گنجور

شمارهٔ ۱۴ - وله ایضا

نشیمن که دید اینچنین دلپذیر
که در هفت اقلیم شد بی نظیر
بوسعت جهان همسر او نگشت
که رکن جهان چارو او راست هشت
مسرت فزا، دلگشا، دلنشین
غبار درش آبروی زمین
قضا ریخت در قالب خشت جان
که حیفست از خاک ترکیب آن
یکی گشت آئینه را پشت و رو
زبس یکجهت شد بدیوار رو
بطاقش زبس رفت صنعت بکار
ز طاق دل افتاده ابروی یار
گرفتی اگر رونما از سپهر
نماندی بچرخ اختر ماه و مهر
ز نور و صفا در نظر آینه است
برو نقش چین زنگ بر آینه است
درش همچو محراب حاجت رواست
که او از خدا این زظل خداست
پناه زمان پادشاه جهان
جهانبخش ثانی صاحبقران
ز خاک درش ذره عالمیست
زبستان جاهش فلک شبنمیست
ز عزت بود کوکبش بر فلک
چو بیضه نهان زیر بال ملک
بعهدش چنان عالم آراسته است
که خار از چمن رونما خواستست
بعهدش ضعیفان چنان سرفراز
که رشته زگوهر کند احتراز
امید از درش بیطلب حاصلست
طلب چیست چون تشنه بر ساحلست
همیشه درش باد عالم مآب
وزو زنده عالم چو ماهی زآب

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نشیمن که دید اینچنین دلپذیر
که در هفت اقلیم شد بی نظیر
هوش مصنوعی: آشیانه‌ای که این‌قدر زیباست، به گونه‌ای که در کل دنیا بی‌نظیر شده است.
بوسعت جهان همسر او نگشت
که رکن جهان چارو او راست هشت
هوش مصنوعی: علاقه و دلدادگی او به همسرش چنان است که حتی وسعت تمام دنیا هم نمی‌تواند جایگاه او را در زندگی‌اش پر کند؛ زیرا وجود همسر او اساس و پایه‌ای است که تمام زندگی‌اش به آن وابسته است.
مسرت فزا، دلگشا، دلنشین
غبار درش آبروی زمین
هوش مصنوعی: خوشحالی و شادی، دل را شاداب و زیبا می‌کند و مثل غباری است که از در خانه‌ای به زمین می‌نشیند و باعث جلال و زیبایی آن می‌شود.
قضا ریخت در قالب خشت جان
که حیفست از خاک ترکیب آن
هوش مصنوعی: سرنوشت، جان را در قالبی شبیه به خشت قرار داد و این جای تأسف دارد که این ترکیب از خاک ساخته شده است.
یکی گشت آئینه را پشت و رو
زبس یکجهت شد بدیوار رو
هوش مصنوعی: یکی آئینه را برگرداند به طوری که تصویرش به دیوار افتاد، زیرا آنقدر به یک سمت نگاه کرد که تصویرش تغییر کرد.
بطاقش زبس رفت صنعت بکار
ز طاق دل افتاده ابروی یار
هوش مصنوعی: چون از هنر و صنعت به اندازه‌ی کافی کار شده، حالا دل به زیبایی و ابروی یار افتاده و تحت تأثیر آن قرار گرفته است.
گرفتی اگر رونما از سپهر
نماندی بچرخ اختر ماه و مهر
هوش مصنوعی: اگر نشان از آسمان دریافت کرده‌ای، دیگر در گردش ستاره‌ها باقی نماندی، پس به دور ماه و خورشید بگرد.
ز نور و صفا در نظر آینه است
برو نقش چین زنگ بر آینه است
هوش مصنوعی: در نور و روشنی، آینه تصویر زیبایی را نشان می‌دهد، اما بر روی آینه نقش و اثر زنگار وجود دارد که زیبایی را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
درش همچو محراب حاجت رواست
که او از خدا این زظل خداست
هوش مصنوعی: در این مکان، مانند محرابی است که نیازها در آن برآورده می‌شود، چرا که او از خداوند، و این مکان نیز نشانی از رحمت خداوند است.
پناه زمان پادشاه جهان
جهانبخش ثانی صاحبقران
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی می‌پردازد که در زمان خود، رهبری بزرگ و سلطنتی دارد و به عنوان حمایت و پناه مردم شناخته می‌شود. او به عنوان کسی که بر جهان حکومت می‌کند و باعث رونق و شکوفایی آن می‌شود، مورد احترام و ستایش قرار می‌گیرد.
ز خاک درش ذره عالمیست
زبستان جاهش فلک شبنمیست
هوش مصنوعی: در خاک درش، ذره‌ای از عالم وجود دارد و مکانش مثل بهار است که در آسمان، شبنم می‌بارد.
ز عزت بود کوکبش بر فلک
چو بیضه نهان زیر بال ملک
هوش مصنوعی: ستاره‌اش به خاطر بزرگی و عزت، مانند تخم‌مرغی پنهان زیر بال ملک است.
بعهدش چنان عالم آراسته است
که خار از چمن رونما خواستست
هوش مصنوعی: به راستی که او چنان جهانی را زینت بخشیده است که حتی خارها در میان چمن خود را نمایان می‌کنند.
بعهدش ضعیفان چنان سرفراز
که رشته زگوهر کند احتراز
هوش مصنوعی: ضعیفان به عهد خود چنین با افتخار هستند که حتی از گوهر خود محافظت می‌کنند.
امید از درش بیطلب حاصلست
طلب چیست چون تشنه بر ساحلست
هوش مصنوعی: امید به خودی خود و بدون درخواست به سراغ ما می‌آید، بنابراین نیازی به جستجو و طلب کردن آن نیست، چون مثل کسی است که در ساحل نشسته و تشنه است؛ او به آب نزدیک است، اما نمی‌داند که فقط باید به آن نزدیک‌تر شود.
همیشه درش باد عالم مآب
وزو زنده عالم چو ماهی زآب
هوش مصنوعی: همیشه در قلب او، عطر و زیبایی عالم وجود دارد و او مانند ماهی‌ای است که در آب زندگی می‌کند.