شمارهٔ ۳۳ - در منقبت امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب (ع)
شد زبانم مدح سنج سرور دنیا و دین
شافع محشر شه مردان امیرالمؤمنین
آنکه تا افروخت نور ذات او شمع شهود
از وجودش کرد بر خود آفرینش آفرین
آنکه شکل لابود تیغ دو سر را در کفش
تا کند نفی شریک ذات رب العالمین
آنکه بر درگاه جاه او ز روی افتخار
می نهد هر شام خورشید فلک سر بر زمین
آنکه در دستش شبیه سکهٔ زر گشته است
بسکه بالیده است از شادی به خود نقش نگین
آنکه از بس رتبهٔ جاه و جلال او سزاست
گر پر تیرش بود از شهپر روح الامین
آنکه گر نحل عسل در مزرع خصمش چرد
با خواص زهر آمیزد مزاج انگبین
آنکه همچون موج سوهان از نهیبش در مصاف
خشک برجا مانده است اعداش را بر جبهه چین
آنکه در هر ضربت شمشیر آتش بار او
از لب قدسیان خیزد نوای آفرین
آنکه چون شد حمله ور بر خصم از روی غضب
تیغش از جوهر بر ابرو روز کین افکند چین
آن شهنشاهی که تا بر ساحت گلزار دهر
سایه گستر شد ز ابر دست جرأت آفرین
قطرهٔ شبنم کند چون شیر آهو بره را
در پناه برگ گل خورشید انور را کمین
آنکه مثلی در جهان غیر از رسول الله نداشت
دیگری با ذات پاکش کی تواند شد قرین
دیگری با قوت مردانگی از جا نکند
غیر او در غزوهٔ خیبر در حصن حصین
دیگری کی می توانستی به یک ضربت فکند
روز خندق غیر او عمر لعین را بر زمین
دیگری جز او فدائی وار خود را کی فکند
در شب هجرت به جای خواب خیرالمرسلین
دیگری کی با رسول الله در روز احد
پای جرأت بر زمین افشرد بهر پاس دین
غیر رسوائی نباشد عمر و بکر و زید را
حاصلی از همسری با پیشوای این چنین
تا سموم قهر او آتش فروز بیشه شد
ز مهریری کرده با شیران مزاج آتشین
بیند ار تب لرز قهر او زمین افتد به خاک
همچو راز از سینهٔ مستان برون گنج دفین
از بهار فیض عامش بر سر ابنای دهر
دامن شب از گل مهتاب ریزد یاسمین
عام شد رسم فراغت بسکه در دوران او
بره را بر دوش سنگینی نماید پوستین
تیغ آتشبار او پنهان نباشد در نیام
دشمنانش را نشسته اژدهایی در کمین
شحنهٔ اردوش را شان فریدونی بود
ز آن نهان شد دست ضحاک ستم در آستین
چون گهر بر سطح آئینه نمی گیرد قرار
عقدهٔ اندوه در عهد تو بر لوح جبین
مرغ دست آموز رای روشن تو آفتاب
طفل مکتب خانهٔ فضل تو عقل اولین
مهر انور بر رخ گردون بود خال سیاه
روشنی بخش جهان گردد چو با رای زرین
گرچه بر فیض نگین تست چشم عالمی
چشم بر دست تو دارد از نگین انگشترین
پای نصرت خسرو گیتی نهاد اندر رکاب
یا مگر شد چشم آهوی ختن مردم نشین
ماه نو از پهلوی خورشید شد بدر تمام
یا به دولت کرد جا بر صدر زین سلطان دین
ابرشی کز سرعتش گاه دویدن بر کفل
خالها یک یک فتد چون نافهٔ آهوی چین
با تل گل در نظرها مشتبه گشته زبس
گل گل از تمغای شه بر خویش بالیدش سرین
از گل داغش هزاران داغ باغ خلد را
صد گره از یاد او در کاکل حوران عین
عزم جستن چون کند در عرصه کین آوری
هرسمش گرزی بود بر تارک خصم لعین
حلقهٔ انگشتری شد دست چوگان کردنش
کاسه های سم نگین دان نعل زرینش نگین
با بهر افشاندن دستی زند چون آفتاب
سکهٔ شاهنشه آفاق بر روی زمین
ابرش آتش عنانی کز وفور شوخیش
خالها همچون شرر در جستن آید از سرین
نیست از شوخی در استادن نگیرد گر قرار
توسن آتش عنان شاه بر روی زمین
بهر قوت دشمنان دین به زیر دست و پای
خاک میدان را به خون خصم می سازد عجین
فرض کرد اندیشه فیل با شکوه آسمان
بر در دولتسرای جاه آن سلطان دین
چند بیتی لاجرم جویا مرا در وصف فیل
گشت جاری بر زبان کلک مدحت آفرین
منقبت گویی و وصف فیل پر بیگانه است
دوستان می ترسم از یاران شوخ نکته چین
حبذا فیلی که خرطومش گه کین آوری
پای تا سر چین پیشانی بود چون آستین
عقل اول هیکلش را چون محیط خاک دید
آسمان اولین را گفت چرخ دومین
دید هر کس آن سر و خرطوم را داند که هست
کوچه راهی از زمین تا گنبد چرخ برین
می شود قطب شمالی در نظرها ناپدید
در جنوب آهسته ای گر پا گذارد بر زمین
ماه نو از قلعهٔ کهسار باشد جلوه گر
یا مگر بر پشت فیل شاه بنهادند زین
آنگه از هر جنبش خرطوم در روز مصاف
بر چراغ عمر اعدا می فشاند آستین
بیستونی با دو جوی شیر دارد کارزار
یا دو دندان است با فیل خدیو بی قرین
برق لامع تیغ بازی می کند بر کوهسار
یا کچک بر فرق فیل خسرو گیتی است این
می کند روشن که باشد کان آتش کوهسار
آتش خشمش چو گردد شعله ور هنگام کین
قاف تا قاف جهان را گوییا گردیده است
یک سرینش را بدیده هر که با دیگر سرین
یا امیرالمؤمنین خواهم پس از طوف نجف
همچو گنجم در زمین کربلا سازی دفین
خلعت مرگم به برکن در زمین کربلا
جلدوی این منقبت گویی همین خواهم همین
تا به این دولت رسم خواهم کنی از فضل خویش
رشته عمر مرا محکمتر از حبل متین
شمارهٔ ۳۲ - تجدید مطلع: چون فتد سودای طوفش در سر روحانیانشمارهٔ ۳۴ - در منقبت حضرت امام موسی کاظم (ع): گشودن می توانستی گره از کار اگر ناخن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شد زبانم مدح سنج سرور دنیا و دین
شافع محشر شه مردان امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: زبانم به ستایش سرور دنیا و دین، شافع روز محشر، و پیشوای مردان، امیرالمؤمنین مشغول است.
آنکه تا افروخت نور ذات او شمع شهود
از وجودش کرد بر خود آفرینش آفرین
هوش مصنوعی: کسی که نور وجودش مانند شمعی در تاریکی میدرخشد و باعث روشنایی و آگاهی دیگران میشود، در حقیقت خود را به خداوندی خلق و آفرینش تقدیم کرده است.
آنکه شکل لابود تیغ دو سر را در کفش
تا کند نفی شریک ذات رب العالمین
هوش مصنوعی: کسی که میخواهد مانند تیغ دو لبه باشد و در تلاش است تا خود را از هرگونه شراکت با ذات خداوند جدا کند.
آنکه بر درگاه جاه او ز روی افتخار
می نهد هر شام خورشید فلک سر بر زمین
هوش مصنوعی: کسی که با افتخار بر درگاه بزرگیش سجده میکند، هر شب خورشید آسمان به احترام او بر زمین میافتد.
آنکه در دستش شبیه سکهٔ زر گشته است
بسکه بالیده است از شادی به خود نقش نگین
هوش مصنوعی: کسی که در دستش چیزی شبیه سکهٔ طلا دارد، به دلیل شادی و خوشحالی بسیار، به خود می بالد و چون یک نگین درخشان به نظر میرسد.
آنکه از بس رتبهٔ جاه و جلال او سزاست
گر پر تیرش بود از شهپر روح الامین
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر جایگاه والایش سزاوار است، حتی اگر تیرهایی به سمتش پرتاب شود، باز هم از قله روحالامین که جبرئیل است، بالاتر خواهد بود.
آنکه گر نحل عسل در مزرع خصمش چرد
با خواص زهر آمیزد مزاج انگبین
هوش مصنوعی: کسی که اگر زنبور عسل در زمین دشمنش پرواز کند، با خواص زهرآلود، ترکیب آن را تغییر میدهد.
آنکه همچون موج سوهان از نهیبش در مصاف
خشک برجا مانده است اعداش را بر جبهه چین
هوش مصنوعی: کسی که مانند موجی نیرومند در برابر خشکی و سرما ایستاده و با قدرتش دشمنان را به میدان جنگ میکشد.
آنکه در هر ضربت شمشیر آتش بار او
از لب قدسیان خیزد نوای آفرین
هوش مصنوعی: کسی که با هر بار برخورد شمشیرش، صدای ستایش و تحسین از لبان افراد پاک و مقدس برمیخیزد.
آنکه چون شد حمله ور بر خصم از روی غضب
تیغش از جوهر بر ابرو روز کین افکند چین
هوش مصنوعی: کسی که در هنگام جنگ با خشم بر دشمن حمله میکند، مانند تیغی است که از مواد با ارزش ساخته شده و روزی که به انتقام میپردازد، چهرهاش را با خشم و انزجار تغییر میدهد.
آن شهنشاهی که تا بر ساحت گلزار دهر
سایه گستر شد ز ابر دست جرأت آفرین
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که وقتی بر سر زمین زندگی سایهاش افتاد، مانند ابرهایی است که با شجاعت باران میبارند.
قطرهٔ شبنم کند چون شیر آهو بره را
در پناه برگ گل خورشید انور را کمین
هوش مصنوعی: چکیدهٔ شبنم مانند شیر آهوست که بره را در کنار برگ گل میپاید و خورشید تابناک را زیر نظر دارد.
آنکه مثلی در جهان غیر از رسول الله نداشت
دیگری با ذات پاکش کی تواند شد قرین
هوش مصنوعی: کسی که در دنیا هیچ نظیری جز پیامبر خدا ندارد، هیچ کس دیگر با آن ذات پاک او نمیتواند برابری کند.
دیگری با قوت مردانگی از جا نکند
غیر او در غزوهٔ خیبر در حصن حصین
هوش مصنوعی: هیچ کس جز او در مبارزهٔ خیبر نمیتواند از مکان خود حرکت کند و با قدرت مردانگی او برابری کند.
دیگری کی می توانستی به یک ضربت فکند
روز خندق غیر او عمر لعین را بر زمین
هوش مصنوعی: هیچ کس جز او نمیتوانست با یک ضربه آن روز در خندق، عمر لعین را به زمین بیندازد.
دیگری جز او فدائی وار خود را کی فکند
در شب هجرت به جای خواب خیرالمرسلین
هوش مصنوعی: کسی جز او نمیتواند به خاطر عشق و وفاداریاش، در شب مهاجرت، جان خود را مانند یک فدای واقعی در مسیر پیامبر خدا فدای خواب آرامش کند.
دیگری کی با رسول الله در روز احد
پای جرأت بر زمین افشرد بهر پاس دین
هوش مصنوعی: در روز احد، چه کسی جز پیامبر اسلام میتوانست با این شجاعت بر زمین ایستاده و از دین دفاع کند؟
غیر رسوائی نباشد عمر و بکر و زید را
حاصلی از همسری با پیشوای این چنین
هوش مصنوعی: تنها چیزی که برای بکر و زید از زندگی با چنین پیشوایی بهدست میآید، رسوایی است و هیچ نتیجه مثبتی نخواهند داشت.
تا سموم قهر او آتش فروز بیشه شد
ز مهریری کرده با شیران مزاج آتشین
هوش مصنوعی: با خشم او، گرمای شدید و سوزان طبیعت را به وجود آورد، حال آنکه در گذشته توجه و محبتش به شیران، باعث آرامش و دلگرمی بوده است.
بیند ار تب لرز قهر او زمین افتد به خاک
همچو راز از سینهٔ مستان برون گنج دفین
هوش مصنوعی: اگر خشم او بیدار شود، زمین به لرزه در میآید، مانند رازی که از دل شیداییها آشکار میشود.
از بهار فیض عامش بر سر ابنای دهر
دامن شب از گل مهتاب ریزد یاسمین
هوش مصنوعی: در بهار، برکات و نعمتهایش به همه انسانها میرسد و در شب، گلهای یاسمن مانند گلهای مهتاب بر زمین میبارند.
عام شد رسم فراغت بسکه در دوران او
بره را بر دوش سنگینی نماید پوستین
هوش مصنوعی: رسم دوری و جدایی به حدی عادی و معمولی شده است که در زمان او، برهای که باید سبک و راحت باشد، به دوش سنگینی پوستینی حمل کند.
تیغ آتشبار او پنهان نباشد در نیام
دشمنانش را نشسته اژدهایی در کمین
هوش مصنوعی: تیغ آتشین او همیشه آماده و نمایان است و دشمنان به خوبی از آن آگاه هستند، مانند اژدهایی که در انتظار نشسته و به کمین نشسته است.
شحنهٔ اردوش را شان فریدونی بود
ز آن نهان شد دست ضحاک ستم در آستین
هوش مصنوعی: اردشیر، شاهی بزرگ و برجسته بوده که ویژگیهای او مشابه با ویژگیهای فردوسی را نشان میدهد. اما ضحاک، نیرویی ستمگر و ظالم، در حال پنهان شدن و نفوذ به کارهای اوست.
چون گهر بر سطح آئینه نمی گیرد قرار
عقدهٔ اندوه در عهد تو بر لوح جبین
هوش مصنوعی: وقتی که مروارید بر روی سطح آینه قرار نمیگیرد، غم و اندوه من در زمان تو بر پیشانیام نقش بسته است.
مرغ دست آموز رای روشن تو آفتاب
طفل مکتب خانهٔ فضل تو عقل اولین
هوش مصنوعی: پرندهای که به دست تو عادت کرده است، نشانهای از روشنی و روشنایی افکارت است. تو مانند آفتابی برای کودکانی هستی که در مکتب علم و دانش تربیت میشوند و تو را به عنوان عقل و فهم نخستین خود میشناسند.
مهر انور بر رخ گردون بود خال سیاه
روشنی بخش جهان گردد چو با رای زرین
هوش مصنوعی: نور خورشید مانند یک لکه سیاه بر روی آسمان است که روشنی و روشنایی را به جهان میبخشد، همانطور که یک تصمیم درست و طلایی میتواند تأثیرگذار باشد.
گرچه بر فیض نگین تست چشم عالمی
چشم بر دست تو دارد از نگین انگشترین
هوش مصنوعی: با وجود اینکه فیض و برکت به تو اختصاص دارد، جهانیان هنوز چشم به دستان تو دارند و از زیبایی انگشتر تو بهرهمند میشوند.
پای نصرت خسرو گیتی نهاد اندر رکاب
یا مگر شد چشم آهوی ختن مردم نشین
هوش مصنوعی: خسرو که در جهان محبوبیت و قدرت دارد، در مسیر پیروزی گام برداشته است. شاید هم به دلیل زیبایی و جذابیتش، کسانی که در ختن زندگی میکنند به او توجه خاصی دارند.
ماه نو از پهلوی خورشید شد بدر تمام
یا به دولت کرد جا بر صدر زین سلطان دین
هوش مصنوعی: ماه نو از کنار خورشید نمایان شد و به زیبایی تمام درخشش خود را به نمایش گذاشت، یا به لطف و عنایت الهی، بر جایگاه اصلی خود در صدر این پادشاهی معنوی قرار گرفت.
ابرشی کز سرعتش گاه دویدن بر کفل
خالها یک یک فتد چون نافهٔ آهوی چین
هوش مصنوعی: ابرهایی که به سرعت حرکت میکنند، گاهی بر روی لکههای سیاه و سفید میافتند، همانطور که نافهای بر روی پشت آهوی چینی مینشیند.
با تل گل در نظرها مشتبه گشته زبس
گل گل از تمغای شه بر خویش بالیدش سرین
هوش مصنوعی: با دیدن گلها در ذهنها، آنچه در نظر است به شدت مخلوط شده و به همین دلیل، گلها به خاطر نشانههای شاه بر خود، بیشتر شکوفا و زیبا شدهاند.
از گل داغش هزاران داغ باغ خلد را
صد گره از یاد او در کاکل حوران عین
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و لطافت عشق اشاره دارد. غمی که از جدایی یا فراق محبوب به دل مینشیند، به قدری عمیق است که میتواند به زیبایی باغها و هفت اقلیم آسیب بزند. یاد محبوب در دل آدمی به شدت تاثیر میگذارد و حتی در زیبایی حوران نیز نقش دارد. در واقع، این احساسات عمیق و دردناک آنقدر قوی هستند که میتوانند بر تمام زیباییها و لذایذ دنیا تأثیرگذار باشند.
عزم جستن چون کند در عرصه کین آوری
هرسمش گرزی بود بر تارک خصم لعین
هوش مصنوعی: زمانی که کسی تصمیم میگیرد در میدان جنگ و نبرد قدم بگذارد، باید این را بداند که ترسش مانند یک چکشی بر سر دشمن بدطینت خواهد بود.
حلقهٔ انگشتری شد دست چوگان کردنش
کاسه های سم نگین دان نعل زرینش نگین
هوش مصنوعی: حلقهٔ انگشتری انگشت را به یاد میآورد، در حالی که چنان میچرخانی که شبیه کاسههایی از سم به نظر میرسد و نگین آن نعل زرینی است.
با بهر افشاندن دستی زند چون آفتاب
سکهٔ شاهنشه آفاق بر روی زمین
هوش مصنوعی: دستش را برای انتشار نور و روشنی دراز میکند، مانند خورشید که سکهای از شاهنشاه را بر سطح زمین میافکند.
ابرش آتش عنانی کز وفور شوخیش
خالها همچون شرر در جستن آید از سرین
هوش مصنوعی: ابر مانند شعلهای آتش است که از شدت شادی و شوقش، لکههای روشن بر روی آن مانند جرقههایی از درونش به بیرون میجهند.
نیست از شوخی در استادن نگیرد گر قرار
توسن آتش عنان شاه بر روی زمین
هوش مصنوعی: این تفسیر به این معناست که هیچ چیز نمیتواند مانع از جدیت و تلاش در ایستادن و مقاومت شود، حتی اگر شرایط سخت باشد و آتش و رنج بر سرزمین بیفتد. انسان باید با قدرت و اراده به پیش برود، حتی در مواجهه با مشکلات و چالشها.
بهر قوت دشمنان دین به زیر دست و پای
خاک میدان را به خون خصم می سازد عجین
هوش مصنوعی: برای تقویت دشمنان دین، زمین میدان را با خون دشمنان آغشته میکند.
فرض کرد اندیشه فیل با شکوه آسمان
بر در دولتسرای جاه آن سلطان دین
هوش مصنوعی: تصور کن که اندیشهای بزرگ و عمیق مانند فیل، با عظمت آسمان، بر آستانه کاخ سلطنتی و محل قدرت آن پیشوای بزرگ دین قرار گرفته است.
چند بیتی لاجرم جویا مرا در وصف فیل
گشت جاری بر زبان کلک مدحت آفرین
هوش مصنوعی: چند خط شعر در وصف فیل به زبان شاعر جاری شد و او را وادار به بیان این مضمون کرد.
منقبت گویی و وصف فیل پر بیگانه است
دوستان می ترسم از یاران شوخ نکته چین
هوش مصنوعی: مدح و ستایش کسی که با او ارتباطی ندارم برایم مشکل است، زیرا نگران هستم که دوستان شوخیپرداز و نکتهسنجی داشته باشم که سخنانم را به باد تمسخر بگیرند.
حبذا فیلی که خرطومش گه کین آوری
پای تا سر چین پیشانی بود چون آستین
هوش مصنوعی: چه خوب است فیل که خرطومش در زمان جنگ تا سرش را در چین پیشانی میآورد، مانند آستینی است.
عقل اول هیکلش را چون محیط خاک دید
آسمان اولین را گفت چرخ دومین
هوش مصنوعی: عقل اولیه وقتی که شکل و ظاهرش را مانند محیط خاک مشاهده کرد، به آسمان اول نگاه کرد و گفت که این یکی از دایرهها یا چرخها است.
دید هر کس آن سر و خرطوم را داند که هست
کوچه راهی از زمین تا گنبد چرخ برین
هوش مصنوعی: هر کسی به نوعی میتواند طبیعت و ویژگیهای چیزها را ببیند و بشناسد. همچنین هر کس مسیری را که از زمین به آسمان میرسد، میداند و میتواند آن را درک کند.
می شود قطب شمالی در نظرها ناپدید
در جنوب آهسته ای گر پا گذارد بر زمین
هوش مصنوعی: زمانی ممکن است که در ذهنها، قطب شمال محو و ناپدید شود، در حالی که اگر قدمی آرام بر زمین بگذاریم، ممکن است به سمت جنوب برویم.
ماه نو از قلعهٔ کهسار باشد جلوه گر
یا مگر بر پشت فیل شاه بنهادند زین
هوش مصنوعی: ماه نو از دژ کوهها نمایان میشود، یا شاید زین را بر روی فیل شاه گذاشتهاند.
آنگه از هر جنبش خرطوم در روز مصاف
بر چراغ عمر اعدا می فشاند آستین
هوش مصنوعی: سپس با هر حرکتی که خرطوم خود را در روز جنگ بالا میبرد، آستین را بر روی چراغ عمر دشمنان میساید.
بیستونی با دو جوی شیر دارد کارزار
یا دو دندان است با فیل خدیو بی قرین
هوش مصنوعی: کوه بیستون با دو جوی شیر، در حال نبردی است؛ یا اینکه دو دندان در دهان فیل پادشاهی وجود دارد که همتایی ندارد.
برق لامع تیغ بازی می کند بر کوهسار
یا کچک بر فرق فیل خسرو گیتی است این
هوش مصنوعی: برق درخشان مانند یک تیغ بر روی کوهها میرقصد و بر روی سر فیل خسرو، که نماد شاهان زمین است، میتابد.
می کند روشن که باشد کان آتش کوهسار
آتش خشمش چو گردد شعله ور هنگام کین
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که وقتی آتش خشم کسی شعلهور میشود، مانند آتش کوهسار روشن و درخشان میشود. در لحظات انتقام و کینهتوزی، شدت خشم او به وضوح نمایان میگردد.
قاف تا قاف جهان را گوییا گردیده است
یک سرینش را بدیده هر که با دیگر سرین
هوش مصنوعی: در این بیت بیان شده که همهی عالم به نوعی به هم متصل و درهمتنیده است. هر کسی که یک بخش از این جهان را میبیند، در واقع به کل جهان دست یافته و درک کرده است. به عبارت دیگر، شناخت بخشی از جهان به شناخت کل آن منجر میشود.
یا امیرالمؤمنین خواهم پس از طوف نجف
همچو گنجم در زمین کربلا سازی دفین
هوش مصنوعی: ای امیرالمؤمنین، من در آینده پس از طوفان نجف، مانند گنجی در زمین کربلا دفن خواهم شد.
خلعت مرگم به برکن در زمین کربلا
جلدوی این منقبت گویی همین خواهم همین
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به اهمیت و عظمت شهادت در کربلا اشاره میکند و میگوید که مرگ او به مانند پوششی است که بر تنش مینشیند. او با افتخار به آن مقام مینگرد و ابراز میکند که این مرگ و شهادت را بر هر چیز دیگر ترجیح میدهد. به نوعی احساس میکند که با چنین مرگی در کربلا، به مرتبهای والا دست یافته است.
تا به این دولت رسم خواهم کنی از فضل خویش
رشته عمر مرا محکمتر از حبل متین
هوش مصنوعی: تا زمانی که به این نعمت برسم، به لطف خودت عمر من را محکمتر از یک رشته محکم بگردان.

جویای تبریزی