شمارهٔ ۱۳ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب
اشکم نه بی تو از مژهٔ تر فرو چکد
کز ابر تیره خرمن اخگر فروچکد
ز اجزای نوشداروی جان پرور منست
آن می که از لب تو به ساغر فروچکد
اشک چکیده از مؤه را تشنهٔ غمت
نو شد به ذوق آنکه مکرر فروچکد
شبها به یاد آن گل رخسار تا سحر
اشکم ز کنج دیده معطر فروچکد
در کام خواهش دل بیداد عاشقم
زهراب غم به لذت شکر فروچکد
جوهر ز حدت سر مؤگان شوق او
گردیده آب از دم خنجر فروچکد
شبهای هجر دیدهٔ مشتاق گریه را
عمان چو قطره مژهٔ تر فروچکد
در انتظار دوست چو شمعی به راه باد
از دیده پیکرم چه عجب گر فروچکد
گیرم گر آب صاف به کف از کدورتم
آن شربت زلال مکدر فروچکد
بگدازد آن چنانکه گدازد ز شعله شمع
خون از رگم چو بر سر نشتر فروچکد
شبها چو گرمخوانی او آیدم به یاد
خونم ز دل به گرمی آذر فروچکد
خون نیاز ماست که گردیده مشک تر
از موی موی زلف معنبر فروچکد
در گلشنی که از گل رویت نیافت زیب
خوناب غم ز دیدهٔ عبهر فروچکد
از بیم تیغ بازی برق نگاه او
خون گشته دل ز چشم غضنفر فروچکد
طاووس وار می دمد از هر پرش گلی
گر باده ام به بال سمندر فروچکد
از شرم پرنیان صفا کآن لباس تست
گردیده آب کسوت گوهر فروچکد
دل با سرشکم از سر مژگان شب فراق
صد بار اگر چکید که دیگر فروچکد
صاف طهور کو که مرا از زبان کلک
رشحی به مدح ساقی کوثر فروچکد
شاهی که از مهابت دوران عدل او
از چشم باز خون کبوتر فروچکد
از شوق مدح او نفس عیسوی گداخت
تا روزی از زبان ثناگر فروچکد
تب لرز بیم او چو فتد چرخ را به تن
از آسمان عرق صفت اختر فروچکد
آب حیات دان عرقی را که از جبین
بر درگه وصی پیمبر فروچکد
شمشیر او که قطرهٔ آبی است فی المثل
در رزم چون به تارک کافر فروچکد
همچو سرشک شمع به پیرامن لگن
مغز سرش به دامن مغفر فروچکد
گر نیست موج چشمهٔ خورشید تیغ او
زو خون چو اختر از چه منور فروچکد
افتد گرش نظر به دم تیغ قهر او
دل خون شود ز چشم غضنفر فروچکد
احیای دین حق کند آبی که بر عدو
از ذوالفقار حیدر صفدر فروچکد
آب حیات حکم مصاف ار ترا زلب
در ساغر اطاعت چاکر فروچکد
در دم ز خون شرک به صفین کارزار
دریا ز تیغ مالک اشتر فروچکد
از بس ز بیم نهی تو بگداخت دور نیست
گر از لباس اهل دول زر فروچکد
باشد نهنگ بحر وغا قطره قطره اش
زان خوی کت از جبین تکاور فروچکد
خون مشک گشته شاهد تیغ ترا به رزم
از حلقه های طرهٔ جوهر فروچکد
خون مشک گشته شاهد تیغ ترا به رزم
از حلقه های طرهٔ جوهر فرو چکد
ایجاد دوزخی کند از نو چو از هراس
نام عدو به حشر ز دفتر فروچکد
چون شیر از انامل اعجاز مصطفی
خون عدو ز پنجهٔ حیدر فروچکد
آب حیات وصف توام از سر زبان
شبنم صفت ز برگ گل تر فروچکد
خوناب شوق مرقد پاک تو روز و شب
از موی موی این تن لاغر فروچکد
ز ابر کف عطای تواش سالها بس است
گر قطره ای به فرق ثناگر فروچکد
از بس ز شرم نعل سم تو سنت گداخت
آئینه پیش روی سکندر فروچکد
وصف کجا و فکر تهی کیسه ام کجا
نشگفت آب گشته دلم گر فروچکد
اول ز شرم مدح تو اندیشه خون شود
آنگاه از زبان ثناگر فروچکد
جویا محبت شه دنیا و دین مرا
از دل رودگر آب ز گوهر فروچکد
یارب به کام دشمن دین تو از نخست
زهر فنا ز ثدیهٔ مادر فروچکد
دایم ز ابر لطف تو باران عافیت
ما را به کشت زندگی اندر فروچکد
شمارهٔ ۱۲ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین اسد الله الغالب علی ابن ابی طالب: به حمدالله زبان نکته سنجم گوهر افشان شدشمارهٔ ۱۴ - در منقبت امام علی نقی (ع): زجوش سبزه و گل کرده ابر فصل بهار
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اشکم نه بی تو از مژهٔ تر فرو چکد
کز ابر تیره خرمن اخگر فروچکد
هوش مصنوعی: اشک من بدون تو مانند قطرهای است که از مژههای خیس میریزد، مانند بارانی که از ابرهای تاریک بر روی آتشهای پنهان میچکد.
ز اجزای نوشداروی جان پرور منست
آن می که از لب تو به ساغر فروچکد
هوش مصنوعی: میگوید آن می که از لب تو در جام میریزد، جزء نوشداروی جانپرور من است.
اشک چکیده از مؤه را تشنهٔ غمت
نو شد به ذوق آنکه مکرر فروچکد
هوش مصنوعی: اشکهایی که از چشمانم ریخته، به عشق و شوق غمت دوباره زنده شدهاند و واقعاً گویی منتظرند که دوباره فرو بریزند.
شبها به یاد آن گل رخسار تا سحر
اشکم ز کنج دیده معطر فروچکد
هوش مصنوعی: شبها به یاد آن گل زیبای صورت، تا صبح اشکهای معطر از گوشه چشمم سرازیر میشود.
در کام خواهش دل بیداد عاشقم
زهراب غم به لذت شکر فروچکد
هوش مصنوعی: در دل عاشق که به شدت تحت تأثیر احساسات است، غم و درد مانند زهر است، اما این زهر به گونهای تبدیل میشود که در نهایت به لذت و شیرینی تبدیل میشود.
جوهر ز حدت سر مؤگان شوق او
گردیده آب از دم خنجر فروچکد
هوش مصنوعی: شوق او به حدی شدید است که جوهر وجودم مانند آبی که از تیغ خنجر پایین میریزد، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و به سرگرمی شده است.
شبهای هجر دیدهٔ مشتاق گریه را
عمان چو قطره مژهٔ تر فروچکد
هوش مصنوعی: در شبهای دوری، چشمهای عاشق از شدت اشتیاق گریه میکنند و اشکها مانند قطرههای باران از مژههای شفاف او فرو میریزند.
در انتظار دوست چو شمعی به راه باد
از دیده پیکرم چه عجب گر فروچکد
هوش مصنوعی: چون شمعی در باد در انتظار دیدار دوست هستم. از این که بدنم اشک بریزد، شگفتزده نمیشوم.
گیرم گر آب صاف به کف از کدورتم
آن شربت زلال مکدر فروچکد
هوش مصنوعی: حتی اگر آب زلالی از کدورت من در دستانم باشد، آن نوشیدنی صاف و پاک ممکن است با آلودگی من تحتالشعاع قرار گیرد.
بگدازد آن چنانکه گدازد ز شعله شمع
خون از رگم چو بر سر نشتر فروچکد
هوش مصنوعی: درد و رنجی که من احساس میکنم، به شدت و به طرز بیرحمانهای است که مانند شعلههای شمع خون از رگهایم میریزد، گویی که با درد و زخم عمیق مواجه شدهام.
شبها چو گرمخوانی او آیدم به یاد
خونم ز دل به گرمی آذر فروچکد
هوش مصنوعی: شبها وقتی صدای گرمخوانی او به گوشم میرسد، یاد خون در دلم به گونهای است که مانند شعلههای آتش شعلهور میشود.
خون نیاز ماست که گردیده مشک تر
از موی موی زلف معنبر فروچکد
هوش مصنوعی: خون احتیاج ماست که مانند مشک، از موی زلف معشوق ریخته میشود.
در گلشنی که از گل رویت نیافت زیب
خوناب غم ز دیدهٔ عبهر فروچکد
هوش مصنوعی: در گلزاری که به خاطر زیبایی تو گل نمیدهد، اشکهای غم از چشمانم میچکد.
از بیم تیغ بازی برق نگاه او
خون گشته دل ز چشم غضنفر فروچکد
هوش مصنوعی: به دلیل ترس از تیغ و بازیگوشی چشمهای او، دل آدمی به شدت ناراحت میشود و از چشمهای شیر، اشک میریزد.
طاووس وار می دمد از هر پرش گلی
گر باده ام به بال سمندر فروچکد
هوش مصنوعی: از هر پر طاووس بویی خوش به مشام میرسد. اگر میخی از سمندر به زیر آب بیافتد.
از شرم پرنیان صفا کآن لباس تست
گردیده آب کسوت گوهر فروچکد
هوش مصنوعی: به خاطر حیا و زیبایی پرنیان، این لباس تو به مانند آب لطیف شده است و گوهرهای درون آن به زیر افتادهاند.
دل با سرشکم از سر مژگان شب فراق
صد بار اگر چکید که دیگر فروچکد
هوش مصنوعی: دل با اشکهایش از چشمانش در شب جدایی به قدری گریه کرد که دیگر رمق اشکریزی ندارد.
صاف طهور کو که مرا از زبان کلک
رشحی به مدح ساقی کوثر فروچکد
هوش مصنوعی: کجا میتوانم آب زلالی پیدا کنم که از زبان قلم من نوشیدنیهایی در ستایش ساقی کوثر بریزد؟
شاهی که از مهابت دوران عدل او
از چشم باز خون کبوتر فروچکد
هوش مصنوعی: در دورهای که حکومت عادلانهای برقرار است، حتی کبوترها به خاطر قدرت و عظمت پادشاه به وحشت میافتند و از چشمانشان خون میریزد.
از شوق مدح او نفس عیسوی گداخت
تا روزی از زبان ثناگر فروچکد
هوش مصنوعی: از شدت شوق و محبت به او، جانم مثل جان عیسی به تپش درآمد و انتظار دارم که روزی از زبانی که او را میستاید، ستایش او جاری شود.
تب لرز بیم او چو فتد چرخ را به تن
از آسمان عرق صفت اختر فروچکد
هوش مصنوعی: وقتی ترس او به جان آدمی بیفتد، مانند تب و لرزی است که باعث میشود در آسمان، ستارهها به صورت قطرات عرق فرو بریزند.
آب حیات دان عرقی را که از جبین
بر درگه وصی پیمبر فروچکد
هوش مصنوعی: به عنوان یک منبعی از زندگی و شادابی، آبی را تصور کن که از پیشانی جانشین پیامبر به زمین میچکد. این آب زندگیبخش و با ارزش است که میتواند به همهای که به آن دسترسی دارند، حیات و انرژی تازهای ببخشد.
شمشیر او که قطرهٔ آبی است فی المثل
در رزم چون به تارک کافر فروچکد
هوش مصنوعی: شمشیر او مانند قطرهای آب است که وقتی بر سر کافر فرود آید، در میدان نبرد تاثیرگذار خواهد بود.
همچو سرشک شمع به پیرامن لگن
مغز سرش به دامن مغفر فروچکد
هوش مصنوعی: مانند قطرات اشک شمع که در اطراف آن میریزد، مغز سر او نیز به سمت دامن کلاه حفاظتیاش میریزد و فرو میافتد.
گر نیست موج چشمهٔ خورشید تیغ او
زو خون چو اختر از چه منور فروچکد
هوش مصنوعی: اگر موج چشمهٔ نور خورشید وجود نداشته باشد، چرا خون او مانند ستاره درخشان به زمین فرو میریزد؟
افتد گرش نظر به دم تیغ قهر او
دل خون شود ز چشم غضنفر فروچکد
هوش مصنوعی: اگر نگاه او به انتهای تیغ خشم بیفتد، دلها از ترس خون میشوند و اشک مانند باران از چشمان شیر جاری میشود.
احیای دین حق کند آبی که بر عدو
از ذوالفقار حیدر صفدر فروچکد
هوش مصنوعی: آبی که از شمشیر علی (علیهالسلام) به دشمن ریخته میشود، میتواند جان تازهای به دین حقی که در حال از بین رفتن است، ببخشد.
آب حیات حکم مصاف ار ترا زلب
در ساغر اطاعت چاکر فروچکد
هوش مصنوعی: اگر آب حیات را برای تو از لبان کسی که به او خدمت میکنی در جام اطاعت بریزند، باید آمادهی جنگ و مصاف باشی.
در دم ز خون شرک به صفین کارزار
دریا ز تیغ مالک اشتر فروچکد
هوش مصنوعی: در لحظهای که خون کفر در میدان صفین به زمین ریخته میشود، همچون آب دریا از تیغ مالک اشتر فرو میریزد.
از بس ز بیم نهی تو بگداخت دور نیست
گر از لباس اهل دول زر فروچکد
هوش مصنوعی: به خاطر ترس شدید تو، همه چیز به هم ریخته است و بعید نیست که حتی از لباس کسانی که در قدرت هستند طلا بریزد و بر زمین بیفتد.
باشد نهنگ بحر وغا قطره قطره اش
زان خوی کت از جبین تکاور فروچکد
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی از قدرت و عظمت دریا و کوچک بودن قطرههای آب میگوید. دریای بزرگ و نهنگ آن به شکوه و grandeur اشاره دارد و از سوی دیگر، به قطرهای که از جبین بزرگ و قدرتمند سرازیر میشود، تاکید میکند. این تصویر نشاندهنده این است که حتی بزرگترین موجودات و پدیدهها نیز قادر به ریزش و کاهش هستند. در واقع، بزرگی و کوچکی نسبت به هم است و هر چیزی در نهایت به جزئیات و خردها بازمیگردد.
خون مشک گشته شاهد تیغ ترا به رزم
از حلقه های طرهٔ جوهر فروچکد
هوش مصنوعی: خون مشک، بوی دلانگیزی دارد که وقتی خط تیغ تو به میدان جنگ میرسد، از حلقههای موهای پر زرق و برق دختران زیبا میریزد.
خون مشک گشته شاهد تیغ ترا به رزم
از حلقه های طرهٔ جوهر فرو چکد
هوش مصنوعی: خون مشکی که به خاطر نیرو و زیبایی تو به زمین میریزد، از لایههای موهای زیبایت به ساقه تیغ تو در میدان نبرد سرازیر میشود.
ایجاد دوزخی کند از نو چو از هراس
نام عدو به حشر ز دفتر فروچکد
هوش مصنوعی: اگر کسی از ترس نام دشمن در روز قیامت به یاد مرگ بیفتد، باعث میشود که او دوباره دنیایی پر از عذاب و رنج را تجربه کند.
چون شیر از انامل اعجاز مصطفی
خون عدو ز پنجهٔ حیدر فروچکد
هوش مصنوعی: زمانی که شیر از دستان پر قدرت پیامبر عظیمالشأن چنان اعجاز و معجزهای به وجود آورد که خون دشمنان از دستان حیدر (علی) بریزد.
آب حیات وصف توام از سر زبان
شبنم صفت ز برگ گل تر فروچکد
هوش مصنوعی: آب حیات به تو وصف میشود و مانند شبنمی که از برکات گل تازه میچکد، این وصف از زبان من بیرون میریزد.
خوناب شوق مرقد پاک تو روز و شب
از موی موی این تن لاغر فروچکد
هوش مصنوعی: عشق و شوق به مرقد پاک تو هر لحظه و هر روز از وجود این بدن نحیف من سرازیر میشود.
ز ابر کف عطای تواش سالها بس است
گر قطره ای به فرق ثناگر فروچکد
هوش مصنوعی: از باران رحمت تو سالها کافی است، اگر یک قطره از آن بر سر ستایشگر نازل شود.
از بس ز شرم نعل سم تو سنت گداخت
آئینه پیش روی سکندر فروچکد
هوش مصنوعی: به دلیل شدت شرمی که از نعل سم تو داشتم، آئینهای که جلوی سکندر بود در هم شکست و فرو افتاد.
وصف کجا و فکر تهی کیسه ام کجا
نشگفت آب گشته دلم گر فروچکد
هوش مصنوعی: این شعر به احساساتی اشاره دارد که در آن، شاعر از وضعیت خود و فقر مالیاش صحبت میکند. او به این نکته اشاره میکند که چگونه نمیتواند زیباییها و وصفهای دلنشین را درک کند، چرا که فکر و ذهنش درگیر نداشتن پول و تنگدستی است. همچنین، او ابراز میکند که دلش گِرَفت و آشفته است و اگر او بتواند احساساتش را بیان کند، مانند آبی که به تدریج فرو میچکد، این احساسات هم ممکن است به آرامی به بیرون ریخته شوند.
اول ز شرم مدح تو اندیشه خون شود
آنگاه از زبان ثناگر فروچکد
هوش مصنوعی: ابتدا از شرم و احترام نسبت به تو، اندیشهام مانند خون به تپش میآید و سپس از زبان کسی که تو را ستایش میکند، کلمات محبتآمیز بیرون میریزد.
جویا محبت شه دنیا و دین مرا
از دل رودگر آب ز گوهر فروچکد
هوش مصنوعی: از دل بخواه محبت پادشاهی و دینم را، زیرا که مانند آب ز گوهر میریزد.
یارب به کام دشمن دین تو از نخست
زهر فنا ز ثدیهٔ مادر فروچکد
هوش مصنوعی: ای خدا، کاش از ابتدا، دشمنان دین تو، به آرزوی خود نرسند و زهر نابودی از همان آغاز، به گلوگاه فرزند مادر منتقل شود.
دایم ز ابر لطف تو باران عافیت
ما را به کشت زندگی اندر فروچکد
هوش مصنوعی: همواره برکات و رحمت تو مانند باران، به زندگی ما سرازیر شود.