شمارهٔ ۱۱۸ - ایضاً له
ای کریمی که عیال کف دربار تواند
هر که در عالم روزی بکرم شد موصوف
هفت اندام فلک گشت پر از چشم و چراغ
زانکه پیوسته بدیدار تو باشد مشعوف
عالم لطف تو چون طبع خواصست انیس
شه ره خشم تو چون فتنۀ عامست مخوف
گر نباشد ز پی مدح تو، در مجری حلق
بگسلد تیغ زبان سلسلۀ نظم حروف
عشوه دادن ز تو بس منکرم آید الحق
که نبودست سخای تو بدینها معروف
چند واقف بود این سایل بر درگه تو؟
ای بر اسرار ازل یافته علم تو وقوف
چند در آرزوی صدر تو باشد چشمم؟
ای شده عین کمال از تو و صدرت مکفوف
گفته اند آنکه چهل روز ریاضت بکشد
حجب عالم علوی شود او را مکشوف
بر رهی چون ز ریاضت دو چهل روز گذشت
چون که از حضرت عالی تو آمد مصروف
الفت با حضرت تو یافته بودم زین پیش
صعب باشد به همه حال فطام از مألوف
بی گنه تا کی باشم ز جنابت مطرود؟
بی سبب تا کی باشد همه کارم موقوف؟
نیست یک رنگی اومید در احوال جهان
کین جهان منشأ آفات و حدوثست و صروف
ماه را نقص محاقست و خسوفست و وبال
مهر را بیم زوالست و هبوطست و کسوف
بر نمی تابد احوال توقّف زین بیش
فاغث انّک بالخلق رحیم و رئوف
شمارهٔ ۱۱۷ - و قال ایضا یمدح الصّدر رکن الدّین: هرگز کسی نداد بدینسان نشان برفشمارهٔ ۱۱۹ - و قال ایضاً: چارند گواه خواجه اسحق
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای کریمی که عیال کف دربار تواند
هر که در عالم روزی بکرم شد موصوف
هوش مصنوعی: ای بخشندهای که خانوادهات دربار تو هستند، هر کس در جهان به لطف تو روزیاش برکت یافت، شایسته توصیف و ستایش است.
هفت اندام فلک گشت پر از چشم و چراغ
زانکه پیوسته بدیدار تو باشد مشعوف
هوش مصنوعی: هفت آسمان چنان زینت یافته که پر از چشم و چراغ است، زیرا همیشه در انتظار دیدن تو خوشحال و شاداب است.
عالم لطف تو چون طبع خواصست انیس
شه ره خشم تو چون فتنۀ عامست مخوف
هوش مصنوعی: عالم از لطف تو شبیه به طبع خاصی است که انسان را آرام میکند، اما خشم تو مانند فتنهای است که برای همه ترسناک و خطرناک به نظر میرسد.
گر نباشد ز پی مدح تو، در مجری حلق
بگسلد تیغ زبان سلسلۀ نظم حروف
هوش مصنوعی: اگر به دنبال ستایش تو نباشم، زبانم مثل زنجیری که زود پاره میشود، کلمات را گسسته و بیمعنا خواهد کرد.
عشوه دادن ز تو بس منکرم آید الحق
که نبودست سخای تو بدینها معروف
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که رفتار جاذبهفریبانه و نازهای تو برای من قابل قبول نیست، چرا که واقعاً معروف نیستی به بخشندگی و سخاوت.
چند واقف بود این سایل بر درگه تو؟
ای بر اسرار ازل یافته علم تو وقوف
هوش مصنوعی: چند نفر از این سائلان واقف و آگاه به مقام و عظمت تو هستند؟ تو که به اسرار آغاز جهان آگاهی و علمت به این مسائل عمیق است.
چند در آرزوی صدر تو باشد چشمم؟
ای شده عین کمال از تو و صدرت مکفوف
هوش مصنوعی: چند بار دیگر باید منتظر بمانم تا به آرزوی تو برسم؟ ای کسی که تجسم کمال هستی و وجود تو روحی را که در صدر نشسته، غرق در سکوت کرده است.
گفته اند آنکه چهل روز ریاضت بکشد
حجب عالم علوی شود او را مکشوف
هوش مصنوعی: گفتهاند کسی که چهل روز به تمرین و خودسازی بپردازد، رازهای عالم بالا برای او آشکار میشود.
بر رهی چون ز ریاضت دو چهل روز گذشت
چون که از حضرت عالی تو آمد مصروف
هوش مصنوعی: پس از اینکه چهل روز در سختی و ریاضت سپری شد، وقتی که به حضور شما رسید، متوجه شدم که زمان زیادی را صرف کردم.
الفت با حضرت تو یافته بودم زین پیش
صعب باشد به همه حال فطام از مألوف
هوش مصنوعی: من از قبل با محبت تو آشنا شده بودم، حالا در هر شرایطی جدا شدن از آن آشنایی برایم سخت است.
بی گنه تا کی باشم ز جنابت مطرود؟
بی سبب تا کی باشد همه کارم موقوف؟
هوش مصنوعی: تا کی باید بیگناه از رحمت تو دور باشم؟ تا کی بدون دلیل کارهایم متوقف خواهد بود؟
نیست یک رنگی اومید در احوال جهان
کین جهان منشأ آفات و حدوثست و صروف
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ امیدی به ثبات و یکنواختی وجود ندارد، زیرا این جهان منبعی از مشکلات و تغییرات مداوم است.
ماه را نقص محاقست و خسوفست و وبال
مهر را بیم زوالست و هبوطست و کسوف
هوش مصنوعی: ماه در حالت محاق (تاریکی) قرار دارد و در زمان خسوف (زمانی که زمین بین خورشید و ماه قرار میگیرد) به سر میبرد. همچنین محبت و عشق نیز با نگرانی از زوال و کاهش مواجه است، در نتیجه یک نوع افت و کاهش در احساسات وجود دارد که به آن کسوف میگویند.
بر نمی تابد احوال توقّف زین بیش
فاغث انّک بالخلق رحیم و رئوف
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که اوضاع و احوال تغییر ناپذیر و بیتحرک نمیتواند بیشتر از این ادامه یابد، زیرا تو به خلق خود بسیار مهربان و دلسوز هستی.