غزل شمارهٔ ۱۹
نمیبیند سرم چون شمع شبها روی بالین را
به چشم دیگران پیوسته بینم خواب شیرین را
کدورت بیشتر آن را که جوهر بیشتر باشد
نمیگیرد غبار زنگ هرگز تیغ چوبین را
نیارد همنشین آنجا خلل در عیش تنهایی
پرستش میتوان کردن ازین ره خانهٔ زین را
به ناصِح طُرّهٔ او را چرا بیهوده بنمایم؟
که با این سرمه ربطی نیست چشم مصلحتبین را
اگر هم رنگ رویت لالهای در بیستون روید
بیفشاند چو گرد از دامن خود نقش شیرین را
دو دستم هر دو در بند است، در زلف و لب ساقی
ندانم گر بگیرم جام، بگذارم کدامین را
اگر بر بالش پر سر ندارم، چشم آن دارم
که شبها ز اشک حسرت نرم سازم خشت بالین را
کلیم افشان کن اول صفحهٔ رو از خوی خجلت
که بر هر کاغذی نتوان نوشتن شعر رنگین را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نمیبیند سرم چون شمع شبها روی بالین را
به چشم دیگران پیوسته بینم خواب شیرین را
هوش مصنوعی: او چون شمع در شبها سرش را نمیبیند، اما من همیشه خواب شیرین را بر روی بالین دیگران میبینم.
کدورت بیشتر آن را که جوهر بیشتر باشد
نمیگیرد غبار زنگ هرگز تیغ چوبین را
هوش مصنوعی: هر چه مادهای از جوهر گرانتری برخوردار باشد، بیشتر در برابر کدورت و آلودگی مقاوم است. همچنین، تیغهای که از چوب ساخته شده هرگز دچار زنگزدگی نمیشود.
نیارد همنشین آنجا خلل در عیش تنهایی
پرستش میتوان کردن ازین ره خانهٔ زین را
هوش مصنوعی: دوستان نمیتوانند در مکانی که به تنهایی خوشی و لذت میآورند، ناخوشایندی ایجاد کنند. از این راه میتوان به خانهای زیبا و با آرامش رسید.
به ناصِح طُرّهٔ او را چرا بیهوده بنمایم؟
که با این سرمه ربطی نیست چشم مصلحتبین را
هوش مصنوعی: چرا موهای او را به مشاور نشان دهم، وقتی که این سرمهای که دارم هیچ ارتباطی به چشم واقعبین ندارد؟
اگر هم رنگ رویت لالهای در بیستون روید
بیفشاند چو گرد از دامن خود نقش شیرین را
هوش مصنوعی: اگر گل لالهای به زیبایی صورتت در بیستون رشک کند، با وزش نسیم، نقشهای دلانگیز خود را به زمین میپاشد.
دو دستم هر دو در بند است، در زلف و لب ساقی
ندانم گر بگیرم جام، بگذارم کدامین را
هوش مصنوعی: دستهایم در زنجیر است، نمیدانم اگر جامی در دست بگیرم، باید زلف ساقی را رها کنم یا لب او را.
اگر بر بالش پر سر ندارم، چشم آن دارم
که شبها ز اشک حسرت نرم سازم خشت بالین را
هوش مصنوعی: اگر بر روی بالش نرمی و راحتی ندارم، انتظار دارم که شبها با اشکهای حسرت، سختی و خشکی آن را نرم کنم.
کلیم افشان کن اول صفحهٔ رو از خوی خجلت
که بر هر کاغذی نتوان نوشتن شعر رنگین را
هوش مصنوعی: ای پیامبر شعر، کار خود را با افشاندن کلمات زیبا آغاز کن و از خجلت کردن خود دست بردار. چرا که این احساس موجب میشود که نتوان به هر کاغذی شعری زیبا و رنگین نوشت.