شمارهٔ ۱۷ - در منقبت حضرت امام زین العابدین صلوات الله علیه و آله
ز ابروی تو تفاوت بسی است تا شمشیر
کجا مهابت موج بلا، کجا شمشیر؟
چه کرده ام که به خونریزیم چو خار زگل
نشد ز پنجهٔ رنگین او جدا شمشیر
شهید عشقم و مانند شمع درگیرد
اگر دهند ز خاکسترم جلا شمشیر
همیشه از گره ابروش هراسانم
فزون ببرد با قبضه است تا شمشیر
به پیش ابروی او نیست قیمتی مه را
به قدر جوهر باشد گرانبها شمشیر
ز خون بسمل نازش نگار چون بندی
بود به دست تو زیباتر از حنا شمشیر
حذر ز صاف دلیهای خلق کاین قومند
برابر تو چو آئینه در قفا شمشیر
برآ ز خویش و بزن کوس خسروی که شود
چو از غلاف برآید جهان گشا شمشیر
فلک ز آه دلم شاید ار حذر نکند
که زال را نفتاده است کار با شمشیر
بگو به چرخ ستم پیشهٔ دنی پرور
چه نبست است ترا ای عجوزه با شمشیر
مصالح مه نو صرف بدر سازی کن
بود به آینه کار زنان نه با شمشیر
حذر ز آه من از سینه چون هوا گیرد
کند برهنه چو گردید کارها شمشیر
گشایدم گره از دل ز جنبش ابرو
به یک اشاره کند حل عقده ها شمشیر
به چنگ مهر ندیدی اگر هلال ببین
بدست حضرت سلطان اولیا شمشیر
علی ابن حسین آن شهی که از اعجاز
چو مهر در کف او شد جهان گشا شمشیر
به روز معرکه از هیبتش بود بیکار
بدست خصم چو دست ز تن جدا شمشیر
تپد در آرزوی استخوان دشمن او
میان بیضهٔ فولاد چون هما شمشیر
جهان به دور تو گردید مأمنی شاها
که هیچگه نزند برق برگیا شمشیر
به رزمگاه تو همچون نهنگ خونخواری
میان خون عدو می کمند شنا شمشیر
برآمدی چو به قصد غزا برای شگون
فلک ز ماه نو آورد رولفا شمشیر
به دستش از اثر آتش غضب در بزم
شعله کشید تیغ در عصا شمشیر
بغل گشاده ز روی غضب در بزم
فرود آری هر گه به مدعا شمشیر
بریده گاو زمین را عجب نباشد اگر
کند به پهلو ماهی چو خار جا شمشیر
ز فیض آنکه به دست تو آشنا شده است
توان بی وقت دعا کرد ذکر یا شمشیر
به یک نیام به سان دو مغز در یک پوست
ترا ظفر به کمر جا گرفته با شمشیر
کنی به معرکه هنگام تیغ رانی خصم
به قصد رد چو به شمشیرش آشنا شمشیر
جدا ز قبضه چنان در کفش بلند شود
که گوییا رگ ابری است بر هوا شمشیر
به هر چه تیغ فرو آوی اگر کوه است
شود دو لخت زهی دست و مرحبا شمشیر
چنانکه خط شعاعی ز پنجهٔ خورشید
کند ز پهلوی دستت نما نما شمشیر
براستی چو کنی امر در جهان چه عجب
شود به حکم تو گر راست چون عصا شمشیر
جهان ز پرتو خورشید تا بود روشن
بود نظام مهمات تا که با شمشیر
فلک به کام محبان خاندان تو باد
خورد عدوی تو دایم به اشتها شمشیر
شمارهٔ ۱۶ - در منقبت حضرت امام حسین (ع): ز همتم نبود احتیاج با گوهرشمارهٔ ۱۸ - در منقبت حضرت امام محمد باقر صلوات الله علیه و آله: شده است چشم تو همدست زلف در تسخیر
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز ابروی تو تفاوت بسی است تا شمشیر
کجا مهابت موج بلا، کجا شمشیر؟
هوش مصنوعی: این بیت به تفاوت میان زیبایی و خطر اشاره دارد. ابروی تو نشان از جذابیت و لطافت دارد، در حالی که شمشیر نماد قدرت و خشونت است. به عبارتی دیگر، احساساتی که ابروی تو بوجود میآورد به مراتب شیرینتر و دلپذیرتر از تهدید و ترس ناشی از شمشیر و یا سختیهای زندگی هستند. در واقع، زیبایی و لطافت میتواند در مقایسه با خشونت و خطری که شمشیر نمایانگر آن است، تاثیر عمیقتری بر احساسات انسان بگذارد.
چه کرده ام که به خونریزیم چو خار زگل
نشد ز پنجهٔ رنگین او جدا شمشیر
هوش مصنوعی: در این بیت، گویا گوینده از مظلومیت و سختیهایی که به او وارد شده سخن میگوید. او به نوعی حس ناتوانی و بیپناهی دارد و میگوید که مانند خار، به شدت آسیبپذیر شده و از چنگال بیرحمی و قدرت کسی که به او ظلم کرده، جدا نشده است. احساس میکند که دچار ظلم و ستم شده و این وضعیت به او مثل شمشیر ضربه میزند، به طوری که نتوانسته از آن رنج و درد رهایی یابد.
شهید عشقم و مانند شمع درگیرد
اگر دهند ز خاکسترم جلا شمشیر
هوش مصنوعی: من جانم را فدای عشق کردهام و مانند شمعی میسوزم. اگر از خاکسترم هم جلا و زینتی ساخته شود، نشان از عشق من خواهد بود.
همیشه از گره ابروش هراسانم
فزون ببرد با قبضه است تا شمشیر
هوش مصنوعی: من همیشه از گره ابرویت ترسان هستم، زیرا همانطور که قبضه یک شمشیر میتواند خطری ایجاد کند، ابروهای تو نیز میتوانند هیجان و خطر به همراه داشته باشند.
به پیش ابروی او نیست قیمتی مه را
به قدر جوهر باشد گرانبها شمشیر
هوش مصنوعی: نگاهکردن به ابروی او به قدری ارزشمند است که حتی ماه در برابر آن هیچ است. در واقع، زیبایی و جاذبه ابرویش به اندازهای باارزش است که شمشیر هم در مقابلش کمارزش به نظر میرسد.
ز خون بسمل نازش نگار چون بندی
بود به دست تو زیباتر از حنا شمشیر
هوش مصنوعی: عطر و زیبایی خون یک قربانی به دست تو وابسته است و این زیبایی از هر نوع رنگ و آرایشی، حتی از حنای شمشیر، دلانگیزتر و جذابتر است.
حذر ز صاف دلیهای خلق کاین قومند
برابر تو چو آئینه در قفا شمشیر
هوش مصنوعی: مراقب دلهای صاف و بیآلایش مردم باش، زیرا این افراد مانند آینهای در پشت سر تو عمل میکنند و ممکن است به شدت آسیبزننده باشند.
برآ ز خویش و بزن کوس خسروی که شود
چو از غلاف برآید جهان گشا شمشیر
هوش مصنوعی: از خودت بیرون بیا و قدرت و سلطنت خود را نشان بده، چون وقتی شمشیر جهانگشا از غلاف بیرون آید، همه چیز تغییر میکند و بر همه نمایان خواهد شد.
فلک ز آه دلم شاید ار حذر نکند
که زال را نفتاده است کار با شمشیر
هوش مصنوعی: شاید آسمان از درد دل من آگاه باشد و احتیاط نکند، زیرا زال حتی با وجود تلاشهایش، نتوانسته است شمشیر را به خوبی به کار گیرد.
بگو به چرخ ستم پیشهٔ دنی پرور
چه نبست است ترا ای عجوزه با شمشیر
هوش مصنوعی: به دنیای ظالم و خبیث بگو که تو با ترفندها و مشکلاتت، هیچ قدرتی بر من نداری، ای موجود زشت و پیر که فقط با شمشیر و زور میخواهی تهدید کنی.
مصالح مه نو صرف بدر سازی کن
بود به آینه کار زنان نه با شمشیر
هوش مصنوعی: مواد و مصالح تازه را به کار ببند تا چهرهای زیبا بسازی؛ این کار نیاز به آینه و ظرافت دارد نه به زور و شمشیر.
حذر ز آه من از سینه چون هوا گیرد
کند برهنه چو گردید کارها شمشیر
هوش مصنوعی: از آه من بترس، زیرا که وقتی از دل بیرون میآید، میتواند همه چیز را برهنه و عریان کند، همانطور که ممکن است کارها به خطر بیفتد.
گشایدم گره از دل ز جنبش ابرو
به یک اشاره کند حل عقده ها شمشیر
هوش مصنوعی: اگر اشارهای به ابرو شود، میتواند درد و غم دل را به راحتی برطرف کند و مشکلات را مانند شمشیری که گرهها را میگشاید، حل کند.
به چنگ مهر ندیدی اگر هلال ببین
بدست حضرت سلطان اولیا شمشیر
هوش مصنوعی: اگر موفق به دیدن مهر (محبت) نشدی، پس بهتر است هلال (نماد دیگری از زیبایی) را ببینی. پس از آن، قدرت و جذابیت و تفکر عمیق را از حضرت سلطان اولیا، مانند شمشیری در دستان او، بشناس.
علی ابن حسین آن شهی که از اعجاز
چو مهر در کف او شد جهان گشا شمشیر
هوش مصنوعی: علی ابن حسین، شخصیتی بزرگ و با نفوذ است که مانند خورشید درخشان با قدرتی خارقالعاده در دستش، توانسته جهان را تحت تأثیر قرار دهد و با تکیه بر شمشیرش، به گشودن راهها و برقراری عدالت بپردازد.
به روز معرکه از هیبتش بود بیکار
بدست خصم چو دست ز تن جدا شمشیر
هوش مصنوعی: در روز نبرد، به دلیل ترس و هیبت او، دشمنان به شدت گیج و ناتوان بودند، مانند این که دست از بدن جدا شده باشد و دیگر نتوانند کاری انجام دهند.
تپد در آرزوی استخوان دشمن او
میان بیضهٔ فولاد چون هما شمشیر
هوش مصنوعی: در دل آرزوی شکست دادن دشمن، همانند پرندهای بزرگ در آسمان، آماده برای جنگ و نبرد است. شمشیرش در دستش میدرخشد و او با عزم راسخ به میدان میرود.
جهان به دور تو گردید مأمنی شاها
که هیچگه نزند برق برگیا شمشیر
هوش مصنوعی: جهان به دور تو میچرخد، ای پادشاه، که هیچگاه به تو آسیب نمیرسد و هیچ شمشیری نمیتواند به تو لطمهای بزند.
به رزمگاه تو همچون نهنگ خونخواری
میان خون عدو می کمند شنا شمشیر
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، مانند نهنگ خونی که در میان دشمنان میغلتد، با شمشیری در دست آماده نبرد هستی.
برآمدی چو به قصد غزا برای شگون
فلک ز ماه نو آورد رولفا شمشیر
هوش مصنوعی: تو به میدان نبرد آمدی، مانند ماه نو که به آسمان میدرخشد، و نشانهای از شگون بر فلک بودی، گویی که شمشیری به دست داری.
به دستش از اثر آتش غضب در بزم
شعله کشید تیغ در عصا شمشیر
هوش مصنوعی: اثر عصبانیت بر دستش نمایان است و در جایگاه تجمع، تیزی تیغ همچون شمشیری در عصا جا گرفته است.
بغل گشاده ز روی غضب در بزم
فرود آری هر گه به مدعا شمشیر
هوش مصنوعی: وقتی با دلخوری وارد مجلس میشوی، هر بار که به خواستهات برسی، شمشیر را بهدست میگیری.
بریده گاو زمین را عجب نباشد اگر
کند به پهلو ماهی چو خار جا شمشیر
هوش مصنوعی: اگر گاوی از زمین جدا شود، عجیب نیست که با شدت به ماهی که مانند خار زیر تیغ است، ضربه بزند.
ز فیض آنکه به دست تو آشنا شده است
توان بی وقت دعا کرد ذکر یا شمشیر
هوش مصنوعی: برکت آن کسی که به واسطه تو آشنا شده است، این است که میتواند در هر زمانی دعا کند؛ چه با ذکر یا با شمشیر.
به یک نیام به سان دو مغز در یک پوست
ترا ظفر به کمر جا گرفته با شمشیر
هوش مصنوعی: با یک نیام مانند دو مغز در یک پوست، تو پیروزی را در کمر خود جا دادهای و با شمشیر آمادهای.
کنی به معرکه هنگام تیغ رانی خصم
به قصد رد چو به شمشیرش آشنا شمشیر
هوش مصنوعی: در زمان نبرد و هنگام برخورد با دشمن، وقتی به قصد مقابله با او به میدان میروی، باید به شمشیر خود آشنا باشی و از آن به خوبی استفاده کنی.
جدا ز قبضه چنان در کفش بلند شود
که گوییا رگ ابری است بر هوا شمشیر
هوش مصنوعی: اگر سلاحی در دست باشد، میتواند به قدری بلند و قوی گردد که گویی در آسمان رگ ابری وجود دارد که شمشیری به شکل آن است.
به هر چه تیغ فرو آوی اگر کوه است
شود دو لخت زهی دست و مرحبا شمشیر
هوش مصنوعی: هر چیزی را که با شمشیر بزنید، حتی اگر همانند کوه بزرگ باشد، به دو نیم خواهد شد. چه دستی که این کار را انجام میدهد و چه شمشیری که در این کار به کار میرود، سزاوار تحسین هستند.
چنانکه خط شعاعی ز پنجهٔ خورشید
کند ز پهلوی دستت نما نما شمشیر
هوش مصنوعی: مثل اینکه نور خورشید از دستانت میتابد، نشان بده که چطور میتوانی شمشیر را به نمایش بگذاری.
براستی چو کنی امر در جهان چه عجب
شود به حکم تو گر راست چون عصا شمشیر
هوش مصنوعی: اگر در جهان فرمانی صادر کنی، شگفتی نخواهد بود اگر نتیجهاش مانند عصا و شمشیر به راست و دقیق باشد.
جهان ز پرتو خورشید تا بود روشن
بود نظام مهمات تا که با شمشیر
هوش مصنوعی: جهان تا زمانی که پرتو خورشید وجود دارد روشن است و نظم و ترتیب امور بر قرار است. این نظم و ترتیب تا زمانی باقی است که با شمشیر و قدرت حفظ شود.
فلک به کام محبان خاندان تو باد
خورد عدوی تو دایم به اشتها شمشیر
هوش مصنوعی: آسمان برای دوستداران خاندان تو خوشحال و سرشار از کامیابی باشد، و دشمنانت همیشه دیوانه و مشتاق شمشیر باشند.