شمارهٔ ۱۲۰ - وله ایضاً
غلّه کامسال خواجه داد مرا
گر نبد جمله، بود اکثر خاک
اندر انبار من بدولت تو
هست از بادیه فزون تر خاک
نان ازین غلّه خشت پخته بود
زانکه اجزاش هست یکسر خاک
دانه ها در جوال چون خصمش
کرده مفرش زخاک و بستر خاک
گندمش باز چون مصیبتیان
با گریبان چاگ بر سر خاک
زرد و بی مغز و سست و پوسیده
صورت جو چو مردگان در خاک
وجه نانم نکرد روشن و نیز
کرد آب رخم مکدّر خاک
اگر آن گندمست پس ما را
ارتفاعست سخت بی مر خاک
نسبت خاک و گندمش با هم
همچنان بد که تخم اندر خاک
گفتم از بهر که گلم دادست
زانکه مشتی کهست و دیگر خاک
چون چنین بود بیشتر بایست
که نه باری بند مسیر خاک
راستی را چه گرد بر خیزد
با سخایش ازین محقّر خاک؟
اگر خاک پای خود دادی
زدمی در دو چشم اختر خاک
فلک از من برای سرمۀ چشم
بخریدی بنرخ گوهر خاک
خاک و گندم یکیست در نظرش
همچنان کش یکیست بازر خاک
خاک مردم خورد، ندانستم
که خورد مردم ای را در خاک
کردم اندیشه تا چرا فرمود
خواجه با گندمم برابر خاک
یا بفرمان شرع می پاشد
در دو رخسار مدح گستر خاک
یا همی خواست تا بینبارد
چشمۀ آب طبع چاکر خاک
یا اشارت بدان همی فرمود
که چو چیزیت نیست میخور خاک
نه نه، به زین تو حکمتی بشنو
که چرا داد صدر سرور خاک
آدمی را چو خاک سیر کند
کرد وجه غذای من برخاک
با چنین بخشش و چنین انعام
بر سر شعر و کلک و دفتر خاک
شمارهٔ ۱۱۹ - و قال ایضاً: چارند گواه خواجه اسحقشمارهٔ ۱۲۱ - و قال ایضاً یمدحه: خدایان صدور جهان شهاب الدّین
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غلّه کامسال خواجه داد مرا
گر نبد جمله، بود اکثر خاک
هوش مصنوعی: محصولات کشاورزی به من عطا کرد، اگر همه آنها نباشند، بیشتر از خاک ارزش دارند.
اندر انبار من بدولت تو
هست از بادیه فزون تر خاک
هوش مصنوعی: در انباری که من دارم، نعمت و ثروت تو بیشتر از خاکی است که در بیابان پیدا میشود.
نان ازین غلّه خشت پخته بود
زانکه اجزاش هست یکسر خاک
هوش مصنوعی: این نان از گندم درست شده بود، چون تمام اجزای آن از خاک است.
دانه ها در جوال چون خصمش
کرده مفرش زخاک و بستر خاک
هوش مصنوعی: دانهها در کیسه مانند افرادی هستند که با هم درگیر شدهاند و از خاک و بستر خود جدا شدهاند.
گندمش باز چون مصیبتیان
با گریبان چاگ بر سر خاک
هوش مصنوعی: گندمها دوباره مانند افرادی که با مشکلات و غمها مواجه هستند، با سرهای افتاده و به خاک نشسته دیده میشوند.
زرد و بی مغز و سست و پوسیده
صورت جو چو مردگان در خاک
هوش مصنوعی: چهرهی زرد و بیجان و نرم و فاسد مانند دانههای گندم، شبیه مردگانی است که در خاک دفن شدهاند.
وجه نانم نکرد روشن و نیز
کرد آب رخم مکدّر خاک
هوش مصنوعی: چهرهام با نان روشن نشد و همچنین آب، صورتم را از لک و کثیفی مملو کرده است.
اگر آن گندمست پس ما را
ارتفاعست سخت بی مر خاک
هوش مصنوعی: اگر آن گندم تو هستی، پس ما از زمین سخت و بیرحم برتری داریم.
نسبت خاک و گندمش با هم
همچنان بد که تخم اندر خاک
هوش مصنوعی: خاک و گندم هر کدام جایگاه خاص خود را دارند و به نوعی ارتباطشان به خوبی مشخص نیست، مانند رابطهای که بین دانه و خاک وجود دارد. در واقع، دانه برای رشد نیاز به خاک دارد و این وابستگی در عین حال حاکی از تفاوت و جدایی آنهاست.
گفتم از بهر که گلم دادست
زانکه مشتی کهست و دیگر خاک
هوش مصنوعی: گفتم چرا گل مرا دادهاند، چونکه او فقط تکهای است از خاک و هیچ چیز بیشتر.
چون چنین بود بیشتر بایست
که نه باری بند مسیر خاک
هوش مصنوعی: با توجه به این موضوع، لازم است که دیگر نیازی به محدود شدن به مسیرهای مادی نباشد.
راستی را چه گرد بر خیزد
با سخایش ازین محقّر خاک؟
هوش مصنوعی: به راستی چه چیزی میتواند از این خاک ناچیز و حقیر بر خیزد، هنگامی که از سخن گفتن او میگذریم؟
اگر خاک پای خود دادی
زدمی در دو چشم اختر خاک
هوش مصنوعی: اگر به من اجازه دهی که خاک پای تو را بگیرم، آن را به دو چشم ستاره تبدیل میکنم.
فلک از من برای سرمۀ چشم
بخریدی بنرخ گوهر خاک
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر چشمان من، خاک را به قیمتی گران خرید.
خاک و گندم یکیست در نظرش
همچنان کش یکیست بازر خاک
هوش مصنوعی: در نظر او، خاک و گندم هیچ تفاوتی ندارند و هر دو را یکسان میبیند، همانطور که یک کشاورز زمین را با خاک یکی میداند.
خاک مردم خورد، ندانستم
که خورد مردم ای را در خاک
هوش مصنوعی: من از این موضوع بیخبر بودم که خاکی که انسانها به آن برمیگردند، در واقع آنها بودند که در خاک قرار گرفتند.
کردم اندیشه تا چرا فرمود
خواجه با گندمم برابر خاک
هوش مصنوعی: من به فکر فرو رفتم که چرا استاد گفت با گندمم باید مانند خاک رفتار شود.
یا بفرمان شرع می پاشد
در دو رخسار مدح گستر خاک
هوش مصنوعی: آیا به دستور دین، در دو چهره، مدح بر خاک میپاشد؟
یا همی خواست تا بینبارد
چشمۀ آب طبع چاکر خاک
هوش مصنوعی: او میخواست چشمهای از آب و احساسات درون خود را بر زمین خیراندیشی و خدمت به دیگران جاری کند.
یا اشارت بدان همی فرمود
که چو چیزیت نیست میخور خاک
هوش مصنوعی: او به نوعی اشاره میکند که وقتی چیزی در دست نداری و نمیتوانی از آن بهرهبرداری کنی، بهتر است که به خاک و زمین مراجعه کنی و از آن استفاده کنی.
نه نه، به زین تو حکمتی بشنو
که چرا داد صدر سرور خاک
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که به دقت به یک حکمت گوش کن که توضیح میدهد چرا سرور انسانها، یعنی پیامبر یا رهبران بزرگ، از خاک و بشر به وجود آمده است. در واقع، این بیان میخواهد به عمق فلسفه و دلیل وجودی انسان و رهبری او اشاره کند.
آدمی را چو خاک سیر کند
کرد وجه غذای من برخاک
هوش مصنوعی: اگر انسان را همچون خاک ببیند، تنهایی و بیمقداری او را به یاد میآورد. بنابراین نیازهای من تنها از خاک و زندگی مادی تأمین میشود.
با چنین بخشش و چنین انعام
بر سر شعر و کلک و دفتر خاک
هوش مصنوعی: با این نوع بخشش و این نوع هدایا، روی شعر و قلم و دفتر خاک میریزد.