گنجور

شمارهٔ ۷ - بجهت نقش کردن بر حاشیه سراپرده شاهی

برای سراپرده اش آفتاب
ز زرتاب تابیده زرین طناب
چنان ابره از زر کشتی تابناک
که زرین شود میخ چوبین بخاک
شود اطلس چرخش ار آستر
بیابد ز اقبال روی دگر
چنان از طراوت صفا گستر است
گه از پرده چشم روشن تر است
جدائی ازین پرده تا می کشید
چو خواب پریشان که مخمل ندید
بجائی که او سایه گستر شود
ز زربفت او خاک پر زر شود
بنقش و نگارش چو طاووس دید
ز پر بیش از پا خجالت کشید
ز بزمت چنان عزت اندوخته
که زر خویشتن را بر او دوخته
بخدمت فشرده است پای درنگ
نمی آید از ایستادن بتنگ
زهی خدمت اندیش صاحب حیا
که گیرد عصا از درون قبا
نکرد از ادب پشت بر بزم شاه
که دارد چو او حق خدمت نگاه
ز قربش همه محرمان در حساب
چو استد کند پشت بر آفتاب
بهر سرزمینی که شاه جهان
نهاده است پاگشته بر گرد آن

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برای سراپرده اش آفتاب
ز زرتاب تابیده زرین طناب
هوش مصنوعی: برای چادرش، آفتاب به روشنی تابیده و رشته‌های طلایی به نمایش گذاشته است.
چنان ابره از زر کشتی تابناک
که زرین شود میخ چوبین بخاک
هوش مصنوعی: چنان که ابر زرینی در آسمان، کشتی درخشان را می‌سازد، میخ چوبی نیز با برخورد به زمین، به رنگ طلا در می‌آید.
شود اطلس چرخش ار آستر
بیابد ز اقبال روی دگر
هوش مصنوعی: اگر تقدیر به تو روی دیگری نشان دهد، آسمان نیز به زیبایی و با درخشش پوشش جدیدی تزئین خواهد شد.
چنان از طراوت صفا گستر است
گه از پرده چشم روشن تر است
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و طراوت اشاره دارد و می‌گوید که آنچه را که می‌بینیم، به قدری زیبا و روشن است که حتی از نور چشم نیز درخشان‌تر به نظر می‌رسد. این جمله حس شادابی و تازگی را به تصویر می‌کشد.
جدائی ازین پرده تا می کشید
چو خواب پریشان که مخمل ندید
هوش مصنوعی: جدایی از این پرده، مانند خوابی آشفته است که نمی‌توانی زیبایی آن را ببینی.
بجائی که او سایه گستر شود
ز زربفت او خاک پر زر شود
هوش مصنوعی: جایی که او قرار گیرد و سایه‌اش را گسترش دهد، زمین آنجا با جواهرات زرین می‌پوشد.
بنقش و نگارش چو طاووس دید
ز پر بیش از پا خجالت کشید
هوش مصنوعی: زمانی که طاووس زیبای خود را به تماشا می‌نشیند و پرهای رنگارنگش را می‌بیند، از زیبایی و بزرگی آنها شرمنده می‌شود و خجالت می‌کشد که پاهایش در مقایسه با آن نقش و نگارها کم‌ارزش‌تر به نظر می‌رسند.
ز بزمت چنان عزت اندوخته
که زر خویشتن را بر او دوخته
هوش مصنوعی: از میهمانی چنان افتخاری به دست آورده که زر و طلا را بر روی آن گذاشته است.
بخدمت فشرده است پای درنگ
نمی آید از ایستادن بتنگ
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح بیان شده است که در خدمت و اطاعت، نباید درنگ کرد و از ایستادن و توقف پرهیز کرد. این جمله نگرش به تلاش و فعالیت مستمر را ترغیب می‌کند و تاکید دارد بر اینکه باید با جدیت و سرعت به انجام وظایف خود بپردازیم.
زهی خدمت اندیش صاحب حیا
که گیرد عصا از درون قبا
هوش مصنوعی: چه خوشا کسی که با ادب و متانت خدمت می‌کند، او که به خاطر احترام، عصا را از درون لباسش بیرون می‌آورد.
نکرد از ادب پشت بر بزم شاه
که دارد چو او حق خدمت نگاه
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که ادب را رعایت می‌کند، هرگز پشت به مهمانی یا جشنی که در حضور شاه برپا شده، نمی‌کند؛ چرا که احترام به مقام او و خدمت به وی ارزش و جایگاه خاصی دارد.
ز قربش همه محرمان در حساب
چو استد کند پشت بر آفتاب
هوش مصنوعی: از نزدیکی او، همه نزدیکان در حساب و کتاب هستند، چون او به آفتاب پشت می‌کند.
بهر سرزمینی که شاه جهان
نهاده است پاگشته بر گرد آن
هوش مصنوعی: برای هر سرزمینی که پادشاه جهان قدم گذاشته، دور آن می‌چرخد.