گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲

منم به کنج قناعت رمیده از درها
به خویش بسته ز نقش حصیر زیورها
غبار خاطر خود گر دهم به سیل سرشک
شود به بحر گل آلود آب گوهرها
به من عداوت گردون به‌جا بود، تا کی
نشان ناوک آهم شوند اخترها؟
مسلم است مرا دعوی وفاداری
خجل ز داغ وفای من‌اند محضرها
زجام لاله و گل قطره‌ای نریزد می
تمام حیرتم از این شکسته ساغرها
ز بد نهادی ابنای این زمان چه عجب
که شیر باز شود خون به طبع مادرها
به هیچ بزم نرفتم که روی دل بینم
منم سپند و مجالس تمام مجمرها
اگر نه در غم عشقت زنند سر بر سنگ
چرا چنین شده مودار کاسهٔ سرها
بس است بهر رمیدن ز خویش و قوم کلیم
هر آنچه یوسف دیده است از برادرها

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منم به کنج قناعت رمیده از درها
به خویش بسته ز نقش حصیر زیورها
هوش مصنوعی: من در گوشه‌ای از زندگی‌ام جایگزین شده‌ام و درهای دنیای بیرون را به روی خود بسته‌ام. با کمترین‌ها سر می‌کنم و از آراستگی‌های ظاهری و تجملات دوری می‌کنم.
غبار خاطر خود گر دهم به سیل سرشک
شود به بحر گل آلود آب گوهرها
هوش مصنوعی: اگر اندوه و غم‌های درونم را در اختیار سیل اشک بگذارم، تبدیل به دریا می‌شود و آب آن پر از زیورآلات و گوهرها خواهد بود.
به من عداوت گردون به‌جا بود، تا کی
نشان ناوک آهم شوند اخترها؟
هوش مصنوعی: بی‌مهری مقدر بر من ادامه دارد، تا چه زمانی ستاره‌ها نشانه تیر آتشین من خواهند شد؟
مسلم است مرا دعوی وفاداری
خجل ز داغ وفای من‌اند محضرها
هوش مصنوعی: من به خوبی می‌دانم که ادعای وفاداری‌ام بر من روشن است و این وفای من باعث شرمندگی محضرها و مراسله‌کشان شده است.
زجام لاله و گل قطره‌ای نریزد می
تمام حیرتم از این شکسته ساغرها
هوش مصنوعی: از لیوان لاله و گل هیچ قطره‌ای نریزد. من از اینکه این杯‌ها چقدر شکسته‌اند، کاملاً گیج و متحیرم.
ز بد نهادی ابنای این زمان چه عجب
که شیر باز شود خون به طبع مادرها
هوش مصنوعی: در این زمانه که فرزندان از تربیت نیکو برخوردار نیستند، جای تعجب نیست که مادران به رفتارهای خشن و جنگجویانه آنها واکنش نشان دهند.
به هیچ بزم نرفتم که روی دل بینم
منم سپند و مجالس تمام مجمرها
هوش مصنوعی: من هرگز به هیچ جشن و میهمانی نرفته‌ام تا چهره‌ی محبوبم را ببینم. من مانند درخت سپند هستم که در میان آتش‌ها و شعله‌های تمام مجالس و مهمانی‌ها قرار دارم.
اگر نه در غم عشقت زنند سر بر سنگ
چرا چنین شده مودار کاسهٔ سرها
هوش مصنوعی: اگر کسانی که در غم عشق تو هستند سرشان را به سنگ می‌زنند، پس چرا این‌قدر کاسه‌های سر آنها زود می‌شکند؟
بس است بهر رمیدن ز خویش و قوم کلیم
هر آنچه یوسف دیده است از برادرها
هوش مصنوعی: دیگر بس است که از خود و قوم خود فاصله بگیریم. کلیم (موسی) هر آنچه یوسف از برادرانش دیده، کافی است.