گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰

تا یافتم رسایی دست کشیده را
آورده ام به چنگ مراد رمیده را
عریان تنی خوش است ولی ذوق دیگر است
جیب دریده دامن در خون کشیده را
کاری اگر ز صورت بی‌معنی آمدی
می‌بود دلبری خم زلف بریده را
خاری اگر به پای طلب ناخلیده ماند
از سر مگیر راه به پایان رسیده را
منکر شدن ز صحبت پنهان چه فایده
نتوان نهفت خون، لب لعل گزیده را
آنجا که شمع روی تو افروخت باغبان
دامن زند چراغ گل نو دمیده را
جائیکه کار دانه کند قطرهٔ شراب
آرد به دام طبع ز عالم رمیده را
در گردن هزار تمنا فکنده‌ای
ای شیخ شهر، دست ز دنیا کشیده را
اشکِ سبک عنانِ رفیقان نَایستاد
در ره به جا گذاشته رنگ پریده را
این بخت بی‌تصرف ما رام خود نکرد
یک‌ره کلیم دلبر عاشق ندیده را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا یافتم رسایی دست کشیده را
آورده ام به چنگ مراد رمیده را
هوش مصنوعی: وقتی که به آرامش و ثبات رسیدم، از آنچه که در جستجوی آن بودم، دست کشیدم و آن را به دستانم آوردم.
عریان تنی خوش است ولی ذوق دیگر است
جیب دریده دامن در خون کشیده را
هوش مصنوعی: داشتن بدن عریان و بدون لباس لذت بخش است، اما لذت دیگری در این است که جیب پاره و دامن خونی داشته باشی.
کاری اگر ز صورت بی‌معنی آمدی
می‌بود دلبری خم زلف بریده را
هوش مصنوعی: اگر کاری بدون معنا از چهره‌ات بروز کند، به‌خاطر این است که دلبری به مانند خم زلفی که بریده شده، به چشم می‌آید.
خاری اگر به پای طلب ناخلیده ماند
از سر مگیر راه به پایان رسیده را
هوش مصنوعی: اگر در مسیر طلب به خاری برخوردی که به پاهایت آسیب رسانده، از سر این موضوع ناراحت نشو. بدان که راه به پایان رسیده و نباید از آن دلگیر شوی.
منکر شدن ز صحبت پنهان چه فایده
نتوان نهفت خون، لب لعل گزیده را
هوش مصنوعی: اگر از صحبت پنهانی انکار کنی، چه فایده دارد؟ حتی نمی‌توانی خون را پنهان کنی، همان‌طور که نمی‌توانی لب لعل را نادیده بگیری.
آنجا که شمع روی تو افروخت باغبان
دامن زند چراغ گل نو دمیده را
هوش مصنوعی: در جایی که زیبایی و درخشندگی تو مثل شمع روشن شده، باغبان به گل تازه‌دمیده‌ای که در آنجا رشد کرده، رسیدگی می‌کند.
جائیکه کار دانه کند قطرهٔ شراب
آرد به دام طبع ز عالم رمیده را
هوش مصنوعی: جایی که کار یک دانه انجام می‌شود، قطره‌ای از شراب برای شکار ذوقی که از عالم دور شده است، به ارمغان می‌آورد.
در گردن هزار تمنا فکنده‌ای
ای شیخ شهر، دست ز دنیا کشیده را
هوش مصنوعی: ای شیخ شهر، تو هزاران آرزو را به دوش می‌زنی و از دنیای مادی دست کشیده‌ای.
اشکِ سبک عنانِ رفیقان نَایستاد
در ره به جا گذاشته رنگ پریده را
هوش مصنوعی: اشک‌ها به خاطر غم دوستان نمی‌توانند در راه متوقف شوند، و بر جای خود حالت رنگ باخته‌ای را باقی می‌گذارند.
این بخت بی‌تصرف ما رام خود نکرد
یک‌ره کلیم دلبر عاشق ندیده را
هوش مصنوعی: بخت ما که نمی‌توانیم آن را کنترل کنیم، دلبر عاشقی را که هنوز ندیده‌ایم، به خود راه نمی‌دهد.

حاشیه ها

1403/01/31 23:03
سیدمحمد جهانشاهی

اشکِ سبک عنانِ رفیقان نَایستاد،