گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳

هر کس به قبله‌ای کرد روی نیاز خود را
هندو صنم پرستد، من سرو ناز خود را
نگذاشت آستانش در جبهه‌ام سجودی
بی‌سجده می‌گذارم اکنون نماز خود را
در کنج نامرادی تا کی ز منع دشمن
در زیر سر گذارم دست دراز خود را؟
از نقش پا به رشکم گرچه همی‌گذارد
بر آستان جانان روی نیاز خود را
پروانه‌سان نگردد هردم به گرد شمعی
خواهد کلیم بیدل عاشق گداز خود را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر کس به قبله‌ای کرد روی نیاز خود را
هندو صنم پرستد، من سرو ناز خود را
هوش مصنوعی: هر کسی به سمتی که دلش می‌خواهد و نیازش را در آن می‌بیند، روی می‌آورد. حتی اگر هندوها به بتان خود توجه کنند، من تنها به معشوقم توجه دارم.
نگذاشت آستانش در جبهه‌ام سجودی
بی‌سجده می‌گذارم اکنون نماز خود را
هوش مصنوعی: او اجازه نداد که در برابرش سجده‌ای بی‌سجده انجام دهم، حالا نماز خود را بدون توجه به شرایط، برپا می‌کنم.
در کنج نامرادی تا کی ز منع دشمن
در زیر سر گذارم دست دراز خود را؟
هوش مصنوعی: مدت زیادی در گوشه‌ای از ناچاری بمانم و به خاطر ممانعت‌های دشمن، دستم را زیر سرم بگذارم و دراز کنم؟
از نقش پا به رشکم گرچه همی‌گذارد
بر آستان جانان روی نیاز خود را
هوش مصنوعی: اگرچه اثر پاهایش بر آستان محبوب می‌افتد، با این حال من به خاطر زیبایی او غبطه می‌خورم و نیازی به او را در دلم دارم.
پروانه‌سان نگردد هردم به گرد شمعی
خواهد کلیم بیدل عاشق گداز خود را
هوش مصنوعی: شعله‌ور شدن عشق مانند پروانه‌ای است که همیشه دور شمع می‌چرخد و با این حال، باید درد و سوختن خود را تحمل کند.