گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱

ای ز بالای تو طوطی در کنار آئینه را
وز گل روی تو سامان بهار آئینه را
صبح را رشگ رخت افکنده است از چشم خویش
دیگر از خورشید ننهد در کنار آئینه را
زلف دلبند تو چون حیران خود می‌بیندش
بخشد از هر حلقه چشم سرمه‌دار آئینه را
در طریقت دل به رنگ و بوی دادن ابلهی است
کس نمی آراید از نقش و نگار آئینه را
قیمت روشندلان بنگر که در روز مصاف
شیرمردان حرز جان سازند چار آئینه را
اینچنین کز رشک رویت دست بر سر می‌زند
می‌سزد گر کس نسازد دسته‌دار آئینه را
دل مدام از گرد غم‌های تو می‌بالد به‌خویش
در دیار عشق می‌باید غبار آئینه را
برق حسنش نه همی بر خرمن ما زد کلیم
کرد خاکسترنشین چون ما هزار آئینه را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ز بالای تو طوطی در کنار آئینه را
وز گل روی تو سامان بهار آئینه را
هوش مصنوعی: ای تو که از بلندی خود، مانند طوطی در کنار آینه‌ای، زیبایی و شکوه خود را به نمایش می‌گذاری و گلرویی تو، بهار آینه را زنده می‌کند.
صبح را رشگ رخت افکنده است از چشم خویش
دیگر از خورشید ننهد در کنار آئینه را
هوش مصنوعی: در صبح، زیبایی تو به قدری چشم نواز است که دیگر خورشید جرات ندارد در آینه خود را نشان دهد.
زلف دلبند تو چون حیران خود می‌بیندش
بخشد از هر حلقه چشم سرمه‌دار آئینه را
هوش مصنوعی: موهای محبوب تو به قدری زیباست که وقتی خود را در آینه می‌بیند، از هر حلقه‌اش به چشم سرمه‌دارش، زیبایی را به آینه هدیه می‌دهد.
در طریقت دل به رنگ و بوی دادن ابلهی است
کس نمی آراید از نقش و نگار آئینه را
هوش مصنوعی: در راه و روش حقیقت، تزئین و زیبایی ظاهری نشاندهنده نادانی است، زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند از ظاهر و زیبایی آینه فریب بخورد.
قیمت روشندلان بنگر که در روز مصاف
شیرمردان حرز جان سازند چار آئینه را
هوش مصنوعی: به ارزش و اهمیت روشن‌فکران توجه کن، چرا که در روزهای سخت و در زمان جنگ، مانند شیرمردان از جان خود دفاع می‌کنند و چهار آینه را به عنوان نشانه‌ای از توانایی و بلاغت خود به کار می‌برند.
اینچنین کز رشک رویت دست بر سر می‌زند
می‌سزد گر کس نسازد دسته‌دار آئینه را
هوش مصنوعی: این گونه که از حسادت زیبایی تو، دست به سر خود می‌زند، سزاوار است اگر کسی برای آئینه‌دار کاری نکند.
دل مدام از گرد غم‌های تو می‌بالد به‌خویش
در دیار عشق می‌باید غبار آئینه را
هوش مصنوعی: دل همواره به خاطر غم‌های تو در حال پروراندن احساسات خود است و در دنیای عشق، باید از آلودگی‌ها و ناخرسندی‌ها دوری کند تا بتواند به زیبایی خود ادامه دهد.
برق حسنش نه همی بر خرمن ما زد کلیم
کرد خاکسترنشین چون ما هزار آئینه را
هوش مصنوعی: زیبایی او به اندازه‌ای چشمگیر است که حتی بر روی ما زحمتکشان خاکسترنشین هم تأثیر می‌گذارد. مانند کلیم، ما را در حیرت و شگفتی قرار می‌دهد، انگار تمام آینه‌ها را تحت تأثیر خود قرار داده است.