شمارهٔ ۹۰۳
بیخطا از بس رساند زخم بر بالای زخم
تیر او انگشت زنهاری است در لبهای زخم
شکوهای از دستبرد خنجر او کرده است
مینهد مهر خموشی بخیه بر لبهای زخم
بیدلان را نیست تاب مرهم تیغ نگاه
جامهٔ گلگون خون زیباست بر بالای زخم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیخطا از بس رساند زخم بر بالای زخم
تیر او انگشت زنهاری است در لبهای زخم
هوش مصنوعی: زخمهایی که یکی بر روی دیگری قرار گرفتهاند، نشاندهندهی شدت آسیب هستند. تیر، با دقت و دقت عمل، زخمهای عمیقتری را به وجود آورده و به نظر میرسد که این نشانهها، یعنی زخمها، به نوعی نشاندهندهی هشدار و پیامدهای دردناک هستند که بر زبان زخمی جلوهگر شدهاند.
شکوهای از دستبرد خنجر او کرده است
مینهد مهر خموشی بخیه بر لبهای زخم
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده به درد و رنجی اشاره میکند که از طرف شخصی (شاید دشمنی) به او رسیده است. او از آن زخمها و جراحات ناشی از خنجر (که نماد نفرت یا خیانت است) شکایت میکند و تصمیم میگیرد تا در سکوت و آرامش، این دردها را به دل بگذارد و در برابر دیگران نشان ندهد. این تصویر معنای عمیقی از سکوت و درونی کردن دردها را به همراه دارد.
بیدلان را نیست تاب مرهم تیغ نگاه
جامهٔ گلگون خون زیباست بر بالای زخم
هوش مصنوعی: عاشقانی که دل شکسته دارند، نمیتوانند زخمهای خود را با نگاه مغرور و نافذ درمان کنند؛ زیرا زیبایی خون سرخ و غنچهای در بالای زخمهایشان دیده میشود.