گنجور

شمارهٔ ۱۱۰ - و قال ایضاً

بخشید خواجه دوش مرا اسب خاص خویش
و انصاف این بود همه از طبع مکرمش
و ربا ورم نداری آنک برو ببین
اسبیست تنگ بسته و لیکن بر آخورش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بخشید خواجه دوش مرا اسب خاص خویش
و انصاف این بود همه از طبع مکرمش
هوش مصنوعی: امشب خواجه اسب ویژه‌اش را به من بخشید و این عمل از روی طبیعت بلندپایه و بزرگوارش که شایسته بود، انجام شد.
و ربا ورم نداری آنک برو ببین
اسبیست تنگ بسته و لیکن بر آخورش
هوش مصنوعی: به جای اینکه به فکر منافع شخصی و معاملات رباخواری باشی، نگاهی به اسبی که به شدت در جایی محبوس شده بینداز. این اسب به رغم اینکه در محدودیت قرار دارد، هنوز به آخورش دسترسی دارد.