غزل شمارهٔ ۷
لب فرو بستم، زیان دارد زباندانی مرا
چشم پوشیدم نمیزیبید عریانی مرا
شانه و زلف تو یادی میدهد از جان من
بیتو زینسان در میان دارد پریشانی مرا
نکتهسنجی چیست؟ عیب کس نفهمیدن بوَد
میکند فهمیدگی تعلیم نادانی مرا
یک دو گامی از سر کویش سفر خواهم گزید
بازپس گر ناورد اشک پشیمانی مرا
بندگی را در ره خدمت ز بس شایستهام
میشود داغ غلامی خط پیشانی مرا
گرچه خوارم عزتم این بس که در بیع نیاز
میدهی خود را به من تا اینکه بستانی مرا
گر چنین از بار غم خواهم فرو رفتن به خود
شمعسان آخر کند دامن گریبانی مرا
از خرابی کس نمیگردد به گرد خانهام
پاسبانی نیست مشفقتر ز ویرانی مرا
روشناس ابر رحمت گشتهام از فیض او
عاقبت آمد به کار آلودهدامانی مرا
گرم کردم جای خود در گوشه گلخن کلیم
کی دگر از جا برد تخت سلیمانی مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لب فرو بستم، زیان دارد زباندانی مرا
چشم پوشیدم نمیزیبید عریانی مرا
هوش مصنوعی: با سکوتکردن، میدانم که آسیب میبینم. از طرفی، از اینکه زباندانیام را کنار گذاشتم، نمیتوانم خوشحال باشم، زیرا برهنگیام مناسب نیست.
شانه و زلف تو یادی میدهد از جان من
بیتو زینسان در میان دارد پریشانی مرا
هوش مصنوعی: شانه و موهای تو به یادم میآورد که بدون تو چقدر دلتنگ و بیقرار هستم.
نکتهسنجی چیست؟ عیب کس نفهمیدن بوَد
میکند فهمیدگی تعلیم نادانی مرا
هوش مصنوعی: نکتهسنجی به چه معناست؟ نداشتن توانایی در درک عیب دیگران، خود نشاندهنده نادانی من است.
یک دو گامی از سر کویش سفر خواهم گزید
بازپس گر ناورد اشک پشیمانی مرا
هوش مصنوعی: من از نزدیکى خیالش یک قدم دورتر خواهم رفت، اما اگر اشکهاى پشیمانىام را برایم باز پس نیاورد، دیگر برنخواهم گشت.
بندگی را در ره خدمت ز بس شایستهام
میشود داغ غلامی خط پیشانی مرا
هوش مصنوعی: من به خاطر خدماتی که ارائه دادهام، به شدت به مقام بندگی و غلامی مفتخر شدهام و این افتخار بر پیشانیام حک شده است.
گرچه خوارم عزتم این بس که در بیع نیاز
میدهی خود را به من تا اینکه بستانی مرا
هوش مصنوعی: هر چند که من در نظر تو آدم بیارزشی هستم، اما برای من افتخار بزرگی است که تو برای برآورده کردن نیازهایت خودت را به من عرضه میکنی تا از من چیزی بهدستآوری.
گر چنین از بار غم خواهم فرو رفتن به خود
شمعسان آخر کند دامن گریبانی مرا
هوش مصنوعی: اگر بخواهم خود را به اندازهای غمگین کنم که مانند شمعی ذوب شوم، در این صورت به سرنوشت خودم لطمه میزنم و دامنم به زحمت میافتد.
از خرابی کس نمیگردد به گرد خانهام
پاسبانی نیست مشفقتر ز ویرانی مرا
هوش مصنوعی: در دل و جانم کسی نیست که از ویرانیام نگران باشد، و هیچ کس مانند خودم برای این خراب شدن دلسوزی نمیکند.
روشناس ابر رحمت گشتهام از فیض او
عاقبت آمد به کار آلودهدامانی مرا
هوش مصنوعی: من به سبب رحمت او به درک و شناختی از ابرهایی که رحمت میآورند رسیدهام و در پایان، این رحمت به کارم آمد و مرا از آلودگی رهایی بخشید.
گرم کردم جای خود در گوشه گلخن کلیم
کی دگر از جا برد تخت سلیمانی مرا
هوش مصنوعی: من در گوشهای از خانه خود را گرم کردهام، حالا نگرانم که دیگر نتوانم جای سلیمان را ترک کنم.