شمارهٔ ۱۵ - وله ایضا
کلید سخن را چو پیدا کنم
در وصف دولتسرا وا کنم
زبانی ز همت بلندان بوام
بگیرم که گویم ز قدرش کلام
سر رفعت و پای بنیاد او
که عرش آشنا شد بامداد او
سراپا چو طوبی است راحت فزا
چو زلف سیه سایه اش دلربا
سرافکند در پیش جاهش حباب
که با آن نماندست آن آب و تاب
زمانه بسی گرچه آرایدش
ولی مقدم شاه می باشدش
شه معدلتخواه، شاه جهان
ملاذ سلاطین، شاه جهان
که بر درگهش صبحدم سرگماشت؟
که شب تاج خورشید بر سر نداشت
پی را تب شمع کمتر غلام
مقرر کند حاصل ملک شام
تواند دو صد صف شکستن برزم
که یکدل نیارد شکستن ببزم
درش راز شاه و گدا نیست ننگ
که در پیش دریاچه خس چه نهنگ
زمانش بهاریست پر رنگ و بو
درم چون شکوفه است ریزان ازو
بود یارب از فضل پروردگار
حیات خضر سبزه ای زین بهار
شمارهٔ ۱۴ - وله ایضا: نشیمن که دید اینچنین دلپذیرشمارهٔ ۱۶ - درتعریف کشمیر: دگر بخت از در یاری برآمد
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کلید سخن را چو پیدا کنم
در وصف دولتسرا وا کنم
هوش مصنوعی: وقتی که راز کلام را دریابم، در وصف کاخ و مقام سخن خواهیم گفت.
زبانی ز همت بلندان بوام
بگیرم که گویم ز قدرش کلام
هوش مصنوعی: من زبانی از اراده و عزم بلند میگیرم تا بتوانم دربارهی ارزش و مقام او به سخن بپردازم.
سر رفعت و پای بنیاد او
که عرش آشنا شد بامداد او
هوش مصنوعی: سر و پایهی او آن چنان بلند و محکم است که وقتی صبح فرا میرسد، عرش نیز با او آشنا میشود.
سراپا چو طوبی است راحت فزا
چو زلف سیه سایه اش دلربا
هوش مصنوعی: تمام وجود او مانند درخت طوبی است و باعث آرامش میشود، همانطور که پیچشهای موی سیاهش سایهای دلربا به دنبال دارد.
سرافکند در پیش جاهش حباب
که با آن نماندست آن آب و تاب
هوش مصنوعی: حبابی که در برابر جاهی بزرگ قرار دارد، شرمنده است؛ زیرا نمیتواند به اندازهی آن آب و رنگی که در آنجا وجود دارد، دوام بیاورد.
زمانه بسی گرچه آرایدش
ولی مقدم شاه می باشدش
هوش مصنوعی: هرچند که دنیا به زیبایی و تجملات بیفزاید، اما همیشه حضور و اولویت شاه در میان همه چیز مشهود است.
شه معدلتخواه، شاه جهان
ملاذ سلاطین، شاه جهان
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که عدالت را میطلبی، ای سرور جهانیان و پناه سلطنتها، ای پادشاه این جهان.
که بر درگهش صبحدم سرگماشت؟
که شب تاج خورشید بر سر نداشت
هوش مصنوعی: آیا کسی که در بامداد به درگاه او میرسد، در انتظار پوشش و زیبایی خاصی است؟ چرا که شب، خورشید را به سر نداشت و در تاریکی بود.
پی را تب شمع کمتر غلام
مقرر کند حاصل ملک شام
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره میکند که در سایهی تابش کمپیر شدهی شمع، تب و حرارت در دل دیگران کمتر میشود. به همین ترتیب، دستاورد و نعمتهای کشور شام نیز چنان که باید، در کنار مشکلات و نارساییها، نیازمند توجه و مراقبت بیشتری است.
تواند دو صد صف شکستن برزم
که یکدل نیارد شکستن ببزم
هوش مصنوعی: میتوانم به راحتی با دو صد نفر مبارزه کنم، اما هیچکس نمیتواند دل من را بشکند.
درش راز شاه و گدا نیست ننگ
که در پیش دریاچه خس چه نهنگ
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که در دریاچهای خاص، تفاوتی بین شاه و گدا نیست و این موضوع ننگینی ندارد. در واقع، در آن مکان، جلوه و عظمت خاصی وجود دارد که حتی بزرگترین موجودات دریایی نیز در آن قابل مشاهدهاند. این بیانگر برابری و عدم وجود مرزهای اجتماعی در شرایطی خاص است.
زمانش بهاریست پر رنگ و بو
درم چون شکوفه است ریزان ازو
هوش مصنوعی: زمان حال، زمانی شاداب و خوشبوست که در من همانند شکوفهای در حال ریزش است.
بود یارب از فضل پروردگار
حیات خضر سبزه ای زین بهار
هوش مصنوعی: ای کاش از رحمت و نعمت پروردگار، حیات و زندگی خضر (نماد عمر طولانی و پربرکت) در این بهار زیبا وجود داشته باشد.