شمارهٔ ۱۱۴ - و قال ایضاً یمدح الصدر السعید بهاء الدین عبدوس
زهی خجل ز معالیّ تو سپهر رفیع
زهی رهین ایادیّ تو شریف و وضیع
بهاء دولت و ملّت که تاج معنی را
خرد بگوهر لفظ و می کند ترصیع
زعکس خاطر تو تیغ آفتاب صقیل
زتاب سطوت تو دور روزگار سریع
برشمایل خلق و کفایت رایت
کدام فصل ربیع و چه جای فضل ربیع
صریر کلک تو چو ارغنون نوازشود
ز شوق گردد چذر اصم بطبع سمیع
زمانه کار نبندد گشاد نامۀ صبح
اگر نباشدش از رای روشنت توقیع
مکارم تو جهانرا برزق خلق کفیل
شمایل تو گنه را بنزد عفو شفیع
برآن جریده که مثبت شدست نام کرم
ز روی مرتبه در فصل اولست ربیع
بپیش خلق تو گل جلوه کرد از این معنی
هزار دستان بر وی همی زند تشنیع
عدوت اگر چه بصورت ران و بی معنیست
عجب مدار که موزون شود گه تقطیع
درآن مقام که کلک تو ضبط مالک کند
چو تیغ هر نفسی بر کشد هزار صنیع
بهندوان برهنه چه اعتبار بود
چو خامۀ تو گشاید حصارهای منیع
بدست بخت جوان تو هفت دایۀ چرخ
چنانکه مهرۀ گهواره پیش طفل رضیع
ز حرص خصم تو چون۴سگ دوچشم کردچهار
سمج بود نظر نحس خاصه در تربیع
زابر پیش بیان تو گر سخن رانم
بجان تو که خطایی بود عظیم شنیع
چه جای ابر که امروز دست راد ترا
چو کان و دریا هستند صدهزار صنیع
بهر دقیقه رسد آفابی ارتو کنی
ز رای خویش یکی ذرّه بر فلک توزیع
شنیده ام که فلک را نشاط خدمت تست
بلند همّتی از مثل او مدار بدیع
منازعان ترا با تو چون قیاس کنند
فکیف یلخق فی الشأ و ظالع بضلیع
شکایت از ستم روزگار با تو کنم
که روزگار ترا بنده ییست نیک مطیع
تفضّلی کن و زو باز پرس تا که مرا
بگونه گونه نوایب چرا کند تفجیع
بشادمانی اگر با منش مضایقتست
بضرب باری همواره می کند توسیع
ز عمر چونکه پس افکند نیست جز عمرم
بخیره عمر گرامی چرا کنم تضییع ؟
مرا ز نکبت ایّام بر سر آن آمد
که شرح آن نبود جز زیادت تصدیع
کریم طبعا! اندراداء این مدحت
گمان مبر که مرا حرص می کند تطمیع
ولیک مقصد من آن بود که عرضه دهم
عناء طبع پریشان بنزد رای رفیع
قضاء حقّ ثنای تو چون تواند کرد
مطوّقی که کند چند لفظ را تسجیع
اگر چه سوسن را جمله تن زبان گردد
هنوز قاصر باشد ز ذکر شکر ربیع
همیشه تا که بود هفت خانۀ افلاک
زبس تراجع انجم چو خانۀ ترجیع
همیشه دولت بیدار باد و بخت توزان
که فتنه بخت حسود ترا شدست ضجیع
شمارهٔ ۱۱۳ - وله ایضاً: بطالع سفر کردم اندر رکابشمارهٔ ۱۱۵ - وله ایضاً فی صفة الفرس: ای ز انعام های گوناگون
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی خجل ز معالیّ تو سپهر رفیع
زهی رهین ایادیّ تو شریف و وضیع
هوش مصنوعی: ای آسمان بلند که به خاطر عظمت تو شرمسارم، و ای دستهای تو که باعث عزیز و ذلیل شدن افرادند، چه بسا که بر اثر تأثیرات تو اینگونه سرنوشتها شکل میگیرند.
بهاء دولت و ملّت که تاج معنی را
خرد بگوهر لفظ و می کند ترصیع
هوش مصنوعی: بهای دولت و ملت در این است که معنای عمیق را با الفاظ زیبا و مرواریدگونه آراسته کنیم.
زعکس خاطر تو تیغ آفتاب صقیل
زتاب سطوت تو دور روزگار سریع
هوش مصنوعی: تیغ آفتاب با درخشش خود نشان دهنده تأثیر توست و به همین دلیل روزگار به سرعت از قدرت و شکوه تو دور شده است.
برشمایل خلق و کفایت رایت
کدام فصل ربیع و چه جای فضل ربیع
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به زیباییهای خاص و ویژگیهای برجسته شخصیتهای انسانی دارد که در فصل بهار و لطافت آن تجلی پیدا میکنند. به عبارت دیگر، زیبایی و کمال این افراد به قدری است که نمیتوان آنها را به فصلی خاص محدود کرد، بلکه آنها نمایانگر بهترین صفات و ویژگیها در هر زمانی هستند.
صریر کلک تو چو ارغنون نوازشود
ز شوق گردد چذر اصم بطبع سمیع
هوش مصنوعی: صدای قلم تو مانند ساز ارغنون است. وقتی به شوق میآید، حتی گوشهای ناشنوا نیز قادر به شنیدن آن میشوند.
زمانه کار نبندد گشاد نامۀ صبح
اگر نباشدش از رای روشنت توقیع
هوش مصنوعی: دنیا نمیتواند مانع پیشرفت شود، مگر اینکه صبح روشنی بدون تأیید و اراده روشن تو نباشد.
مکارم تو جهانرا برزق خلق کفیل
شمایل تو گنه را بنزد عفو شفیع
هوش مصنوعی: نیکوییهای تو، در دنیا به مانند روزی برای مردم است و شخصیت تو، گناه را به شفاعت عفو میآورد.
برآن جریده که مثبت شدست نام کرم
ز روی مرتبه در فصل اولست ربیع
هوش مصنوعی: در آن صفحهای که نام کرم به خوبی و به درستی ذکر شده، از روی مرتبهای، در فصل اول بهار است.
بپیش خلق تو گل جلوه کرد از این معنی
هزار دستان بر وی همی زند تشنیع
هوش مصنوعی: به خاطر این معنا، در مقابل دیگران، زیبایی تو مانند گلی درخشان جلوهگر شده و عدهای به او حسادت میکنند و به او خرده میگیرند.
عدوت اگر چه بصورت ران و بی معنیست
عجب مدار که موزون شود گه تقطیع
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو هرچند به شکل بیمعنا و ناهماهنگ باشد، تعجب نکن که گاهی به شکل موزون و منظم مطرح شود.
درآن مقام که کلک تو ضبط مالک کند
چو تیغ هر نفسی بر کشد هزار صنیع
هوش مصنوعی: در آن جایگاه، قلم تو همچون شمشیری است که هر لحظه میتواند هزاران هنر و آفرینش را به نمایش بگذارد.
بهندوان برهنه چه اعتبار بود
چو خامۀ تو گشاید حصارهای منیع
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی و جذابیت تو در میان دنیای اطراف من است، آیا زیباییهای دیگر چه ارزشی دارد؟ تو با قلم و هنر خود مرزهای شگفتانگیز را ترسیم میکنی.
بدست بخت جوان تو هفت دایۀ چرخ
چنانکه مهرۀ گهواره پیش طفل رضیع
هوش مصنوعی: سرنوشت جوان تو مانند هفت دایۀ چرخ، به گونهای است که همچون مهرۀ گهوارهای در کنار نوزاد قرار دارد.
ز حرص خصم تو چون۴سگ دوچشم کردچهار
سمج بود نظر نحس خاصه در تربیع
هوش مصنوعی: از شدت حرص و کینه دشمن تو، مانند سگی شده که دو چشم دارد؛ دید خود را بر تو گماشته و به شدت در پی آزار توست، بهویژه در مکانی که اوضاع را بهگونهای چهارگانه میبیند.
زابر پیش بیان تو گر سخن رانم
بجان تو که خطایی بود عظیم شنیع
هوش مصنوعی: اگر در حضور تو صحبت کنم و کلامی بگویم که به جان تو آسیب برساند، این کار خطای بزرگی است که سزاوار نیست.
چه جای ابر که امروز دست راد ترا
چو کان و دریا هستند صدهزار صنیع
هوش مصنوعی: چرا نگران ابر باشی، وقتی امروز دستان تو به بزرگی دریا و معادن است و استعدادهایت بسیار فراوان هستند.
بهر دقیقه رسد آفابی ارتو کنی
ز رای خویش یکی ذرّه بر فلک توزیع
هوش مصنوعی: برای هر دقیقه از زمان، میتوانی از اندیشه و نظر خود یک ذره از وجودت را در آسمان توزیع کنی.
شنیده ام که فلک را نشاط خدمت تست
بلند همّتی از مثل او مدار بدیع
هوش مصنوعی: شنیدهام که آسمان از خدمت تو شاداب است و همت تو همچون او مثالزدنی نیست.
منازعان ترا با تو چون قیاس کنند
فکیف یلخق فی الشأ و ظالع بضلیع
هوش مصنوعی: زمانی که دیگران درباره تو قضاوت میکنند و مقایسهات میکنند، چگونه میتوان انتظار داشت که در موضوعی عمیق و پیچیده، تو را به درستی درک کنند؟
شکایت از ستم روزگار با تو کنم
که روزگار ترا بنده ییست نیک مطیع
هوش مصنوعی: میخواهم از ظلم روزگار شکایت کنم، زیرا تو خود بندهای خوب و مطیع برای روزگار هستی.
تفضّلی کن و زو باز پرس تا که مرا
بگونه گونه نوایب چرا کند تفجیع
هوش مصنوعی: لطفا لطف خود را به من ارزانی دار و از او بپرس که چرا من را به طور تازهای آزار میدهد.
بشادمانی اگر با منش مضایقتست
بضرب باری همواره می کند توسیع
هوش مصنوعی: اگر شادیات به خاطر طبیعتت باشد، با تلاش و کوشش میتوانی همیشه گسترش و وسیعتر شدن را تجربه کنی.
ز عمر چونکه پس افکند نیست جز عمرم
بخیره عمر گرامی چرا کنم تضییع ؟
هوش مصنوعی: از زمانی که عمرم را به هدر میدهم، چیزی جز عمر بیهودهام باقی نمیماند. چرا باید عمر باارزشم را تلف کنم؟
مرا ز نکبت ایّام بر سر آن آمد
که شرح آن نبود جز زیادت تصدیع
هوش مصنوعی: من به خاطر بدبختیها و زحمتهای زندگی به وضعی رسیدم که هیچکس نمیتواند به خوبی آن را توضیح دهد، جز اینکه این وضعیت فقط به خاطر افزایش ناامیدی و دلسردی من بود.
کریم طبعا! اندراداء این مدحت
گمان مبر که مرا حرص می کند تطمیع
هوش مصنوعی: در ذات خود کریم هستی! در بیان این ستایش خیال نکن که من به خاطر نفع شخصی یا طمع به دنبال جلب توجه تو هستم.
ولیک مقصد من آن بود که عرضه دهم
عناء طبع پریشان بنزد رای رفیع
هوش مصنوعی: من هدفم این است که زحمات و دغدغههای ذهنیام را به نظر بلنداندیشان برسانم.
قضاء حقّ ثنای تو چون تواند کرد
مطوّقی که کند چند لفظ را تسجیع
هوش مصنوعی: حکم و سرنوشت شایسته تو چگونه میتواند ستایش شود، مانند کسی که در شعری، کلمات را به نوا و قافیه درآورد.
اگر چه سوسن را جمله تن زبان گردد
هنوز قاصر باشد ز ذکر شکر ربیع
هوش مصنوعی: هرچند که سوسن با زیباییاش همه را مجذوب خود میکند، اما هنوز هم در وصف شیرینی بهار ناتوان است.
همیشه تا که بود هفت خانۀ افلاک
زبس تراجع انجم چو خانۀ ترجیع
هوش مصنوعی: در همواره، هفت آسمان وجود دارد که به خاطر عقبنشینی ستارهها، مانند خانهای در گردشی پیوسته به نظر میرسد.
همیشه دولت بیدار باد و بخت توزان
که فتنه بخت حسود ترا شدست ضجیع
هوش مصنوعی: همیشه موفقیت و شانس تو پایدار باشد، زیرا تو در معرض حسادت و فتنههای بدی قرار داری.