شمارهٔ ۱۰۶ - و قال ایضآ یمدحه
ای هنر پروری که ذات ترا
کس ندیدست عیب و همتا نیز
تویی آن منعمی که از کرمت
شرمسارست کان و دریا نیز
از سخای تو گشت گوهر دار
تیغ فولاد و سنگ خارا نیز
از مریدان خاص درگه تست
خرد پیر و بخت برنا نیز
جمع الفاظ و نظم مدحت تو
آسمان کرده و ثریّا نیز
کوه در خدمتت کمر بستست
کوه را خود چه قدر، جوزا نیز
باد بر تو مبارک و میمون
چون شب دوش روز فردا نیز
ای که از روی و رای تو مه و مهر
هر دو شرمنده اند و رسوا نیز
بثنای تو ناطقست مرا
یک زبان نی ، که هفت اعضا نیز
چون همه ساز سروری داری
بنده را باز جو در اثنا نیز
هم ز اسباب خواجگی باشد
شاعری فحل و شعر زیبا نیز
ید بیضا نمایم و سخنم
بد نباشد مگر بسودا نیز
بر من خسته پار بی موجب
ترشی کرده یی و صفرا نیز
وینک امسال هم بر آن منوال
میکنی زان حدیث مبدا نیز
لاجرم نیست از سخات مرا
بهره چه، زهرۀ تمنّا نیز
بنده بیرون از آنکه مادح تست
بولایت کند تولّا نیز
زحمت حضرت ار چه کم کردست
هم در آن خدمتست اینجا نیز
می کنند از سیه گری قومی
با همه کس پلاس و با ما نیز
این همه روزها که کید ضعیف
پنهان کرده اند و پیدا نیز
آنچنان بوده ام که از حیرت
بخودم هم نبود پروا نیز
گرچه من خود مقصّرم ، طلبم
هم نفرمود رای اعلا نیز
گر تو از بنده قرض می خواهی
بخطا، یا نه خود بعمدا نیز
هم عفا الله لطف تو کآخر
در شماری گرفت ما را نیز
از تو تشریف بود، عیب از ماست
که نداریم زرّ و کالا نیز
ورنه از بندگان مفلس خویش
قرض خواهست حق تعالی نیز
وانگهش قرض گرچه می ندهند
رزقشان می کند مهیّا نیز
منم آن بینوا که از ثروت
خواجگان را کنم مواسا نیز
چشم بد دور از چو من مردی
که ازینها ام و از آنها نیز
بود حاصل ز حضرت تو مرا
شرف خدمت و تماشا نیز
گشت بر بسته این طریق از آنک
روی آنم نماند و یارا نیز
وگرم هیچ روی آن بودی
تهنیت رفتی و تقاضا نیز
شمارهٔ ۱۰۵ - وقال ایضاٌفی الموعظة: چه داری ای دل؟ از این منزل ستم برخیزشمارهٔ ۱۰۷ - و قال ایضآ یمدح الصّدر السّعید رکن الدّین صاعد: زبان چگونه گشایم بذکر شکر و سپاس
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای هنر پروری که ذات ترا
کس ندیدست عیب و همتا نیز
هوش مصنوعی: ای کسی که هنر و استعدادت بینظیر است و هیچ کس عیبی در وجود تو نمیبیند و هیچ مشابهی برای تو وجود ندارد.
تویی آن منعمی که از کرمت
شرمسارست کان و دریا نیز
هوش مصنوعی: تو آن نعمت بزرگی هستی که حتی کرم و دریا از عظمت و بزرگیات شرمندهاند.
از سخای تو گشت گوهر دار
تیغ فولاد و سنگ خارا نیز
هوش مصنوعی: از بخشش و سخاوت تو، حتی گوهر و سنگهای سخت هم جواهر میشوند و ارزشمند میگردند.
از مریدان خاص درگه تست
خرد پیر و بخت برنا نیز
هوش مصنوعی: از پیروان خاص تو هستم، ای مکانی که دانش و خرد در آن جاری است و بخت جوان نیز در آن حضور دارد.
جمع الفاظ و نظم مدحت تو
آسمان کرده و ثریّا نیز
هوش مصنوعی: جمع کردن كلمات و نظم و ترتیب مدح تو، مانند آسمان وسیع و ستارههای درخشان ثریا شده است.
کوه در خدمتت کمر بستست
کوه را خود چه قدر، جوزا نیز
هوش مصنوعی: کوه برای کمک به تو آماده است، اما کوه چقدر نزد تو ارزش دارد؟ ستاره جوزا نیز در این زمینه به تو اهمیت نمیدهد.
باد بر تو مبارک و میمون
چون شب دوش روز فردا نیز
هوش مصنوعی: وضعیتی خوب و شاد مبارک باد بر تو، مانند شبی که گذشت و روز آینده نیز این چنین خواهد بود.
ای که از روی و رای تو مه و مهر
هر دو شرمنده اند و رسوا نیز
هوش مصنوعی: ای کسی که زیبایی و نظر تو باعث خجالت و سرافکندگی ماه و خورشید شده است.
بثنای تو ناطقست مرا
یک زبان نی ، که هفت اعضا نیز
هوش مصنوعی: مدح و ستایش تو زبان مرا به سخن واداشته است، نه اینکه فقط یک زبان داشته باشم؛ بلکه حتی تمام اعضای من نیز به ستایش تو مشغولند.
چون همه ساز سروری داری
بنده را باز جو در اثنا نیز
هوش مصنوعی: وقتی که تو از همه چیز برخورداری و در مقام رهبری هستی، باید به رعایت حال دیگران نیز توجه داشته باشی و در میانه کار به بندگان خود اهمیت بدهی.
هم ز اسباب خواجگی باشد
شاعری فحل و شعر زیبا نیز
هوش مصنوعی: شاعری با استعداد و شعری زیبا نیز جزء عواملی است که به موفقیت و بزرگی کمک میکند.
ید بیضا نمایم و سخنم
بد نباشد مگر بسودا نیز
هوش مصنوعی: من قدرت شگفتانگیزی دارم و سخنانم تنها زمانی خوب هستند که به نفع عشق باشد.
بر من خسته پار بی موجب
ترشی کرده یی و صفرا نیز
هوش مصنوعی: بر من بیدلیل خستگی و تلخی به وجود آوردهای و همچنین احساس ناراحتی و بیحوصلگی نیز دارم.
وینک امسال هم بر آن منوال
میکنی زان حدیث مبدا نیز
هوش مصنوعی: اما امسال هم همان رویه را پیروی میکنی و از آن داستان اولیه هم غافل نمیشوی.
لاجرم نیست از سخات مرا
بهره چه، زهرۀ تمنّا نیز
هوش مصنوعی: بنابراین از دست دادن خاصیت سخاوت من بیفایده است، حتی آرزوی داشتن نیز.
بنده بیرون از آنکه مادح تست
بولایت کند تولّا نیز
هوش مصنوعی: من از آن که تو را مدح گوید و محبتت را بکند، فقط خودت را قبول دارم و در محبت تو با کسی دیگر درگیر نیستم.
زحمت حضرت ار چه کم کردست
هم در آن خدمتست اینجا نیز
هوش مصنوعی: هرچند کار حضرت آسانتر شده، اما در همین حال هم در خدمت خود مشغول است.
می کنند از سیه گری قومی
با همه کس پلاس و با ما نیز
هوش مصنوعی: گروهی از مردم به خاطر رفتارهای بدشان از دیگران فاصله میگیرند و با همه کس ارتباط ندارند، اما با ما هم ارتباط برقرار میکنند.
این همه روزها که کید ضعیف
پنهان کرده اند و پیدا نیز
هوش مصنوعی: این همه روزها که نقشههای پنهانی و کماثر طراحی شده، اما به وضوح نیز نمایان شدهاند.
آنچنان بوده ام که از حیرت
بخودم هم نبود پروا نیز
هوش مصنوعی: من آنقدر در حیرت و شگفتی غرق بودهام که حتی به خودم هم توجه نمیکنم.
گرچه من خود مقصّرم ، طلبم
هم نفرمود رای اعلا نیز
هوش مصنوعی: با اینکه خودم هم در این ماجرا تقصیر دارم، اما درخواست من هم به اعلیحضرت نگفته است.
گر تو از بنده قرض می خواهی
بخطا، یا نه خود بعمدا نیز
هوش مصنوعی: اگر تو از بنده طلب قرض میکنی، به اشتباه است، یا اینکه خودت عمداً چنین میکنی.
هم عفا الله لطف تو کآخر
در شماری گرفت ما را نیز
هوش مصنوعی: خداوند همواره لطف تو را میبخشاید و در نهایت، ما را نیز به شمار آورد.
از تو تشریف بود، عیب از ماست
که نداریم زرّ و کالا نیز
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که اشکال از ماست زیرا که ما ثروت و دارایی لازم را نداریم، در حالی که تو از مقام و جایگاه بالایی برخورداری.
ورنه از بندگان مفلس خویش
قرض خواهست حق تعالی نیز
هوش مصنوعی: در غیر این صورت، خداوند نیز از بندگان بیچیز خود طلب قرض میکند.
وانگهش قرض گرچه می ندهند
رزقشان می کند مهیّا نیز
هوش مصنوعی: سپس اگرچه به او قرض نمیدهند، روزی او را فراهم میکند.
منم آن بینوا که از ثروت
خواجگان را کنم مواسا نیز
هوش مصنوعی: من آن شخص بیچارهای هستم که از داراییهای ثروتمندان، به دیگران کمک میکنم.
چشم بد دور از چو من مردی
که ازینها ام و از آنها نیز
هوش مصنوعی: چشم حسود از من دور باشد، من مردی هستم که از این ویژگیها و حتی ویژگیهای دیگری نیز برخوردارم.
بود حاصل ز حضرت تو مرا
شرف خدمت و تماشا نیز
هوش مصنوعی: از تو به من عزت و موقعیت خدمت به دست آمده و همچنین توانستهام زیباییها را تماشا کنم.
گشت بر بسته این طریق از آنک
روی آنم نماند و یارا نیز
هوش مصنوعی: در این مسیر، به دلیل اینکه دیگر نتوانستم چهرهات را ببینم و طاقت هم ندارم، به عقب برگشتهام.
وگرم هیچ روی آن بودی
تهنیت رفتی و تقاضا نیز
هوش مصنوعی: اگر تو به آن حالت زیبا بودی، دیگر نیاز به تبریک و ستایش نبود و نیازی به درخواست هم نداشتیم.