شمارهٔ ۹۴
برد یاد او دل غم پیشه را
جوش می برداشت از جا شیشه را
شمع سان گلهای داغت بر سرم
می دواند تا کف پا ریشه را
چشمش از هر جنبش مژگان شوخ
می زند یکجا به دل صد تیشه را
بیشتر از اقربا بینی شکست
دشمنی چون سنگ نبود شیشه را
تکیه گاه نشتر مژگان او
کرده ام جویا رگ اندیشه را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برد یاد او دل غم پیشه را
جوش می برداشت از جا شیشه را
هوش مصنوعی: دل غمگین به یاد او جوش و خروش میکند و مانند شیشهای که از جای خود بلند میشود، تکان میخورد.
شمع سان گلهای داغت بر سرم
می دواند تا کف پا ریشه را
هوش مصنوعی: شمعی که در دست دارم، مانند گلهای داغ تو، بر بالای سرم میچرخد و به سمت کف پایم ریشههایش را خواهد آورد.
چشمش از هر جنبش مژگان شوخ
می زند یکجا به دل صد تیشه را
هوش مصنوعی: چشم او با هر حرکت مژگانش شیرینی خاصی دارد و با یک نگاه، به دل انسان ضربههای زیادی وارد میکند.
بیشتر از اقربا بینی شکست
دشمنی چون سنگ نبود شیشه را
هوش مصنوعی: اگر بیشتر از خانواده یا نزدیکان خود به دشمن نگاه کنی، متوجه میشوی که شکست او مانند شکست سنگی است که به شیشه برخورد کرده.
تکیه گاه نشتر مژگان او
کرده ام جویا رگ اندیشه را
هوش مصنوعی: من به جستجوی افکار و اندیشههایم نشستهام و نگاه او مانند تیغی است که به دل و جانم نفوذ میکند.

جویای تبریزی