعر، شاعر از پیروزی و موفقیت صحبت میکند. او به نوعی میگوید که وقتی در برابر دشمن قرار میگیرد، باید بدون ترس به جلو برود و در عین حال، امید و آرزوهایش را هم در نظر داشته باشد. او همچنین بر این نکته تاکید میکند که به دست آوردن آنچه به آن امید دارد، میتواند موجب رضایت و خوشحالی او شود. در کل، شعر به تلاش و مبارزه برای دستیابی به آرزوها و هدفها اشاره دارد.
بپاسخ دادن سائل صربر او چنان دلکش
که در یک پرده برسازی مجاور گشته زیروبم
هوش مصنوعی: پاسخ دادن به درخواست کننده به قدری دلنشین است که مانند یک نمایش جذاب در یک پرده، نتهای موسیقی در کنار هم قرار میگیرند و هماهنگی زیبایی ایجاد میکنند.
جهان صدرا که داند کرد جز دریا چون تو ؟
بناهایی چنین زیبا، عماراتی چنین معظم
هوش مصنوعی: کیست که مانند تو در این دنیا دریا بسازد؟ سازهها و ساختمانهایی به این زیبایی و عظمت را کجا میتوان یافت؟
چو رای عالم آرایت، نهادش روشن و عالی
چو حزم پای برجایت، اساسش ثابت ومحکم
هوش مصنوعی: وقتی که نظر و اندیشهی یک عالم و دانا، به خوبی و روشنی شکل بگیرد، پایههای آن به گونهای محکم و استوار خواهد بود که میتواند برتری و استحکام خود را حفظ کند.
از اقبال تو چون کعبه، جهات او همه قبله
زدیدار تو چون جنّت، درو دیوار او خرّم
هوش مصنوعی: از خوش شانسی تو، مثل کعبه، همه جا به سمت تو گرایش دارند و مثل بهشت، دیوارهایش به خاطر دیدن تو شاداب و سرسبز است.
خرد بر صورتش عاشق، کرم در ساحتش ساکن
زبان از نعمت او قاصر ،سخن ز وصف اومعجم
هوش مصنوعی: عقل و خرد به زیباییهای او شگفتزده است و لطف و مهربانی در محیط وجود او حضور دارد. زبان انسانها به خاطر نعمتهای او ناتوان است و قادر به توصیف او نیست.
همی تا گردش افلاک دارد خلق عالم را
گه از او اومید در شادی ، گهی از بیم در ماتم
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تا زمانی که حرکت آسمانی ادامه دارد، انسانها در زندگی خود گاهی با امید و شادی سر و کار دارند و گاهی نیز با نگرانی و غم دست و پنجه نرم میکنند.
در این معمور چندان باد عمر دیرباز تو
که گر از مدّت گیتی، نباشد بیش ، نبودکم
هوش مصنوعی: مدت زمانی که تو در این دنیا زندگی کردهای، آنچنان طولانی است که اگر عمر گیتی هم به پایان برسد، کمبودی در عمر تو احساس نخواهد شد.