گنجور

شمارهٔ ۱۹ - کتابه حمام پادشاهی

زهی از تو روی طراوت سفید
صفا را ز تو گرم کشت امید
سرور دل و راحت جان توئی
بعالم قدمگاه پاکان توئی
بوارستگی طبع همدم ز تست
سبکباری اهل عالم ز تست
بسویت گذر هر که افکنده است
لباس علایق ز بر کنده است
بارباب تجرید و اصحاب ترک
صریر درت گفته آداب ترک
چنین ترک و تجرید و این رسم و راه
نه در صومعه است و نه در خانقاه
به بی برگی از مسجدی رفته تر
زهی دامن افشان زهر خشک و تر
ز سامان بدانگونه بگسسته ای
که از بوریا نیز وارسته ای
ز تو کسب پاکی بر امتیاز
مقدم بود بر ادای نماز
تجرد اساسی و رخت سرا
نداری بجز اعتدال هوا
بود خلوتت در صفا چون حباب
سراپا طراوت تمام آب و تاب
ز آبت چو روئی مصفا شود
خط سرنوشتش هویدا شود
فروغ دو روشن روان یار تست
که با آب و آتش سر و کار تست
رخ لیلی و چشم مجنون نئی
جدا زاب و آتش دمی چون نئی
وجودی چو تو جامع آب و تاب
نیامد بدنیا مگر آفتاب
فروغیست با آب صافت قرین
که گوئی بآتش چو شد همنشین
نه تنها ازو کسب گرمی نمود
که هر روشنی هم بودش ربود
هر آنکس که شد خلوتت مسکنش
عرق تخم راحت شود بر تنش
ز تو روی گرم آنکه یکبار دید
ز آرامگاه خودش دل رمید
شد از گلخنت شعله تا کامیاب
دگر بهر مرکز نکرد اضطراب
ز خاکستر گلخن تو قضا
بآئینه دیده بخشد جلا
سپهریست سقفت که دارد مدام
فروزان نجوم ثوابت ز جام
ز الوان جام تو بر دور هم
زده چتر طاووس باغ ارم
سر خلوت از عکس انوار جام
ملون بساطیست فرش رخام
تمام آبروئی که سودی جبین
بپای شهنشاه روی زمین
سر سروران پادشاه جهان
بتأیید ثانی صاحبقران
بود خصمش از گریه آتشین
چو گرمابه با آب و آتش قرین
عدویش کزو عافیت راست عار
چو گلخن به تب باد پیوسته یار
زرویش بود صبح را آب و تاب
چو جامی که تابد بر او آفتاب
جهان یابد از لطف قهرش قوام
چو گرمابه از آب و آتش نظام
زخلقش چو گلخن شود بهره یاب
بگیرند چون گل زاخگر گلاب
در نفع لطفش بهر جا گشود
زآتش توان جامه گلگون نمود
وزد باد قهرش چو بر روزگار
ز حمام بر رو نشیند غبار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی از تو روی طراوت سفید
صفا را ز تو گرم کشت امید
هوش مصنوعی: از تو رویداد زیبای دلنشینی به وجود آمد که روح امیدهام را گرم می‌کند و شکوفا می‌سازد.
سرور دل و راحت جان توئی
بعالم قدمگاه پاکان توئی
هوش مصنوعی: تو مایه شادمانی دل و آرامش جان هستی، و در این جهان، جایگاه تو مخصوص پاکان است.
بوارستگی طبع همدم ز تست
سبکباری اهل عالم ز تست
هوش مصنوعی: خبری از سبکی و خوشی زندگی نیست مگر با همراهی تو، چرا که روح آزاد و خوش قلق من تنها با تو به وجود آمده است.
بسویت گذر هر که افکنده است
لباس علایق ز بر کنده است
هوش مصنوعی: به سوی تو می‌آید هر کسی که لباس خواسته‌ها و وابستگی‌ها را از خود کنار زده است.
بارباب تجرید و اصحاب ترک
صریر درت گفته آداب ترک
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به موضوعات معنوی و روحانی اشاره دارد. در آن به تعلیم و تربیتی اشاره شده که از سوی یک مرشد یا رهبر معنوی به شاگردان یا پیروان ارائه می‌شود. قیود و عادات دنیوی کنار گذاشته می‌شوند تا به آداب و رسوم خاصی که در مسیر ترقی روحانی لازم است، توجه شود. به عبارت دیگر، فرد باید به شیوه‌ای از زندگی بپردازد که با قواعد روحانی سازگار باشد و از وابستگی‌های دنیوی رها شود.
چنین ترک و تجرید و این رسم و راه
نه در صومعه است و نه در خانقاه
هوش مصنوعی: این نوع رهایی و جدا شدن از دنیا و این سبک زندگی نه در مکان‌های مذهبی مثل صومعه‌ها وجود دارد و نه در خانقاه‌ها.
به بی برگی از مسجدی رفته تر
زهی دامن افشان زهر خشک و تر
هوش مصنوعی: به مکانی رفته‌ام که بی‌براعزایی دارد و در آنجا دامنم پر از چیزهای خشک و تر شده است.
ز سامان بدانگونه بگسسته ای
که از بوریا نیز وارسته ای
هوش مصنوعی: تو به گونه‌ای از آن موقعیت و شرایط جدا شده‌ای که حتی از مشکلات کوچکی مانند بوریا نیز رهایی یافته‌ای.
ز تو کسب پاکی بر امتیاز
مقدم بود بر ادای نماز
هوش مصنوعی: کسب پاکی و طهارت از تو مهم‌تر است و برتر از انجام نماز است.
تجرد اساسی و رخت سرا
نداری بجز اعتدال هوا
هوش مصنوعی: تو به سادگی از دنیا و ظواهر آن برکناری، و چیزی جز اعتدال در حالات خود نداری.
بود خلوتت در صفا چون حباب
سراپا طراوت تمام آب و تاب
هوش مصنوعی: محیط آرام و دلنشین تو مانند حبابی است که تمام زیبایی و نشاط آب را در خود دارد.
ز آبت چو روئی مصفا شود
خط سرنوشتش هویدا شود
هوش مصنوعی: وقتی از آب پاک و زلال عبور کنی، سرنوشتت روشن و نمایان خواهد شد.
فروغ دو روشن روان یار تست
که با آب و آتش سر و کار تست
هوش مصنوعی: نور زندگی و روشنایی تو از یار من است که همواره با مشکلات و چالش‌ها سر و کار دارد.
رخ لیلی و چشم مجنون نئی
جدا زاب و آتش دمی چون نئی
هوش مصنوعی: چهره لیلی و نگاه مجنون از هم جدا نیستند؛ مانند نی که در دمی با آتش در هم می‌آمیزد.
وجودی چو تو جامع آب و تاب
نیامد بدنیا مگر آفتاب
هوش مصنوعی: وجودی مانند تو که همگان را تحت تاثیر قرار می‌دهد، به دنیا نیامد مگر برای تابش و روشنی مانند آفتاب.
فروغیست با آب صافت قرین
که گوئی بآتش چو شد همنشین
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی می‌پردازد که مانند نوری در کنار آب زلال و آرامش‌بخش است، به‌گونه‌ای که با افروختن آتش، به زیبایی و جذابیت او افزوده می‌شود. به عبارت دیگر، ارتباط او با عناصر طبیعی و تأثیرات آن‌ها بر وجودش را توصیف می‌کند.
نه تنها ازو کسب گرمی نمود
که هر روشنی هم بودش ربود
هوش مصنوعی: آن‌قدر از او انرژی و گرما به دست آورد که هر روشنی دیگری هم که بود، از او گرفت.
هر آنکس که شد خلوتت مسکنش
عرق تخم راحت شود بر تنش
هوش مصنوعی: هر کس که در خلوت و تنهایی‌ات جا بگیرد، آرامش و آسایش را به او هدیه می‌دهد و این آرامش مانند عرقی بر تن او می‌نشیند.
ز تو روی گرم آنکه یکبار دید
ز آرامگاه خودش دل رمید
هوش مصنوعی: کسی که یک بار چهره گرم تو را دیده باشد، از آرامش خود دور می‌شود و دلش به تنگ می‌آید.
شد از گلخنت شعله تا کامیاب
دگر بهر مرکز نکرد اضطراب
هوش مصنوعی: از آتش نشاطی که از دل گلخن تو برخاست، دیگر بار به سوی کمالی رفته و آرامش را از دست نداد.
ز خاکستر گلخن تو قضا
بآئینه دیده بخشد جلا
هوش مصنوعی: از خاکستر کوره، قضا به آینه چشم زیبایی می‌بخشد.
سپهریست سقفت که دارد مدام
فروزان نجوم ثوابت ز جام
هوش مصنوعی: سقف آسمان همچون یک سپهر است که همواره ستاره‌ها و سیارات ثابت در آن می‌درخشند و به زندگی و زیبایی‌اش می‌افزایند.
ز الوان جام تو بر دور هم
زده چتر طاووس باغ ارم
هوش مصنوعی: تو با رنگ‌های گوناگون جام خود بر دور هم، چتر زیبای طاووس باغ ارم را گسترش داده‌ای.
سر خلوت از عکس انوار جام
ملون بساطیست فرش رخام
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای که نورهای رنگی به شدت می‌درخشند، فرشی از سنگ مرمر پهن شده است و فضایی زیبا و دلنشین ایجاد کرده است.
تمام آبروئی که سودی جبین
بپای شهنشاه روی زمین
هوش مصنوعی: تمام اعتباری که ارزش دارد، به خاطر بزرگی و مقام شاه روی زمین است.
سر سروران پادشاه جهان
بتأیید ثانی صاحبقران
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که سروران و پادشاهان جهان به تأیید و حمایت فردی بزرگ و با عظمت هستند که مقام و جایگاه ویژه‌ای دارد.
بود خصمش از گریه آتشین
چو گرمابه با آب و آتش قرین
هوش مصنوعی: خصم او مانند گرما و آتش، از گریه‌ای سوزان و داغ است، مانند حمامی که آب و آتش را در کنار هم دارد.
عدویش کزو عافیت راست عار
چو گلخن به تب باد پیوسته یار
هوش مصنوعی: دشمن او که از آسایشش حسادت می‌کند، مانند گلخانه‌ای است که به گرمای تب دچار شده و همیشه در غم و اندوه است.
زرویش بود صبح را آب و تاب
چو جامی که تابد بر او آفتاب
هوش مصنوعی: چهره او به مانند صبحی زیباست که پر از درخشش و زندگی است، مانند جامی که نور خورشید بر آن می‌تابد و باعث افزایش زیبایی‌اش می‌شود.
جهان یابد از لطف قهرش قوام
چو گرمابه از آب و آتش نظام
هوش مصنوعی: جهان به لطف و مهربانی او استوار می‌شود، مانند اینکه گرمابه به وسیله آب و آتش سامان می‌گیرد.
زخلقش چو گلخن شود بهره یاب
بگیرند چون گل زاخگر گلاب
هوش مصنوعی: وقتی از وجود او به خوشبوئی و لطافت برسند، دیگران مانند گلی که از چشمه‌ی گلاب بهره‌مند می‌شود، از او استفاده می‌کنند.
در نفع لطفش بهر جا گشود
زآتش توان جامه گلگون نمود
هوش مصنوعی: به خاطر لطفی که دارد، در هر جا گشایش ایجاد می‌کند و از آتش مشکلات، جامه‌ای زیبا و دلنشین می‌سازد.
وزد باد قهرش چو بر روزگار
ز حمام بر رو نشیند غبار
هوش مصنوعی: زمانی که باد خشمگین بر روزگار بوزد، غبار از حمام بر چهره نشیند.