گنجور

شمارهٔ ۹۹

از فلک هرگز نخواهم آرزوی خویش را
در گره دارم چو گوهر آبروی خویش را
قسمتم لبریز صهبا می کند همچون سبو
گر فشارم با دو دست خود گلوی خویش را
نیست هرگز خالی از سودای عشق او سرم
کی تهی از مغز می سازم کدوی خویش را
پشت بر دیوار جنت می دهم جویا اگر
جا دهم یک دم به دوش خود کدوی خویش را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از فلک هرگز نخواهم آرزوی خویش را
در گره دارم چو گوهر آبروی خویش را
هوش مصنوعی: هرگز از آسمان چیزی نخواهم خواست و آرزو ندارم، زیرا همچون گوهری با ارزش، آبروی خود را در دل دارم.
قسمتم لبریز صهبا می کند همچون سبو
گر فشارم با دو دست خود گلوی خویش را
هوش مصنوعی: سرنوشت من به قدری پُر از شادی و خوشبختی است که مانند یک سبوی پر از شراب می‌شود، اگر چنانچه بر گردن خود فشار بیاورم.
نیست هرگز خالی از سودای عشق او سرم
کی تهی از مغز می سازم کدوی خویش را
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توانم از عشق او خالی بمانم. سرم را که از فکر او تهی نمی‌کنم، مانند کدو، فقط ظاهری دارم و باطنم پر از اوست.
پشت بر دیوار جنت می دهم جویا اگر
جا دهم یک دم به دوش خود کدوی خویش را
هوش مصنوعی: در کنار دیوار بهشت خواهان هستم که اگر به من اجازه دهند، یک لحظه بار کدویم را بر دوش خود بگذارم.