غزل شمارهٔ ۳۱
که خریدی ز غم گردش دوران ما را؟
دیده گر مفت نمیداد به طوفان ما را
مفلس ار جنس خود ارزان نفروشد چه کند؟
کم بها کرد تهی دستی دوران ما را
اشک این گرسنه چشمان مزه دارد هرچند
دهر بر خوان تهی ساخته مهمان ما را
در چمن دیده ز نظارهٔ گل میپوشم
تا نگیرد نمک آن لب خندان ما را
عمر آخر شد و انگارهٔ آدم نشدیم
گرچه زود است قضا اینهمه سوهان ما را
ناصحان گر نتوانید که آزاد کنید
بفروشید به آن زلف پریشان ما را
خصمی زشت به آئینه چه نقصان دارد
چه غم از دشمنی مردم نادان ما را؟
چون گهر غربت ما به ز وطن خواهد بود
دربهدر گو بفکن گردش دوران ما را
چشم جادوی تو هر چند برد دل ز کلیم
باز دل میدهد آن عشوهٔ پنهان ما را
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
که خریدی ز غم گردش دوران ما را؟
دیده گر مفت نمیداد به طوفان ما را
هوش مصنوعی: کی به تو اجازه داد که غم و اندوه ما را به دست بیاوری؟ اگر چشمانت به راحتی از ما میگذشت، دیگر طوفان مشکلمان برایت اهمیتی نداشت.
مفلس ار جنس خود ارزان نفروشد چه کند؟
کم بها کرد تهی دستی دوران ما را
هوش مصنوعی: تردید نکنید که یک فرد بیپول و فقیر، محصول و چیزی از جنس خود را با قیمت پایین نمیفروشد. او چه انتخابی دارد؟ فقر و کمارزشی، ارزش زندگی ما را کاهش داده است.
اشک این گرسنه چشمان مزه دارد هرچند
دهر بر خوان تهی ساخته مهمان ما را
هوش مصنوعی: اشک این گرسنه طعمی خاص و دلنشین دارد، هرچند که زمانه برای مهمان ما سفرهای خالی آماده کرده است.
در چمن دیده ز نظارهٔ گل میپوشم
تا نگیرد نمک آن لب خندان ما را
هوش مصنوعی: در میان گلها مشغول تماشا هستم تا لبخند ما تحت تاثیر زیبایی آنها قرار نگیرد و طعم خوشایند خود را از دست ندهد.
عمر آخر شد و انگارهٔ آدم نشدیم
گرچه زود است قضا اینهمه سوهان ما را
هوش مصنوعی: عمر ما به پایان رسید و هنوز نتوانستیم به حقیقت انسانی خود برسیم، هرچند قضا و قدر ممکن است این وضعیت را به زودی تغییر دهد و از ما بگذرد.
ناصحان گر نتوانید که آزاد کنید
بفروشید به آن زلف پریشان ما را
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانید ما را آزاد کنید، پس زلفهای آشفتهمان را به فروش برسانید.
خصمی زشت به آئینه چه نقصان دارد
چه غم از دشمنی مردم نادان ما را؟
هوش مصنوعی: اگر دشمنی زشت در آینه به تصویر کشیده شود، چه عیبی دارد؟ ما از دشمنی افراد نادان چه غمی باید داشته باشیم؟
چون گهر غربت ما به ز وطن خواهد بود
دربهدر گو بفکن گردش دوران ما را
هوش مصنوعی: از آنجا که ما در دیاری دور هستیم، گویی ارزشی که مرگ ما دارد، از ماندن در وطن بیشتر است. پس بگو دنیا و روزگار ما را به حال خود بگذارد تا به ما توجه نکند.
چشم جادوی تو هر چند برد دل ز کلیم
باز دل میدهد آن عشوهٔ پنهان ما را
هوش مصنوعی: چشم سحرآمیز تو هرچند دل اهل دل را میرباید، اما با این حال، دل ما را به عشوه و ناز خود دوباره میدهد.

کلیم