شمارهٔ ۲ - کتابخانه دولتخانه اکبرآباد
ازین دلگشا قصر عالی بنا
سر اکبرآباد شد عرش سا
بودکنگرش از جبین سپهر
نمایان چو دندان سین سپهر
شرافت یکی آیه در شان او
سعادت در آغوش ایوان او
سجود در این سرای سرور
کند سرنوشت بد از جبهه دور
زاطرافش امید حاجت رواست
صدای درش سائلان را نداست
زمین را زدیوار او آب و تاب
چو آئینه اندربر آفتاب
فلک در بر او نباشد بلند
چو با رفعت ابر دود سپند
بقدرش نیابد ره از کسرشان
چو باطاق کسراش سنجد زمان
چو از سایه قصر شه یافت عون
کند گنگ کسب سعادت ز جون
شهنشهاه آفاق شاه جهان
که نازد باو روح صاحبقران
بعهدش ستم از جهان پا کشید
همه ناخن خویش شاهین برید
چنان دستگیری ظالم خطاست
که بهله نیاید بسر پنجه راست
بیابد گر آئینه از دم غبار
نفس را دگر نیست در سینه بار
ره جور ار بیش و کم بسته است
بزنجیر عدلش ستم بسته است
بنازم بزنجیر کز عدل شاه
همه چشم شد در ره دادخواه
زبس عالم آراست از عدل و داد
چراغ ضعیفان فروزد ز باد
خورد گر زابر کفش بحر آب
نریزد بجز در زمشت حباب
بسرتاسر مملکت بیدرنگ
روانست حکمش چو دریای گنگ
دل روشنش آگه از کار ملک
عیان نزد وی جمله اسرار ملک
از احوال مردم چنان سر حساب
که داند چه بینند شبها بخواب
در ایوان شاهی بصد احتشام
چو خورشید بر چرخ بادا مدام
چو ایوان او سربلندی گرفت
زمین زین شرف ارجمندی گرفت
بتاریخش اندیشه آورد رو
در فیض بگشاد از چار سو
چنین گفت طبع دقایق شناس
(سعادت سرای همایون اساس)
شمارهٔ ۱ - کتابه قصر «دل افروز» و تاریخ بنای آن: زهی دلنشین قصر آراستهشمارهٔ ۳ - تعریف اکبرآباد و باغ جهان آرا: خوشا هندوستان مأوای عشرت
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ازین دلگشا قصر عالی بنا
سر اکبرآباد شد عرش سا
هوش مصنوعی: از این دلگشا قصر باشکوه، در سرزمین اکبرآباد، آسمان و عرش به هم پیوستهاند.
بودکنگرش از جبین سپهر
نمایان چو دندان سین سپهر
هوش مصنوعی: نگاه او مانند دندانهای سپهر (آسمان) از پیشانی آسمان نمایان است.
شرافت یکی آیه در شان او
سعادت در آغوش ایوان او
هوش مصنوعی: شرافت یک نشانه از بزرگی اوست و خوشبختی در آغوش ایوانش قرار دارد.
سجود در این سرای سرور
کند سرنوشت بد از جبهه دور
هوش مصنوعی: در این مکان، به احترام و رواج خوشبختی و شادی، سرنوشت بد به دور از زندگی میشود.
زاطرافش امید حاجت رواست
صدای درش سائلان را نداست
هوش مصنوعی: از اطراف او امید برآورده شدن خواستهها وجود دارد و صدای در او صدای درخواستکنندگان را میشنود.
زمین را زدیوار او آب و تاب
چو آئینه اندربر آفتاب
هوش مصنوعی: زمین به دیوار او، زیبایی و جلا دارد مانند آئینهای که در نور خورشید درخشان است.
فلک در بر او نباشد بلند
چو با رفعت ابر دود سپند
هوش مصنوعی: آسمان در برابر او نیست بلند، مانند اینکه با بلندی ابر، دود را بپوشاند.
بقدرش نیابد ره از کسرشان
چو باطاق کسراش سنجد زمان
هوش مصنوعی: به اندازهای که ارزش داشته باشد، نمیتواند راهی را از کسر آنها بپیماید؛ چون زمان، با عظمت کسری میسنجد.
چو از سایه قصر شه یافت عون
کند گنگ کسب سعادت ز جون
هوش مصنوعی: وقتی که سایه قصر پادشاهی برای او (شخصی) فراهم میشود، او به کمک آن میرسد و از زندگی خود، سعادت به دست میآورد.
شهنشهاه آفاق شاه جهان
که نازد باو روح صاحبقران
هوش مصنوعی: پادشاهی که در گستره عالم سلطنت میکند و روحش با شگفتیهای بزرگ زندگی میکند.
بعهدش ستم از جهان پا کشید
همه ناخن خویش شاهین برید
هوش مصنوعی: با تحقق وعده او، ظلم و ستم از دنیا رخت بربست و همه به نوعی خود را از بین بردند.
چنان دستگیری ظالم خطاست
که بهله نیاید بسر پنجه راست
هوش مصنوعی: یاری رساندن به ظالم اشتباه است، چرا که این عمل مانند این است که به کسی که به صورت نادرست به دیگران آسیب میزند، کمک کنیم.
بیابد گر آئینه از دم غبار
نفس را دگر نیست در سینه بار
هوش مصنوعی: اگر آئینهای پیدا شود که غبار نفس را از بین ببرد، دیگر در سینهام باری وجود ندارد.
ره جور ار بیش و کم بسته است
بزنجیر عدلش ستم بسته است
هوش مصنوعی: اگر راه ظلم به هر شکلی مسدود شده باشد، به دلیل زنجیر و قید عدل و انصاف است که ستم را محدود و منع کرده است.
بنازم بزنجیر کز عدل شاه
همه چشم شد در ره دادخواه
هوش مصنوعی: به زنجیر کردن افرادی که تحت ظلم و ستم قرار گرفتهاند، نشانهای از عدالت پادشاه است. به همین خاطر، همه به راهی که مردم به دنبال حق و عدالت میروند، توجه و نظارت دارند.
زبس عالم آراست از عدل و داد
چراغ ضعیفان فروزد ز باد
هوش مصنوعی: به خاطر عدالت و انصاف، جهان را به زیبایی آراسته است، اما ناتوانیها و مشکلات ضعیفان را همچنان تحت تأثیر باد و طوفانها قرار میدهد.
خورد گر زابر کفش بحر آب
نریزد بجز در زمشت حباب
هوش مصنوعی: اگر کسی در آب دریا پا بگذارد، تنها چیزی که از آن باقی میماند حبابی است که به خاطر پا زدنش ایجاد میشود و جز در همان جا چیزی نخواهد بود.
بسرتاسر مملکت بیدرنگ
روانست حکمش چو دریای گنگ
هوش مصنوعی: در همه جای کشور، حکم او به سرعت در حال اجراست، مانند دریایی عمیق و خروشان.
دل روشنش آگه از کار ملک
عیان نزد وی جمله اسرار ملک
هوش مصنوعی: دل روشنی دارد که از کارهای حکومت و ملک باخبر است، و در نزد او تمام اسرار کشور آشکار و نمایان است.
از احوال مردم چنان سر حساب
که داند چه بینند شبها بخواب
هوش مصنوعی: نمیتوان به سادگی از وضعیت دیگران آگاه شد، چرا که تنها خودشان میدانند در خوابهای شبانهشان چه میگذرد.
در ایوان شاهی بصد احتشام
چو خورشید بر چرخ بادا مدام
هوش مصنوعی: در کاخ شاهانه با شکوه و جلال، مانند خورشید که همیشه در آسمان درخشان است، حضور دارد.
چو ایوان او سربلندی گرفت
زمین زین شرف ارجمندی گرفت
هوش مصنوعی: وقتی که بارگاه او با عظمت و شکوه شد، زمین نیز به خاطر این بزرگواری و مقام بلندش، اعتبار و ارزش بیشتری یافت.
بتاریخش اندیشه آورد رو
در فیض بگشاد از چار سو
هوش مصنوعی: در گذشته، تفکر و اندیشهای به وجود آمد که بر رو زندگی تأثیر گذاشت و از جهات مختلف، برکات و نعمتهایی را به همراه داشت.
چنین گفت طبع دقایق شناس
(سعادت سرای همایون اساس)
هوش مصنوعی: طبیعت به دقت و با درک عمیقش بیان میکند که خوشبختی و سعادت، پایه و اساس یک زندگی خوب و با ارزش است.
حاشیه ها
1402/04/02 14:07
علی دادمهر
جالب است که این مثنوی و چند شعر دیگر از کلیم در تاج محل هندوستان حکاکی شده! به تصاویر تاج محل مراجعه کنید ، این ابیات را خواهید یافت