گنجور

شمارهٔ ۷ - مثنوی در تعریف چراغان روی دل

تعالی الله ازین بزم دل افروز
کز و شب طعنه زن گردیده بر روز
ازین بزم چراغان چشم بد دور
که شد چون صبحدم صادق مشرق نور
وفور نورش از فیض الهی
ز داغ لاله بزدوده سیاهی
چنین شب سال و مه را یاد ناید
که یادش تیرگی از دل زداید
تهی کرده است شب زین بزم پهلو
چو خط روی خوبان رفته یک سو
نهان در گوشه ای شب زین چراغان
چو خال کنج لعل خوبرویان
شب ظلمت سرشت از چشم مردم
چو دود شمع شد در روشنی گم
ز رشک پرتو این بزم روشن
فتاده مار را آتش به خرمن
نهان از رشک شد در رنگ گاهی
مه امشب همچو شمع صبحگاهی
چو بر تالاب دل از فیض ذوالمن
بشد عکس چراغان پرتو افکن
عیان شد هر طرف بر سطح آبش
هلال و انجم از موج و حبابش
صفای دل ز عکس شمع کافور
شده آئینهٔ نور علی نور
فتاده عکس شمع از بس در آبش
پری در شیشه دارد هر حبابش
درین تالاب عکس شمع شب تاب
نموده امتزاج آتش و آب
زعکس شمع کافتاده به دریا
شده کیفیت سیرش دو بالا
صفای شمع از آبش نمودار
چو تن از ته نما پیراهن یار
بود هر موجش از عکس چراغان
جبین های مقیش کار خوبان
حباب او ز شمع عکس کافور
شده فانوس سان گردآور نور
چو آتش پرتو افکن شد در آبش
نگین لعل را ماند حبابش
زبس در قصر این دریای بیغش
گهر یاقوت شد از تاب آتش
شده گردالها هر سو نمودار
بلورین کاسه های ته نشان کار
فزود از بس زعکس شعله تابش
سمندر گشته مرغابی در آبش
نماید زین چراغان در ته آب
بعینه چشم ماهی در شب تاب
که تصویر وصف این چراغان
که شد از مشرق طبعم درخشان
قلم شد در نهان کلک مذهب
نقط بر صفحه تابان چون کواکب
زعکس شمع کافتاده است در آب
مرصع شد بلورین جام گرداب
سوادش زین چراغان گشته روشن
فتاده قرص مه را نان به روغن
به روی آب کشتیها منور
بود چون ماه نو بر چرخ اخضر
به دریا شعله چون شد پرتو افکن
به ارباب بصیرت گشت روشن
که از فیض عدالتهای نواب
به یکجا جمع گشته آتش و آب
فلک تالاب دل انجم چراغان
در او نواب چون ماه درخشان
مهین استاد مکتب خانهٔ فضل
کزو آباد شد کاشانهٔ فضل
بهین دستور قانون وزارت
از او روشن چراغ دین و دولت
ادب آموز نحریر خردمند
کز او بگرفته استاد خرد، پند
جواد و معصیت پوش و خطابخش
جهانرا نور عرفانش ضیابخش
جمالش نور پرورد الهی
غلام خلقش از مه تا به ماهی
شده دلها ز عدلش فارغ از رنج
زجودش گشته ویران خانهٔ گنج
تهی کیسه بود کان از سخایش
تنگ مایه است دریا از عطایش
چو مهر و ماه با اقبال و دولت
چراغش باد روشن تا قیامت
وجودش باد دایم سایه افکن
عموما بر خلایق خاصه بر من

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تعالی الله ازین بزم دل افروز
کز و شب طعنه زن گردیده بر روز
هوش مصنوعی: خداوند بزرگتر و برتر از این جشن و نشاط دل‌انگیز است که شب به روز طعنه می‌زند.
ازین بزم چراغان چشم بد دور
که شد چون صبحدم صادق مشرق نور
هوش مصنوعی: این مراسم پرنور و شاداب از چشم نظر بد دور باشد، چرا که مانند صبح صادق، روشنایی و حقیقت را به همراه دارد.
وفور نورش از فیض الهی
ز داغ لاله بزدوده سیاهی
هوش مصنوعی: نور زیادش ناشی از رحمت خداوند است که با گل لاله، سیاهی را از بین برده است.
چنین شب سال و مه را یاد ناید
که یادش تیرگی از دل زداید
هوش مصنوعی: این شب و این ماه را نمی‌توان فراموش کرد که یادآوری‌اش تیرگی‌ها و غم‌ها را از دل می‌زداید.
تهی کرده است شب زین بزم پهلو
چو خط روی خوبان رفته یک سو
هوش مصنوعی: شب به اندازه‌ای پر از زیبایی و شادی است که حالا انگار به خاطر این بزم، از همه چیز خالی شده است، مانند اینکه نقشی زیبا از چهره‌های خوش‌ساخت تنها در یک سمت قرار گرفته باشد.
نهان در گوشه ای شب زین چراغان
چو خال کنج لعل خوبرویان
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای از شب، همچون نقطه‌ای درخشان بر روی چهره‌ی زیبارویان، نور این چراغ روشن است.
شب ظلمت سرشت از چشم مردم
چو دود شمع شد در روشنی گم
هوش مصنوعی: در تاریکی شب، وقتی که ظلمت به وجود می‌آید، مردم همچون دودی که از شمع برمی‌خیزد، در نور و روشنی ناپدید می‌شوند.
ز رشک پرتو این بزم روشن
فتاده مار را آتش به خرمن
هوش مصنوعی: به خاطر حسادت نور این مهمانی روشن، مارها به آتش در آمده‌اند و خسارت می‌بینند.
نهان از رشک شد در رنگ گاهی
مه امشب همچو شمع صبحگاهی
هوش مصنوعی: امشب ماه چون شمع صبح درخشان است و در رنگ و جلوه‌اش، حسادت و حرکتی پنهان به وجود آمده است.
چو بر تالاب دل از فیض ذوالمن
بشد عکس چراغان پرتو افکن
هوش مصنوعی: زمانی که نور و روشنی از نعمت ذوالمن بر دل مانند آبی در تالاب پخش می‌شود، تصویری روشن و درخشان به وجود می‌آورد.
عیان شد هر طرف بر سطح آبش
هلال و انجم از موج و حبابش
هوش مصنوعی: هر سمت آب، هلال ماه و ستاره‌ها به صورت موج و حباب نمایان شده‌اند.
صفای دل ز عکس شمع کافور
شده آئینهٔ نور علی نور
هوش مصنوعی: دل پاک و صمیمی همچون آینه‌ای است که نورهای مختلف را منعکس می‌کند و زیبایی خاصی به خود گرفته است، شبیه به درخشندگی شمعی که از عطر کافور بهره‌مند است و از این طریق روشنایی بیشتری به محیط می‌بخشد.
فتاده عکس شمع از بس در آبش
پری در شیشه دارد هر حبابش
هوش مصنوعی: از شدت آب، تصویر شمع درونش افتاده و هر حبابی که در شیشه وجود دارد، دختری پری‌چهره را در خود جای داده است.
درین تالاب عکس شمع شب تاب
نموده امتزاج آتش و آب
هوش مصنوعی: در این دریاچه، نمایی از شمعی که در شب می‌درخشد، به تصویر کشیده شده که آتش و آب را در هم آمیخته است.
زعکس شمع کافتاده به دریا
شده کیفیت سیرش دو بالا
هوش مصنوعی: شمعی که به دریا افتاده، کیفیت نورش تغییر کرده و به دو حالت مختلف تبدیل شده است.
صفای شمع از آبش نمودار
چو تن از ته نما پیراهن یار
هوش مصنوعی: روشنی و زیبایی شمع به شفافیت آب آن است، همان‌طور که تن انسان از پیراهن محبوبش نمایان می‌شود.
بود هر موجش از عکس چراغان
جبین های مقیش کار خوبان
هوش مصنوعی: هر موجی که به وجود می‌آید، نمایانگر تصویری از نور و درخشش صورت‌های زیبایی است که کارهای نیکو انجام می‌دهند.
حباب او ز شمع عکس کافور
شده فانوس سان گردآور نور
هوش مصنوعی: حبابی که از شمع تشکیل شده، مانند روشنایی فانوس است و نور را به خوبی جمع‌آوری می‌کند.
چو آتش پرتو افکن شد در آبش
نگین لعل را ماند حبابش
هوش مصنوعی: وقتی که آتش به آب می‌تابد، حالتی شبیه به درخشش یک نگین قرمز به وجود می‌آید که شبیه به حباب است.
زبس در قصر این دریای بیغش
گهر یاقوت شد از تاب آتش
هوش مصنوعی: به خاطر حرارت آتش، در دریای بی‌نظیر قصر، گوهر یاقوت مانند شده است.
شده گردالها هر سو نمودار
بلورین کاسه های ته نشان کار
هوش مصنوعی: در هر طرف، شکلی شفاف و درخشان از کاسه‌هایی که تهشان نشان‌دهنده‌ی کار و تلاش است، به چشم می‌خورد.
فزود از بس زعکس شعله تابش
سمندر گشته مرغابی در آبش
هوش مصنوعی: به خاطر شدت نور شعله، مرغابی در آب به حالت آتشین و درخشان درآمده است.
نماید زین چراغان در ته آب
بعینه چشم ماهی در شب تاب
هوش مصنوعی: در زیر نور این چراغ‌ها، در عمق آب، تصویر چشم ماهی به وضوح دیده می‌شود.
که تصویر وصف این چراغان
که شد از مشرق طبعم درخشان
هوش مصنوعی: تصویری که از این روشنایی و زیبایی به وجود آمده است، به سبب درخشش و روشنی که از درون وجودم می‌آید، شکل گرفته است.
قلم شد در نهان کلک مذهب
نقط بر صفحه تابان چون کواکب
هوش مصنوعی: قلم در خلوتی به حساب مذهب، نقطه‌ای را بر صفحه‌ای درخشان نقش می‌زند، همچنان که ستاره‌ها در آسمان می‌درخشند.
زعکس شمع کافتاده است در آب
مرصع شد بلورین جام گرداب
هوش مصنوعی: شمعی که در آب افتاده، نورش در آب منعکس شده و جامی زیبا و درخشان شکل گرفته است.
سوادش زین چراغان گشته روشن
فتاده قرص مه را نان به روغن
هوش مصنوعی: نور آن چراغ باعث شده که روشنی‌اش بیشتر شود و در نتیجه، ماه که مانند نانی چرب و خوشمزه به نظر می‌رسد، به‌خوبی دیده می‌شود.
به روی آب کشتیها منور
بود چون ماه نو بر چرخ اخضر
هوش مصنوعی: کشتی‌ها بر روی آب روشنایی داشتند، مانند ماه نو که بر آسمان آبی می‌درخشد.
به دریا شعله چون شد پرتو افکن
به ارباب بصیرت گشت روشن
هوش مصنوعی: زمانی که شعله‌ی آتش به دریا می‌تابد، نور آن به کسانی که بصیرت و دید روشنی دارند، فهم و درک بیشتری می‌بخشد.
که از فیض عدالتهای نواب
به یکجا جمع گشته آتش و آب
هوش مصنوعی: به دلیل برکات و عدالت‌های حاکمان، دو عنصر متضاد یعنی آتش و آب در کنار هم جمع شده‌اند.
فلک تالاب دل انجم چراغان
در او نواب چون ماه درخشان
هوش مصنوعی: آسمان مانند دریاچه‌ی دل ستاره‌ها روشن است و در آن، بزرگان همچون ماه درخشندگی دارند.
مهین استاد مکتب خانهٔ فضل
کزو آباد شد کاشانهٔ فضل
هوش مصنوعی: این بیت به تمجید از استاد بزرگی می‌پردازد که با علم و دانشی که دارد، موجب رونق و آبادانی مکتب و خانهٔ علم و فضل شده است. به عبارتی دیگر، وجود این استاد باعث شکوفایی و پیشرفت دانش در آن مکان شده است.
بهین دستور قانون وزارت
از او روشن چراغ دین و دولت
هوش مصنوعی: بهترین راه و روش قانون از سوی او روشن کننده راه دین و حکومت است.
ادب آموز نحریر خردمند
کز او بگرفته استاد خرد، پند
هوش مصنوعی: آداب و رفتار را از فردی روشنفکر و خردمند بیاموز که استاد خرد از او درس می‌گیرد و نصیحت می‌کند.
جواد و معصیت پوش و خطابخش
جهانرا نور عرفانش ضیابخش
هوش مصنوعی: جواد با خوبی‌ها و پرهیز از گناه، دنیای اطرافش را با نور دانش و معرفت روشن می‌سازد.
جمالش نور پرورد الهی
غلام خلقش از مه تا به ماهی
هوش مصنوعی: زیبایی او نور الهی است و خدمتگزارانش از ماه تا زمین هستند.
شده دلها ز عدلش فارغ از رنج
زجودش گشته ویران خانهٔ گنج
هوش مصنوعی: دل‌ها به خاطر عدالت او از رنج و زحمت آزاد شده‌اند و به همین دلیل، خانهٔ ثروت و گنجینه‌ها ویران شده است.
تهی کیسه بود کان از سخایش
تنگ مایه است دریا از عطایش
هوش مصنوعی: کیسه‌ای که خالی باشد، نشانه‌ی بخل و بی‌رحمی است، چون دریایی از لطف و بخشش همیشه پر از نعمت است.
چو مهر و ماه با اقبال و دولت
چراغش باد روشن تا قیامت
هوش مصنوعی: به مانند خورشید و ماه، امید و خوشبختی‌اش همیشه روشن و پایدار باشد تا همیشه.
وجودش باد دایم سایه افکن
عموما بر خلایق خاصه بر من
هوش مصنوعی: وجود او همواره بر روی مردم سایه می‌افکند، به ویژه بر من.