گنجور

شمارهٔ ۲۲ - تعریف بارندگی و گل و لای دامن کوه کشمیر

در دامن کوه عیش احباب
کامل آمد چو می به مهتاب
برگ عشرت ببر چو گلبن
پا در گل و گل بسر چو گلبن
بگذشته گل از گل سر جمع
ماننده دود بر سر شمع
چون خامه سه دستگیر باید
تا از گل تیره پا بر آید
باران بخت سیاه را شست
آلودگی گناه را شست
شب ابر چو گرید از سر سوز
در کار بود چو شمع تا روز
چون ریزد اشک صبحگاهی
از چهره شب برد سیاهی
هم خیمه حباب وار در آب
ما چون موجیم جمله در تاب
در خیمه تر خزیده در هم
گوئی بگلی نشسته شبنم
ما را که خلاب زیر پهلوست
چون خاتم خواب سر به زانوست
چون خیمه کند چکیدن آئین
بگریزم ازو بخانه زین
با کاغذ طبع نازک ما
باران خصمی است بی محابا
گرید بر ما سحاب هر دم
خود کشته و خود گرفته ماتم
ابر از نظرم ز بس فتاده است
گویم که گهر حرامزاده است
طفل بد خوی ابر گریان
بر ما کردست دهر زندان
روزی باشد بماتم او
خود را بینم گشاده گیسو
داریم سه خوردنی فراوان
غصه، سرما و آب باران
زین ره کامد کدورت انگیز
هر اشهبی از گل است شبدیز
در بحر گل از گرانی تن
شد کشتی فیل لنگر افکن
فیلان در گل به جا نسپاری
گنبد به مزارشان عماری
اسب و فیل و پیاده با هم
غلطیده و آمده فراهم
افتاده به تنگنای در رنج
چون کیسه و مهره های شطرنج
اسب تازی ز گل نشستن
رفتار وزغ کند ز جستن
هر پالکئی که بد منقش
گردید ز گل چو ناو گل کش
هر گل که بخاک داشت پیوند
بسرشت بگل بسان گلقند
باران از بسکه شد مکرر
در چشم صدف گلست گوهر
از گل شخص ار بفرض رسته
درمانده به آب و پل شکسته

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دامن کوه عیش احباب
کامل آمد چو می به مهتاب
هوش مصنوعی: در دامان کوه، شادی و خوشی دوستان به طور کامل و فراوان در حال جریان است، مانند نوشیدنی که زیر نور ماه می‌درخشد.
برگ عشرت ببر چو گلبن
پا در گل و گل بسر چو گلبن
هوش مصنوعی: از زندگی لذت ببر و مانند گل که در باغ خوشبوست، در شادی و زیبایی غوطه‌ور باش.
بگذشته گل از گل سر جمع
ماننده دود بر سر شمع
هوش مصنوعی: گل از گل گذشته و زیبایی آن مانند دودی است که بر فراز شمع می‌رقصد.
چون خامه سه دستگیر باید
تا از گل تیره پا بر آید
هوش مصنوعی: برای اینکه از گل سیاه و تیره بیرون بیاید، به سه چیز نیاز است که مانند قلم، او را یاری کند.
باران بخت سیاه را شست
آلودگی گناه را شست
هوش مصنوعی: باران خوشبختی، مشکلات و آلودگی‌های ناشی از گناهان را از بین برد.
شب ابر چو گرید از سر سوز
در کار بود چو شمع تا روز
هوش مصنوعی: وقتی شب به خاطر سرما و باران، ابرها می‌بارند، مانند شمعی هستم که در حال ذوب شدن است و منتظرم تا روز بیاید.
چون ریزد اشک صبحگاهی
از چهره شب برد سیاهی
هوش مصنوعی: زمانی که اشک‌های صبحگاهی از چهره شب بریزد، تاریکی شب از بین می‌رود و نور صبح نمایان می‌شود.
هم خیمه حباب وار در آب
ما چون موجیم جمله در تاب
هوش مصنوعی: ما مانند حباب‌هایی هستیم که در آب وجود دارند و هر کدام در حال نوسان و جنبش هستند. همچون موج‌هایی که در دریا هستند، به صورت همزمان و با هم در حرکتیم.
در خیمه تر خزیده در هم
گوئی بگلی نشسته شبنم
هوش مصنوعی: در چادر، تر و تازه نشسته، و گل‌هایی در کنار هم به خواب رفته‌اند و شبنم روی آنها نشسته است.
ما را که خلاب زیر پهلوست
چون خاتم خواب سر به زانوست
هوش مصنوعی: ما که زیر فشار و درد و مشکلات زندگی هستیم، مانند فردی هستیم که خوابش می‌برد و سرش را بر زانو گذاشته است.
چون خیمه کند چکیدن آئین
بگریزم ازو بخانه زین
هوش مصنوعی: وقتی باران در خیمه می‌بارد، من از آنجا فرار می‌کنم و به خانه‌ام می‌روم.
با کاغذ طبع نازک ما
باران خصمی است بی محابا
هوش مصنوعی: با کاغذ حساس و ظریف ما، باران دشمنی است که بدون هیچ احتیاطی می‌بارد.
گرید بر ما سحاب هر دم
خود کشته و خود گرفته ماتم
هوش مصنوعی: ابرها هر لحظه بر ما می‌بارند، در حالی که خود را در سوگ و غم از دست رفته‌هایشان غرق کرده‌اند.
ابر از نظرم ز بس فتاده است
گویم که گهر حرامزاده است
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که باران‌هایی که می‌بینم، به قدری زیاد و بی‌وقفه است که فکر می‌کنم فقط قطرات آبی هستند که بی‌نظمی و خرابی به بار می‌آورند.
طفل بد خوی ابر گریان
بر ما کردست دهر زندان
هوش مصنوعی: کودک بدجنس مانند ابری که همواره گریه می‌کند، زندگی را برای ما به زندانی تبدیل کرده است.
روزی باشد بماتم او
خود را بینم گشاده گیسو
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که در سوگ او، خود را با موهای باز ببینم.
داریم سه خوردنی فراوان
غصه، سرما و آب باران
هوش مصنوعی: ما سه چیز داریم که زیاد است: غصه، سرما و باران.
زین ره کامد کدورت انگیز
هر اشهبی از گل است شبدیز
هوش مصنوعی: از این مسیر، هر اسبی که می‌آید و دل‌آشوبی ایجاد می‌کند، در واقع نشانه‌ای از زیبایی و لطافت گل است.
در بحر گل از گرانی تن
شد کشتی فیل لنگر افکن
هوش مصنوعی: در میان دنیای پر از زیبایی گل‌ها، بار سنگین بدن باعث شده است که کشتی فیل به آرامی در آب بتازد و لنگر بیندازد.
فیلان در گل به جا نسپاری
گنبد به مزارشان عماری
هوش مصنوعی: اگر فیلان در گل باشند و به جای خود نروند، در گنبدشان باید بنایی ساخته شود.
اسب و فیل و پیاده با هم
غلطیده و آمده فراهم
هوش مصنوعی: اسب و فیل و انسان با هم به زمین افتاده و به سوی همدیگر آمده‌اند.
افتاده به تنگنای در رنج
چون کیسه و مهره های شطرنج
هوش مصنوعی: در وضعیت سخت و دشواری قرار گرفته‌ام، مانند کیسه و مهره‌های بازی شطرنج که محدود و در تنگنا هستند.
اسب تازی ز گل نشستن
رفتار وزغ کند ز جستن
هوش مصنوعی: اسب تازی با زیبایی و نرمی از میان گل‌ها عبور می‌کند، در حالی که وزغ برای پریدن به سختی تلاش می‌کند.
هر پالکئی که بد منقش
گردید ز گل چو ناو گل کش
هوش مصنوعی: هر شکلی که با نقش و نگار زیبا ایجاد شود، مانند قایق‌هایی است که از گل ساخته شده‌اند.
هر گل که بخاک داشت پیوند
بسرشت بگل بسان گلقند
هوش مصنوعی: هر گلی که ریشه در خاک دارد، به زیبایی و عطر گل گلاب می‌ماند.
باران از بسکه شد مکرر
در چشم صدف گلست گوهر
هوش مصنوعی: باران، به قدری در چشم صدف فراوان شده است که مانند دانه‌های گوهری در آن نمایان می‌شود.
از گل شخص ار بفرض رسته
درمانده به آب و پل شکسته
هوش مصنوعی: اگر از گل شخصی، فرض کنیم که به خاطر ناتوانی از آب و پل شکسته رسته، در واقع او نتوانسته به درستی از مشکلات خود عبور کند و درمانده مانده است.