غزل شمارهٔ ۱۵
دلا بر چشم تر نه آستین را
چه میپوئی عبث روی زمین را؟
ز محراب دو ابروی تو پیداست
که با خود کرده روی کفر و دین را
ز موی پوست تخت فقر بافند
ملایک رشتهٔ حبلالمتین را
بغیر از عجب از تحسین ندیدم
بدل کردم به نفرین آفرین را
شکست ایام گوهرهای بیعیب
که سازد سرمه چشم عیببین را
ز نه خرمن که دارد کشت افلاک
نبینی بهرهور یک خوشهچین را
به حکاکی چه استاد است چشمت
کَند از جنبش مژگان نگین را
دوات از کلک فکرم سر نپیچد
عجب ربطی است با دست آستین را
کلیم آن می که کوه غم ز دل برد
نبرد از روی او چین جبین را
غزل شمارهٔ ۱۴: ز تیغش چاک شد دل، چون نهان سازم غم او را؟غزل شمارهٔ ۱۶: بیتو از گلشن چه حاصل خاطر افسرده را؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلا بر چشم تر نه آستین را
چه میپوئی عبث روی زمین را؟
هوش مصنوعی: ای دل، چرا بیدلیل بر چشمهای خود آستین میکشی؟ چرا وقتی روی زمین را مینگری، بیمورد به خودت میپیچانی؟
ز محراب دو ابروی تو پیداست
که با خود کرده روی کفر و دین را
هوش مصنوعی: از چهره و ابروهای زیبا و دلربای تو مشخص است که با روح و دل خود بر کفر و عقاید دینی تأثیر گذاشتهای.
ز موی پوست تخت فقر بافند
ملایک رشتهٔ حبلالمتین را
هوش مصنوعی: فرشتگان از موی پوست بستر فقر، رشتهای محکم و استوار میبافند.
بغیر از عجب از تحسین ندیدم
بدل کردم به نفرین آفرین را
هوش مصنوعی: جز شگفتی، تحسینی ندیدم و به همین دلیل، تحسین را تبدیل به نفرین کردم.
شکست ایام گوهرهای بیعیب
که سازد سرمه چشم عیببین را
هوش مصنوعی: روزگار به ما الماسهای بینقصی میدهد که میتواند به چشمهای عیبجو زیبایی ببخشد.
ز نه خرمن که دارد کشت افلاک
نبینی بهرهور یک خوشهچین را
هوش مصنوعی: از انبار بزرگی که آسمان دارد، نمیتوانی سهم یک خوشهچین را ببینی.
به حکاکی چه استاد است چشمت
کَند از جنبش مژگان نگین را
هوش مصنوعی: چشم تو به قدری زیبایی دارد که هنگام حرکت مژگانش، گویا الماس را تراش میدهد.
دوات از کلک فکرم سر نپیچد
عجب ربطی است با دست آستین را
هوش مصنوعی: قلم من به خاطر افکارم هیچگاه از دستانم دور نمیشود. این نشاندهندهٔ پیوند عجیبی است که بین آنها وجود دارد.
کلیم آن می که کوه غم ز دل برد
نبرد از روی او چین جبین را
هوش مصنوعی: کسی که با نوشیدن آن می، بار سنگین غم را از دلش میزداید، هرگز نمیتواند از چهرهاش آثار غم و اندوه را پنهان کند.