شمارهٔ ۱۰۸ - و قال ایضآ یمدح الصّدر السّعید رکن الدّین صاعد
سزد که تا جور آید به بوستان نرگس
که هست بر چمن باغ مرزبان نرگس
به خنده زان چو ستاره سپید دندان است
که زرد کرد دهان را به زعفران نرگس
نمود در نظر سعد چهره چون که بدید
به فرق خود بر تسدیس روشنان نرگس
ز آبداری سوسن چو طرف زر بر بست
به تشت داری گل رفت بعد از آن نرگس
میان صبحدمان، آفتاب زرد نمود
ببین چه بلعجب آورد داستان نرگس
سری چو طاس و در او آن دماغ و رعنایی
که بر شکست کله گوشه ناگهان نرگس
پی نثار، طبقهای دیده پر زر کرد
چو خواند خیل چمن را به میهمان نرگس
ببست باد صبا خواب نرگس جمّاش
چنین ز رنج سپر گشت ناتوان نرگس
به حکم آنکه فزاید ز سبزه نور بصر
شدست شیفته بر شاخ ضمیران نرگس
صبا به شعبدهاش بیضه در کلاه شکست
که با سپید و زر دست، بیضهسان نرگس
چو سود از آنکه به پیکر نیام زر سیماست
چو نیست بهرهور از خنجر زبان نرگس
به طرف جبهه بر اکیل دارد از پروین
وگرچه هست به صوت چو فرقدان نرگس
ز نوبهار نظر یافت شش درم هر سال
از آن قبل که خراب است جاودان نرگس
دو کفّه است و عمودی به شکل میزانی
که یک تن است و دو سر همچو توامان نرگس
ز تنگچشمی اگر بست غنچه دل در زر
نهاد باری سرمایه در میان نرگس
چو پلک چشم ز هم باز کرد و سبزه بدید
خوش ایستاد بر آن فرش پرنیان نرگس
به بوی پیرهن گل بصیر شد، ورنی
سپید دیده بد از هجر ارغوان نرگس
هر آن دقیقه که دارد ضمیر غنچه نهان
به چشم سر همه بیند همی عیان نرگس
ز جام لاله مگر خورد در شراب افیون
که مینگردد هشیار یک زمان نرگس
کلاه زرّ مغرّق به فرق بر یارب
چه خوش برآمد در سبز پرنیان نرگس
ز پیکر شجر الاخضر آتشی افروخت
که سرفراز شد از وی به هر مکان نرگس
به سان چنگ از آن سرفکنده میدارد
که خیرهسر شد از آشوب زندخوان نرگس
چو نای از آنکه تهیچشمی است عادت او
فرو نیارد سر جز به سوزیان نرگس
ز سیم خام و زر پخته طبلکی برساخت
که خفتگان چمن راست پاسبان نرگس
کلاه داری اگر میکند به موسم گل
سزد، که مست و خراب است و کامران نرگس
مرا چو چشم و چراغ است شکل خرّم او
که شیوهایست ز چشم تو ای فلان نرگس
زهی حدیقۀ چشمت چنانکه هندویی
بگسترد همه اطراف خان و مان نرگس
بعینه ابرو و چشمت بدان همی ماند
که از بنفشۀ تر ساخت سایبان نرگس
وبازتابش خورشید عارضت گویی
که از بنفشۀ تر ساخت سایبان نرگس
خیال ابرو و چشم و رخت نمود مرا
چنانکه در سپر گل کشد کمان نرگس
زر و درم چه بود، بویی از سر زلفت
اگر دهد، بخرد از صبا به جان نرگس
ز بس که زلف تو بر باد داد جانها را
به گلستان صبا یافت بوی جان نرگس
برون کند ز سر الحق خمار و صفرا نیز
اگر بیابد از آن لب دو ناردان نرگس
کلاه سایه به سر برنهاد تا باشد
ز تاب پرتو روی تو در امان نرگس
ز شوق آنکه تو ریزی به خاک بر جرعه
کند ز کاسهٔ سر شکل جرعهدان نرگس
جدا نگشت ز چشم تو طُرفةالعینی
بلی به چشم تو بیند همه جهان نگس
مگر به پشتی چشم تو شوخ گشت چنین
که پیش خواجه رود مست هر زمان نرگس
چو بخت و دولت صدر زمانه بیدار است
که از شمایل او میدهد نشان نرگس
شدست پای همه چشم و چشم شد همه سر
چو عزم و حزم خداوند انس و جان نرگس
گل حدیقۀ معنی ابوالعلا صاعد
که از شمایل او میدهد نشان نرگس
عجب نباشد اگر از برای آزادیش
چو سوسن از دهن آرد برون زبان نرگس
بیافت روز زرافشان جود او در باغ
سه چار بدره زر عین، رایگان نرگس
زهی ز غیرت خلق تو دل سبک لاله
زهی ز شربت لطف تو سرگران نرگس
پیاز گنده شود رغم انف حاسد را
چو با مشام حسودت کند قران نرگس
رضای طبع تو جوید به خاک در، ورنه
نگشت عاشق این محنتآشیان نرگس
کشید سرمه ز خاک در تو زین قبل است
که چشم زرّین دارد چو آسمان نرگس
ز بهر خقنۀ تو خیل ماه و پروین را
به رسم سنجق بستست بر سنان نرگس
نهاد در دل پنبه تنورۀ آتش
چو فرّ عدل ترا کرد امتحان نرگس
ز علّت یرقان هم به یمن تو برهد
اگر تو گیری یک راه در بنان نرگس
شب دراز به یک پای بر بود بیدار
که هست داعی آن دست درفشان نرگس
شود ز ناخنه چشمش درست اگر یابد
جلای دیده ازین گرد آستان نرگس
خط تو هست مثال بنفشۀ مهموز
ز کلک اجوف معتلّ همچنان نرگس
ز زرّ رسته و از سیم تر دهن پر کرد
چو کرد شمّهای از خلق تو بیان نرگس
مسیح لطف تو گر بر جهان دهد نفسی
نروید ابرص و اکمه به بوستان نرگس
ز لطف و قهر تو گویی همی سخن راند
که آب و آتش دارد به یک دهان نرگس
برای سرمۀ خاک در تو از صد میل
نهاد دیده به ره بر چو دیدهبان نرگس
ز تاب خاطرت اندیشه کرد پنداری
که شد گداخته مغزش در استخوان نرگس
به عهد جود تو از زر چه چشم میدارد
مگر ز صیت تو نشنید حال کان نرگس؟
به حرص دیدن رویت دو چشم چار کند
چو سر برآورد از سبز آشیان نرگس
مگر ثنای تو بر دیده نقش خواهد کرد
که باز کرد ورقهای دیدگان نرگس
ز شرم عدل تو سر بر نمیتواند داشت
که تا چراست درین وقت شادمان نرگس
ز واقعات سپاهان عجب نباشد اگر
چو غنچه گردد خونین دل و روان نرگس
ز بس که چشم جوانان کفیده شد در خاک
ز حد برفت و بر آمد ز هر کران نرگس
ز بس که قدّ چو سرو اوفتاده بر خاک است
ز گل برآید خیزان و اوفتان نرگس
به رسم سوگ عزیزان کلاه زر اندود
کند به ترک سپید اندرون نهان نرگس
کجا ز امن در او تاج زرنگار به سر
به شب بخفت همی مست بردکان نرگس
کنون همی کند از بیم سر تهی پهلو
از آن دیار چو از موسم خزان نرگس
نظاره را چو برآورد سر ز خاک و بدید
نهیب ناوک دلدوز جانستان نرگس
نهاد بر طرف دیده شش سپر وآنگه
نگاه کرد به بازار اصفهان نرگس
به صد تأمّل و اندیشه باز مینشناخت
سواد رنگرزان را ز هفتخان نرگس
سپاس و شکر خداوند را که بار دگر
بر او به عین رضا گشت مهربان نرگس
چنان شود پس ازین کز برای نزهت عیش
ز خلد سوی وی آید به ایرمان نرگس
فتور را پس ازین جز به چشم خوبان در
به خواب نیز نبیند به سالیان نرگس
کنون چه عذر سقیم آرد ار بخسبد باز
به اهتمام تو خوش خوش به گلستان نرگس
بزرگوارا ! گفتم چو زرّ تر شعری
که میکند ز بر دیده جای آن نرگس
به سان دستهٔ گل نغز و آبدار و لطیف
ولی ببسته بر او بر به ریسمان نرگس
به شکل افسر خود پای تخت قافیههاش
گرفته در زر چون گنج شایگان نرگس
تر است شعر من و چشم او مگر ز غمم
گریستست برین گفتۀ روان نرگس
چه سود شعر لطیفم چو نیست رنگ قبول
چه سود از افسر چون نیست از کیان نرگس
برین قصیده اگر نیستی ز گفتۀ من
فشاندی سر و زر هر دو بیگمان نرگس
برای آنکه دو چشمش قفای شعر تر است
ردیف شعر من آمد ز همگنان نرگس
همیشه تا که بود همچو باز دوخته چشم
چو ناشکفته بماند به گلستان نرگس
نهال بخت جوان تو سبز و تر بادا
بر آن مثال که در بدو عنفوان نرگس
حسود جاه تو حیران و مستمند و نژند
برآن مثال که در فصل مهرگان نرگس
شمارهٔ ۱۰۷ - و قال ایضآ یمدح الصّدر السّعید رکن الدّین صاعد: زبان چگونه گشایم بذکر شکر و سپاسشمارهٔ ۱۰۹ - وقال ایضایمدح السلطان علاءالدنیا والدین تکش بن خوارزمشاه انارالله برهانه: ای ز رایت ملک و دین در نازش و در پرورش
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سزد که تا جور آید به بوستان نرگس
که هست بر چمن باغ مرزبان نرگس
هوش مصنوعی: بسیار مناسب است که در میان باغی پر از نرگس، به زیبایی و لطافت آن توجه شود؛ چرا که این گلها در چمنزار، نشانهای از هنر و مراقبت باغبان هستند.
به خنده زان چو ستاره سپید دندان است
که زرد کرد دهان را به زعفران نرگس
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و دلربایی دندانهای سفید و درخشان شبیه به ستارهها اشاره دارد که با زعفران نرگس، رنگ زردی به دهان میدهد. در واقع، شاعر به مقایسه زیبایی دندانها و اثر رنگی که زعفران بر دهان میگذارد، پرداخته است.
نمود در نظر سعد چهره چون که بدید
به فرق خود بر تسدیس روشنان نرگس
هوش مصنوعی: سعد چهرهاش را که دید، به یاد زیبایی خاصی افتاد که مانند نورانیترین نورها در چشمش نقش بست.
ز آبداری سوسن چو طرف زر بر بست
به تشت داری گل رفت بعد از آن نرگس
هوش مصنوعی: سوسن وقتی که آبیاری شد، زیباییاش مانند زری که در کنار آن قرار دارد، بیشتر شد. بعد از آن، نرگس به دنبال گل رفت.
میان صبحدمان، آفتاب زرد نمود
ببین چه بلعجب آورد داستان نرگس
هوش مصنوعی: در طلوع صبح، خورشید رنگی زرد به خود گرفت و ببین چه داستان شگفتانگیزی درباره نرگس رقم خورد.
سری چو طاس و در او آن دماغ و رعنایی
که بر شکست کله گوشه ناگهان نرگس
هوش مصنوعی: سری بیمو و بدون پوشش دارد، اما درون آن دماغی زیبا و خوشفرم وجود دارد که ناگهان به زیبایی چشمان نرگس شباهت دارد.
پی نثار، طبقهای دیده پر زر کرد
چو خواند خیل چمن را به میهمان نرگس
هوش مصنوعی: چشمها برای دیدن نرگس، گل زیبایی که از طبیعت دعوت کرده، چنان زینت داده شده است که مانند ظرفهایی پر از طلا به نظر میرسند. وقتی که دستهجمعی گلهای چمن به این میهمانی آمدهاند، زیبایی طبیعت به اوج خود میرسد.
ببست باد صبا خواب نرگس جمّاش
چنین ز رنج سپر گشت ناتوان نرگس
هوش مصنوعی: باد صبا خواب نرگس را به هم زد و او از شدت رنج و ناراحتی، دیگر توان تحمل ندارد.
به حکم آنکه فزاید ز سبزه نور بصر
شدست شیفته بر شاخ ضمیران نرگس
هوش مصنوعی: به دلیل افزایش زیبایی و سرسبزی، چشمان دل به گل نرگس درخشان و دلفریب جذب شدهاند.
صبا به شعبدهاش بیضه در کلاه شکست
که با سپید و زر دست، بیضهسان نرگس
هوش مصنوعی: وزش نسیم به گونهای خاص و جادوئی، گلی را که شبیه به بیضه است در کلاهی شکست. این گل در سفیدی و زردی، شبیه به نرگس جلوهگری میکند.
چو سود از آنکه به پیکر نیام زر سیماست
چو نیست بهرهور از خنجر زبان نرگس
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تنها ظاهر باشد، سودی نخواهد داشت، همانطور که از خنجر زبان نرگس نمیتوان بهرهای برد.
به طرف جبهه بر اکیل دارد از پروین
وگرچه هست به صوت چو فرقدان نرگس
هوش مصنوعی: به سمت جبهه، سربازان با شجاعت میروند و با وجود اینکه صداهای بلندی چون نرگس دارند، باز هم با اراده و محکم به هدف خود میرسند.
ز نوبهار نظر یافت شش درم هر سال
از آن قبل که خراب است جاودان نرگس
هوش مصنوعی: در آغاز بهار، هر سال شش درم از نرگس زیبا به دست میآید، اما پیش از آنکه بندر جار و ویرانی بر آن بیفتد، این زیبایی همیشه پایدار است.
دو کفّه است و عمودی به شکل میزانی
که یک تن است و دو سر همچو توامان نرگس
هوش مصنوعی: این جمله به تصویری از تعادل و سنجش اشاره دارد. گویی در یک ترازوی بزرگ، دو طرف وجود دارند که به یکدیگر وابستهاند. در این تصویر، یک طرف نشاندهنده یک وزن با یک تن است و سمت دیگر به دو طرف آغوشت، که مشابه چشمهای جذابی مانند گل نرگس است، اشاره دارد. این متن احساس تعادل و زیبایی را در قیاس با دو طرف ترازوی زندگی بیان میکند.
ز تنگچشمی اگر بست غنچه دل در زر
نهاد باری سرمایه در میان نرگس
هوش مصنوعی: اگر به خاطر کینه و تنگنظری، دل غنچهای بر روی زر و زینت بسته شود، در این حالت تنها سرمایهای که باقی میماند، زیبایی و قدری حساسیت است که در میان نرگسها یافت میشود.
چو پلک چشم ز هم باز کرد و سبزه بدید
خوش ایستاد بر آن فرش پرنیان نرگس
هوش مصنوعی: زمانی که پلک چشمش را باز کرد و سبزه را دید، خوشحال شد و بر روی فرش لطیف نرگس ایستاد.
به بوی پیرهن گل بصیر شد، ورنی
سپید دیده بد از هجر ارغوان نرگس
هوش مصنوعی: به خاطر عطر پیراهن گل، او آگاه و بینا میشود، اما در عوض، چشمهایش به خاطر جدایی از ارغوان، سفید و بیروح میگردند.
هر آن دقیقه که دارد ضمیر غنچه نهان
به چشم سر همه بیند همی عیان نرگس
هوش مصنوعی: هر لحظهای که راز گل هنوز در دلش پنهان است، به چشم ظاهر همگان مانند نرگس، نمایان است.
ز جام لاله مگر خورد در شراب افیون
که مینگردد هشیار یک زمان نرگس
هوش مصنوعی: شاید از جام لاله مشروباتی بخورد که در اثر آن، نرگس به سختی میتواند هوشیار بماند و هرگز به حالت طبیعی برنگردد.
کلاه زرّ مغرّق به فرق بر یارب
چه خوش برآمد در سبز پرنیان نرگس
هوش مصنوعی: عطری از گل نرگس در فضایی سبز و دلانگیز به مشام میرسد، و در این میان، کلاهی طلایی به زیبایی بر سر شخصی نشسته است که توجهها را به خود جلب میکند.
ز پیکر شجر الاخضر آتشی افروخت
که سرفراز شد از وی به هر مکان نرگس
هوش مصنوعی: از درخت سبز آتشی برپا شد که باعث افتخار و زیبایی نرگس در هر جایی گردید.
به سان چنگ از آن سرفکنده میدارد
که خیرهسر شد از آشوب زندخوان نرگس
هوش مصنوعی: آن گل نرگس همچون چنگی است که در اثر آشوب و ناآرامی، سرش به سمت زمین افتاده و حالت سست و کمرنگی پیدا کرده است.
چو نای از آنکه تهیچشمی است عادت او
فرو نیارد سر جز به سوزیان نرگس
هوش مصنوعی: چون نی از کسی که چشمش خالی است، همواره به درد و اندوه مبتلاست و جز به سوز نرگس نمیرسد.
ز سیم خام و زر پخته طبلکی برساخت
که خفتگان چمن راست پاسبان نرگس
هوش مصنوعی: از فلزات و مواد مختلف، ساز کوچک و زیبایی ساخته شد که همانند نگهبانی برای خوابآوران گلزار، از گل نرگس محافظت میکند.
کلاه داری اگر میکند به موسم گل
سزد، که مست و خراب است و کامران نرگس
هوش مصنوعی: اگر کسی در بهار کلاهی برای خود بر میدارد، این کار درستی است، زیرا در این زمان، مستی و شادابی وجود دارد و او در اوج خوشبختی است.
مرا چو چشم و چراغ است شکل خرّم او
که شیوهایست ز چشم تو ای فلان نرگس
هوش مصنوعی: شکل خوشایند او مانند نور و روشنی من است، زیرا او راه و روش خاصی دارد که از چشمان تو، ای نرگس زیبا، نشأت میگیرد.
زهی حدیقۀ چشمت چنانکه هندویی
بگسترد همه اطراف خان و مان نرگس
هوش مصنوعی: چه باغ زیبایی در چشمانت وجود دارد، مانند کسی که تمام اطراف خانهاش را با گلهای نرگس آراسته است.
بعینه ابرو و چشمت بدان همی ماند
که از بنفشۀ تر ساخت سایبان نرگس
هوش مصنوعی: چشمانت مانند ابروانت زیبا و خاص است، گویی که از بنفشهای تازه سایهبان نرگس را ساختهاند.
وبازتابش خورشید عارضت گویی
که از بنفشۀ تر ساخت سایبان نرگس
هوش مصنوعی: و بازتاب نور خورشید روی چهرهات، همچون سایبانی ساخته شده از گل بنفشه برای نرگس است.
خیال ابرو و چشم و رخت نمود مرا
چنانکه در سپر گل کشد کمان نرگس
هوش مصنوعی: تصویر ابرو و چشم و چهرهات برای من به قدری جذاب است که شبیه به این است که کمان نرگس، گلی را در دل سپر خود قرار دهد.
زر و درم چه بود، بویی از سر زلفت
اگر دهد، بخرد از صبا به جان نرگس
هوش مصنوعی: پول و ثروت چه ارزشی دارند؟ اگر نسیم سروی از عطر موهای تو را به مشام برساند، یک فرد عاقل از بوی آن به خود جان میدهد.
ز بس که زلف تو بر باد داد جانها را
به گلستان صبا یافت بوی جان نرگس
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه زلفهای تو جانهای زیادی را تحت تأثیر قرار داد، بوی جان نرگس را در گلستان صبحگاهی احساس کردم.
برون کند ز سر الحق خمار و صفرا نیز
اگر بیابد از آن لب دو ناردان نرگس
هوش مصنوعی: اگر حقیقت از دل ما خشم و کینه را دور کند، حتی اگر لبهای دو گل نرگس به شیوهای دیگر بر ما تأثیر بگذارند، باز هم آن تأثیرات نتوانند ما را تحت تأثیر قرار دهند.
کلاه سایه به سر برنهاد تا باشد
ز تاب پرتو روی تو در امان نرگس
هوش مصنوعی: کلاه سایهای بر سر گذاشت تا از تابش نور چهره زیبای تو محافظت کند، ای نرگس.
ز شوق آنکه تو ریزی به خاک بر جرعه
کند ز کاسهٔ سر شکل جرعهدان نرگس
هوش مصنوعی: از هیجان و شوقی که نسبت به تو دارم، به قدری زیاد است که دلم میخواهد از زلال عشق تو، همانند جرعهای، بر زمین بریزم؛ مانند ظرفی از گل نرگس که حاکی از زیبایی و لطافت است.
جدا نگشت ز چشم تو طُرفةالعینی
بلی به چشم تو بیند همه جهان نگس
هوش مصنوعی: هیچگاه از چشمان تو دور نمیشوم، آری، همه جهان در چشم تو میبیند و حرکاتی که تو انجام میدهی، همه را تحت تأثیر قرار میدهد.
مگر به پشتی چشم تو شوخ گشت چنین
که پیش خواجه رود مست هر زمان نرگس
هوش مصنوعی: مگر چشمان تو اینقدر بازیگوش شدهاند که هر بار که کسی به حضور تو میآید، مانند فردی مست و شگفتزده به او نگاه میکند؟
چو بخت و دولت صدر زمانه بیدار است
که از شمایل او میدهد نشان نرگس
هوش مصنوعی: زمانی که بخت و ثروت در اوج خود قرار دارد، نشانههای آن در زیبایی چشمان او مشهود است.
شدست پای همه چشم و چشم شد همه سر
چو عزم و حزم خداوند انس و جان نرگس
هوش مصنوعی: چشمها به یکدیگر پیوستهاند و سرها به هم متصل شدهاند، همانطور که اراده و تدبیر خداوند بر انسانها و جانها حاکم است، مانند نرگس که زیبایی و جذابیت خاصی دارد.
گل حدیقۀ معنی ابوالعلا صاعد
که از شمایل او میدهد نشان نرگس
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن زیباییها و ویژگیهای معنایی است که از شخصیت و طرز تفکر ابوالعلا کمک میگیرد. در اینجا، شاعر به این نکته اشاره میکند که وجود او، مانند گل، نشاندهنده زیبایی و لطافت است و از جنس نرگس، سمبل زیبایی و ظرافت، قضاوت میشود.
عجب نباشد اگر از برای آزادیش
چو سوسن از دهن آرد برون زبان نرگس
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر برای آزادیاش، مانند سوسن، زبان نرگس را از دهنش بیرون بیاورد.
بیافت روز زرافشان جود او در باغ
سه چار بدره زر عین، رایگان نرگس
هوش مصنوعی: یک روز درخشان که نور و برکت او در باغ میتابید، مانند این بود که سه یا چهار سبد پر از زر بهصورت رایگان در کنار نرگسها پراکنده شده است.
زهی ز غیرت خلق تو دل سبک لاله
زهی ز شربت لطف تو سرگران نرگس
هوش مصنوعی: ای کاش به خاطر غیرت تو دل مثل لاله سبکبال شود و در پی نوشیدن شربت لطف تو، سر نرگس خوشحال و شاداب گردد.
پیاز گنده شود رغم انف حاسد را
چو با مشام حسودت کند قران نرگس
هوش مصنوعی: پیاز بزرگ میشود هرچند که حسودان بخواهند؛ وقتی بویی از گل نرگس به مشام آنها برسد.
رضای طبع تو جوید به خاک در، ورنه
نگشت عاشق این محنتآشیان نرگس
هوش مصنوعی: اگرچه طبع تو خواهان خاک و سرزمین توست، اما عاشق این مکان پر از درد و رنج نرگس نشده است.
کشید سرمه ز خاک در تو زین قبل است
که چشم زرّین دارد چو آسمان نرگس
هوش مصنوعی: به خاطر این که چشمانت مانند آسمان نرگس طلایی است، از خاک برایت سرمه کشیدم.
ز بهر خقنۀ تو خیل ماه و پروین را
به رسم سنجق بستست بر سنان نرگس
هوش مصنوعی: برای خاطر زیبایی تو، ستارهها و ماه را به مانند پرچم بر سر نیزههای نرگس نصب کردهاند.
نهاد در دل پنبه تنورۀ آتش
چو فرّ عدل ترا کرد امتحان نرگس
هوش مصنوعی: در دل آتش، نرمی و لطافت پنبه قرار دارد. وقتی که قدرت عدالت تو آزمایش میشود، آن نرگس به تماشا مینشیند.
ز علّت یرقان هم به یمن تو برهد
اگر تو گیری یک راه در بنان نرگس
هوش مصنوعی: اگر تو بتوانی از زیبایی و دلربایی خود بهرهبرداری کنی، حتی بیماری یرقان (زردی) هم میتواند به خوشبختی و سعادتی برای تو بیانجامد.
شب دراز به یک پای بر بود بیدار
که هست داعی آن دست درفشان نرگس
هوش مصنوعی: شب طولانی است و من به یک پا بیدار ماندهام، زیرا صدای دعوت کنندهای از دست زیبای نرگس به گوش میرسد.
شود ز ناخنه چشمش درست اگر یابد
جلای دیده ازین گرد آستان نرگس
هوش مصنوعی: اگر ناخن چشم او درست شود، شاید دیدگان از این غبار آستان گیاه نرگس روشنشود.
خط تو هست مثال بنفشۀ مهموز
ز کلک اجوف معتلّ همچنان نرگس
هوش مصنوعی: خط تو مانند بنفشهای زیبا و معطر است که از قلمی نازک و خالی نوشته شده، درست مانند نرگس که شکلی دلربا و خاص دارد.
ز زرّ رسته و از سیم تر دهن پر کرد
چو کرد شمّهای از خلق تو بیان نرگس
هوش مصنوعی: ز طلا و نقره دور شده و دهنش را پر کرد، همانطور که وقتی پارهای از زیبایی تو را توصیف کردند، مانند نرگس است.
مسیح لطف تو گر بر جهان دهد نفسی
نروید ابرص و اکمه به بوستان نرگس
هوش مصنوعی: اگر رحمت تو به دنیا برسد، حتی بیماریهایی مانند برص و کوری نیز در گلستان نرگس، جایی نخواهند داشت.
ز لطف و قهر تو گویی همی سخن راند
که آب و آتش دارد به یک دهان نرگس
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که گویی از محبت و خشم تو سخن میگوید، چنان که نرگس میتواند هم آب و هم آتش را در یک دهان داشته باشد. یعنی احساسات متضاد و پیچیدهای را به نمایش میگذارد.
برای سرمۀ خاک در تو از صد میل
نهاد دیده به ره بر چو دیدهبان نرگس
هوش مصنوعی: برای خاک وجود تو، از صد آرزو و خواسته، چشمانم را به راه تو دوختهام، همچون دیدهبانی که بر گل نرگس مراقبت میکند.
ز تاب خاطرت اندیشه کرد پنداری
که شد گداخته مغزش در استخوان نرگس
هوش مصنوعی: از شدت فکر و یاد تو به نظر میرسد که مغزش مانند شعلهای درون استخوانهای نرگس ذوب شده است.
به عهد جود تو از زر چه چشم میدارد
مگر ز صیت تو نشنید حال کان نرگس؟
هوش مصنوعی: در زمان رحمت و generosity تو، طلا چه ارزشی دارد؟ مگر اینکه نرگس خبر از وضع تو شنیده باشد؟
به حرص دیدن رویت دو چشم چار کند
چو سر برآورد از سبز آشیان نرگس
هوش مصنوعی: دو چشم به خاطر دیدن روی تو به شدت مشتاق و حریص میشوند، مانند اینکه وقتی نرگس از آشیان سبزش سر برمیدارد.
مگر ثنای تو بر دیده نقش خواهد کرد
که باز کرد ورقهای دیدگان نرگس
هوش مصنوعی: آیا ممکن است ستایش و زیبایی تو بر چشمان من اثر بگذارد و باعث شود که پردههای دیدگانم رازها و زیباییهای پنهان را آشکار کنند؟
ز شرم عدل تو سر بر نمیتواند داشت
که تا چراست درین وقت شادمان نرگس
هوش مصنوعی: از خجالت عدالت تو، کسی نمیتواند سرش را بالا بگیرد، زیرا در این لحظه، نرگس (گل) خوشحال است.
ز واقعات سپاهان عجب نباشد اگر
چو غنچه گردد خونین دل و روان نرگس
هوش مصنوعی: از رویدادهای سپاهان تعجبی نیست اگر دل و جان نرگس مانند غنچهای رنگین و خونین شود.
ز بس که چشم جوانان کفیده شد در خاک
ز حد برفت و بر آمد ز هر کران نرگس
هوش مصنوعی: به دلیل گم شدن و پژمردگی زیاد چشم جوانان در خاک، گل نرگس از هر طرف بیش از حد رشد کرده و نمایان شده است.
ز بس که قدّ چو سرو اوفتاده بر خاک است
ز گل برآید خیزان و اوفتان نرگس
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه قامت او همچون سرو بر زمین افتاده، از میان گلها نرگس به آرامی سر برمیآورد و خمیده و افتاده به نظر میرسد.
به رسم سوگ عزیزان کلاه زر اندود
کند به ترک سپید اندرون نهان نرگس
هوش مصنوعی: در رسم عزاداری برای عزیزان، کلاهی طلایی میسازند و در درون آن، نرگسهایی با رنگ سفید پنهان میکنند.
کجا ز امن در او تاج زرنگار به سر
به شب بخفت همی مست بردکان نرگس
هوش مصنوعی: کجا میتواند در جایی که تاج زرین بر سر دارد، در امنیت بخسبد؟ در حالی که همچنان در خواب، مستی میکند و به باغی پر از نرگس مینگرد.
کنون همی کند از بیم سر تهی پهلو
از آن دیار چو از موسم خزان نرگس
هوش مصنوعی: اکنون از ترس بیپناهی، در کنار آن دیار مانند نرگسی که در فصل خزان در حال پژمرده شدن است، در حالت درماندگی و بیحالی به سر میبرم.
نظاره را چو برآورد سر ز خاک و بدید
نهیب ناوک دلدوز جانستان نرگس
هوش مصنوعی: وقتی که نگاهی از زمین برداشت و به مشاهدهی زیباییهای دنیا پرداخت، متوجه شد که تیر زهرآگین عشق و جذابیت چشمهای نرگس، جانش را به خطر میاندازد.
نهاد بر طرف دیده شش سپر وآنگه
نگاه کرد به بازار اصفهان نرگس
هوش مصنوعی: شعر به توصیف زیبایی گل نرگس در بازار اصفهان میپردازد. شاعر از منظر دلربایی و جلوه خاص این گل سخن میگوید و به نحوی نمایانگر زیبایی اطرافش میشود. نرگس به عنوان یک نماد از جذابیت و دلنشینی، توجه و نگاهها را به خود جلب میکند.
به صد تأمّل و اندیشه باز مینشناخت
سواد رنگرزان را ز هفتخان نرگس
هوش مصنوعی: با دقت و تفکر بسیار، نتوانسته بودم رنگهای نقاشان را از دشواریهای مختلفی که در کارشان وجود دارد، تشخیص دهم.
سپاس و شکر خداوند را که بار دگر
بر او به عین رضا گشت مهربان نرگس
هوش مصنوعی: خدا را شکر میکنم که بار دیگر با رضایت قلبی به دیدن نرگس مهربان آمدهام.
چنان شود پس ازین کز برای نزهت عیش
ز خلد سوی وی آید به ایرمان نرگس
هوش مصنوعی: پس از این، به خاطر لذت زندگی، نرگسی از بهشت به سمت او خواهد آمد.
فتور را پس ازین جز به چشم خوبان در
به خواب نیز نبیند به سالیان نرگس
هوش مصنوعی: از این به بعد، کسانی که زیبایی را در خوابهایشان تنها در چشمان خوبان مییابند، باید سالها بگذرانند تا دوباره آن را ببینند.
کنون چه عذر سقیم آرد ار بخسبد باز
به اهتمام تو خوش خوش به گلستان نرگس
هوش مصنوعی: حالا چه عذری دارد کسی که اگر دوباره بخوابد، با جدیت و تلاش تو، به زیبایی گلهای نرگس شکوفا خواهد شد؟
بزرگوارا ! گفتم چو زرّ تر شعری
که میکند ز بر دیده جای آن نرگس
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، گفتم که مانند طلا، شعری که زیبایی آن به چشمان نرگس میافزاید، ارزشمند است.
به سان دستهٔ گل نغز و آبدار و لطیف
ولی ببسته بر او بر به ریسمان نرگس
هوش مصنوعی: مانند دستهای از گلهای زیبا و خوشبود که لطافت و تازگی دارند، اما به وسیلهی ریسمانی از نرگس محکم بسته شدهاند.
به شکل افسر خود پای تخت قافیههاش
گرفته در زر چون گنج شایگان نرگس
هوش مصنوعی: شخصی مانند افسر با وقار و احترام در مرکز قافیهها ایستاده است و زیباییاش همچون گنجی ارزشمند به چشم میآید.
تر است شعر من و چشم او مگر ز غمم
گریستست برین گفتۀ روان نرگس
هوش مصنوعی: شعر من مانند چشمان او زنده و پرشور است، آیا این نشانهای از این است که به خاطر غمم، نرگس گریه کرده است؟
چه سود شعر لطیفم چو نیست رنگ قبول
چه سود از افسر چون نیست از کیان نرگس
هوش مصنوعی: شعری که زیباست، وقتی مورد استقبال قرار نگیرد، فایدهای ندارد. همچنین، زیبایی و ارزشی که در ظاهری مانند تاج یا افسر وجود دارد، وقتی از نیکی و مقام حقیقی بیبهره باشد، ارزش چندانی ندارد.
برین قصیده اگر نیستی ز گفتۀ من
فشاندی سر و زر هر دو بیگمان نرگس
هوش مصنوعی: اگر در این شعر تو وجود نداری، پس چرا با سخنان من گلهمند میشوی؟ حتماً زیبایی و ارزش تو همچون نرگس است.
برای آنکه دو چشمش قفای شعر تر است
ردیف شعر من آمد ز همگنان نرگس
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت چشمان او، شعر من تحت تاثیر دیگران قرار گرفت و به نوعی به او شبیه شد.
همیشه تا که بود همچو باز دوخته چشم
چو ناشکفته بماند به گلستان نرگس
هوش مصنوعی: چشمها همیشه باز بودهاند و همچون پرندهای آماده پرواز، اما در عین حال همچنان در انتظار و خاموش ماندهاند، مانند گلی که هنوز شکفته نشده و در باغ نرگس قرار دارد.
نهال بخت جوان تو سبز و تر بادا
بر آن مثال که در بدو عنفوان نرگس
هوش مصنوعی: امیدوارم شانس و سرنوشت جوان تو همیشه پرنشاط و شاداب باشد، مثل اولین شکوفههای نرگس در آغاز فصل بهار.
حسود جاه تو حیران و مستمند و نژند
برآن مثال که در فصل مهرگان نرگس
هوش مصنوعی: حسودان و کسانی که به مقام و جایگاه تو حسادت میکنند، در شگفتی و ناتوانی به سر میبرند، مانند نرگسی که در فصل پاییز، در حالی که گلها در حال خشک شدن هستند، هنوز به زیبایی خود ادامه میدهد.